لگد کردن پای کارگردان کارتن خواب توسط خر ملانصرالدین!

ملا گفت:این حال و روز مناسب و در شان چون تویی نیست،چرا کمک های کرونایی از سازمان سینمایی و خانه سینما نگرفتی؟

لگد کردن پای کارگردان کارتن خواب توسط خر ملانصرالدین!|سرزمین هنر|سید رضا اورنگ|طنز

شبانگاه ملانصرالدین سوار بر خر، با خورجین و دست خالی به سمت منزل می رفت. گذرگاه تاریک بود و چراغ های شهرداری، به دلایلی که هیچ وقت معلوم نیست و نمی شود،خاموش.
خر ملانصرالدین، سر را پایین گرفته و بی توجه به چپ و راست و جلو، راه همیشگی خود را می رفت. ناگهان سم راستش به چیزی برخورد، فریادی به هوا خاست. ملانصرالدین فرمان ایست داد.

 مردی کارتن خواب فریاد زد: مگر کوری؟
ملانصرالدین جواب داد: در این ظلمات چه کسی کور نیست؟!
کارتن خواب گفت: کوری خرت و مانند تویی دلیل بر آسیب رسانی به بی پناهی چون من نیست؟
 ملانصرالدین گفت: این مسیر همیشگی من است، هیچ گاه تو را بر سر راه ندیده بودم، اینجا چه می کنی؟
 کارتن خواب گفت: دست تقدیر مرا بر سر راه تو قرار داده.
ملانصرالدین زیر نور ماه نگاهی به سر و صورت کارتن خواب انداخت و گفت: سیمایت به کارتن خواب ها نمی ماند.
کارتن خواب جواب داد: کارگردانی بودم گزیده کار که دغدغه ام حفظ و اعتلای فرهنگ این سرزمین بود، وقتی گیشه بر فرهنگ غلبه کرد و همه سراغ ساخت فیلم های اجنبی پسند برای جشنواره ها رفتند،به این حال و روز که می بینی افتادم.
ملانصرالدین گفت: از کمک های سازمان سینمایی استفاده می کردی که کارساز بود!
شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

کارتن خواب آهی کشید و گفت: دست روی دل گرسنه ام مگذار. چشم به این کمک ها داشتن بیچاره ترم کرد!
ملا گفت:بسیاری را می شناسم که کمک های سازمان سینمایی و بنیاد فارابی حسابی به آنان ساخته و لپ شان حسابی گل انداخته و آب زیر پوست کلفت شان رفته! صاحب دفتر و دستک نیز شده اند.
کارتن خواب گفت:آنان فقط به ازمابهتران و دوستان و آشنایان نظر دارند و بس،آنچه باید داده شود فقط به آنان می دهند و سر ما همیشه بی کلاه می ماند!امثال من هزار طرح ارائه می دهیم تا از فارابی وامی گرفته و فیلمی بسازیم،اما با هزار بهانه ما را از سر خود باز کرده و می کنند،ولی به نورچشمی ها بابت کار نکرده ده ها و صدها میلیون تومان پول بیت المال را در طبق اخلاص نهاده و تقدیم می کنند!

ملا گفت:این حال و روز مناسب و در شان چون تویی نیست،چرا کمک های کرونایی از سازمان سینمایی و خانه سینما نگرفتی؟
کارگردان:با کف دست چند ضربه محکم روی کارتن زد و گفت:آقایان مرا شامل دریافت کمک ندانستند!گفتند تو وضعت بسیار خوب است و روا نیست با وجود صدها سینماگر ندار و گرفتار،این کمک را به تو دهیم که اصلا شایسته دریافت آن نیستی!
ملا گفت:اگر تو شایسته دریافت کمک نباشی،پس شامل حال چه کسی است؟!
کارتن خواب گفت:ازمابهتران!
سپس آهی کشید و ادامه داد:خوش به حال تو که بر خر مراد سواری و می تازی!

ملانصرالدین پوزخندی زد و گفت: اگر این خر مراد بود که پای بیچاره تر از خودم را له نمی کرد تا شرمنده حضورش شوم.حقیر وضعیتی بدتر از تو دارم.از همه چیز محرومم کرده اند،حتی حق بیمه و حقوق بازنشستگی را نیز از بنده دریغ داشته و می دارند!همه مدیران نیز از سر محبت، همواره و همه جا سایه ام را با تیر می زنند!خوش به حال تو که لااقل کارتنی داری تا روی آن بخوابی،سایه ات هم که از تیر محبت مدیران در امان است!
ملانصرالدین خواست حرکت کند که دید خرش روی کارتن غصبی به خواب رفته است!
سید رضا اورنگ
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

73 − = 70