قندون جهیزیه،شروع خوب

قندون جهیزیه ،شروع خوب

سمیرا عالم پناه

در هیاهوی اکران این روزها به تماشای فیلمی نشستم که به اصطلاح کارگردانش فیلم اولیست فیلمی که عنوانش را باید در متن جستجو کرد.

علی ملاقلی پور نشان داد که شاگرد خوبی در کلاس درس پدر بوده است .

قندون جهزیه نخستین ساخته علی ملاقلی پور است ؛ فیلمی که در جشنواره فجر مورد بی مهری هئیت داوران قرار گرفت و حتی به بخش مسابقه هم راه نیافت اما بعدها انگار دست اند در کاران وسعت دید پیدا کردن و در بخش بین المللی فیلم فجر و فیلم شهر قندون جهزیه را دیدند.

قندون جهزیه از آن دست فیلم هاست که روایت ساده و روان از زندگی جاری در سطح جامعه است .

عطا و معصوم برایمان نماد هزاران زوج این شهر هستند که برای خوشبخت کردن یکدیگر و زیر یک سقف رفتن به خانوادهایشان قول داده اند و حالا که کوهی از مشکلات بر سرشان آوار شده نمی خواهند از کسی کمک بگیرند و خودشان می خواهند مشکلشان را حل کنند.

داستان زوج قندون جهزیه داستان زوج های امروز جامعه ماست که با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم می کنند تا خانه کوچک خود را حفظ کنند.

می شود گفت قندون جهزیه از آن دست فیلم هاست که مخاطب را به سالن سینما می کشاند و به شدت حس همزاد پنداری را در مخاطب ایجاد می کند .

فیلم با دعوای مشاور املاک یا همان بنگاهی آغاز می شود که شروع زیرکانه ای است صحنه ای آشنا برای تماشاگر – تلاش موجر برای ماندن در خانه ای که توان پرداخت اجاره آن را ندارد و قدرتی هم برای ایستادن جلوی زورگویی صاحب خانه خارج نشینش را ندارد

می توان گفت لوکیشن فیلم انتخاب هوشمندانه کارگردان است آپارتمانی چند طبقه و قدیمی ساز که رفت وآمد در آن زیاد است از دست آپارتمان ها که نماد طبقه متوسط است !

قصه دراین آپارتمان شلوغ می گذرد که همسایه ها دوست دارند سر از کار یکدیگر در بیاورند و بدشان هم نمی آید در یکدیگر موش بدوانند .

صابر ابر در قندون جهزیه کلیشه همیشگی خودش را سکشته و از جوان عاصی و معترض،نقش مردی را بازی می کند که همه توان خودش را جمع کرده تا زندگی اش را از بن بست نجات دهد او عاشق زنش است، نگران برادر مجردش است و برای آینده ی فرزند نگران است . نگرانی های امروزه مردان ایرانی.

اما نگار جواهریان مثل همیشه کلیشه و غالب خودش را حفظ کرده است و ما همان زن همیشگی را از او می بینیم!

همسایه ها  در این فیلم برای مخاطب غریبه نیستند، اکبر عبدی یکی از همین همسایه هاست مردی تنها و بازنشسته که گربه ای همدم تنهایی اوست و از طرفی عاشق هم هست.عبدی انقدر در سینمای ایران نقش آفرینی کرده است نمی توان گفت که این نقش را متفاوت ایفا کرده است یا نه ؟

از آشناهای دیگر این فیلم می توان به زن مجردی که آتیله دارد و به قول خودش خوشبختی دیگران را ثبت می کند اشاره کرد، افسانه چهره آزاد بازیگر این نقش است.

زنی که این روزها در جامعه مانند او بسیار می بینیم، زنانی  که به دنبال تحصیل می روند آرزوهای بزرگی در سردارند ازدواج و زندگی مشترک را مانع رسیدن به اهدافشان می دانند، اما وقتی در آستانه میان سالی قرار می گیرند دلشان میخواهد همدمی داشته باشند.

در واقع می توان گفت تلاش فیلم ساز برای نشان دادن آدمهای آشنا تا حدودی درست از کار درآمد است.

گرچه فیلم قصه تلخی دارد اما می توان گفت کمدی موقعیت های فیلم این امکان را به مخاطب می دهد که علاوه بر خندیدن به بداخلاقی های اجتماعی که این روزها در جامعه شاهد آن هستیم نیز فکر کند و لحظه ای با خود فکر کند که آیا من نیز این عمل را انجام داده ام یا نه ؟

درست است که فیلم پایان خوشی دارد اما روند وحوادثی که برای شخصیت های اتفاق می افتد این پایان خوش را توی ذوق نمی زند و مخاطب راضی از سالن سینما بیرون می رود واین برای فیلمساز جوانی مثل علی ملا قلی پور سرمایه خوبی خواهدبود.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 74 = 84