قبله مقبول خدا

وادی کرب و بلا مشهد شاه شهداست /هر طرف سجده کنی قبله مقبول خداست

قبله مقبول خدا|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|ادبیات
قبر شش گوش حسین آینه کرب و بلاست
گرد و خاک حرمش سرمه چشم شهداست
روی لوح دل و جان ثبت شده نام حسین
نام او تا به ابد در دل عشاق به جاست
عشق در خاطر ما خاطره ای شیرین است
گر چه سرهای همه بر سر نی های بلاست
سر پر شور نداری هوس عشق مکن
طفل شش ماهه در این مدرسه استاد وفاست
هر کسی راه ندارد به حرمخانه عشق
دست عباس در این مرحله از شانه جداست
قصه گویی نبود راوی هفتاد و دو تن
اصغر پاره گلو راوی این قصه ماست
دیده زینب کبری شده خون از غم دل
صبر زینب علم سرخ سپاه اسراست
صبر بر گریه ندارد دل صد پاره شده
چون نگرید دل آدم که جهان غرق عزاست
سر نی قاری قرآن شده شاه شهدا
زینب از روی زمین شاهد این شمس ضحاست
کودکان، از لب خود نقش عطش پاک کنید
مشک در کرب و بلا خشک تر از کام شماست
کربلا از عطش اصغر شش ماهه مگو
تاول سرخ لبش آینه واعطشاست
دشت سیراب شد از چشمه خون شهدا
هر طرف را نگری لاله سرخی پیداست
خارها را ز سر راه عزیزان بکنید
روز دیگر همه جا دسته گلی خار به پاست
قاسم آن شاه جوان شهد شهادت بچشید
در ترنم به لب پیر و جوان واویلاست
غرق خون است علی اکبر پاکیزه جوان
چشم عاشق شده خون، قامت معشوق دو تاست
پیرمردان جهان دیده و مردان جوان
لاله های تن شان مانده به روی صحراست
عشق، مجنون شد و سر بر در و دیوار بکوفت
تا شنید از دل خود شاه شهیدان تنهاست
ای ابوالفضل برو حرمله از راه رسید
هدفش مشک پر از آب و دو چشمان شماست
تشنه لب علقمه شد چون که علمدار حسین
تشنه لب بر لب آب آمد و یک قطره نخواست
مردی از نام ابوالفضل گدایی بکند
که ابوالفضل نشانی ز کرامات خداست
تشنه مردی که نزد لب به لب آب فرات
تا ابد خاطره اش زنده به یاد دریاست
دامن صبر گرفتیم، ولی صبر گریخت
چه کند صبر که غم خیمه زده بر چپ و راست
وادی کرب و بلا مشهد شاه شهداست
هر طرف سجده کنی قبله مقبول خداست
گر چه آتش زده غم سینه عشاق، ولی
ناله ای از دل سوزان تو «اورنگ» نخواست
سیدرضا اورنگ
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

18 − = 15