قبای معلمی برازنده اندام هر کسی نیست!

معلمی شغل مهم،ارزشمند و تاثیرگذاری است.در طول تاریخ چنین بوده و چنین خواهد بود.بنابراین قبای معلمی برازنده اندام هر کسی نبوده،نیست و نخواهد بود.

قبای معلمی برازنده اندام هر کسی نیست!|سیدرضا اورنگ|سرزمین هنر|فرهنگی

معلمی شغل مهم،ارزشمند و تاثیرگذاری است.در طول تاریخ چنین بوده و چنین خواهد بود.بنابراین قبای معلمی برازنده اندام هر کسی نبوده،نیست و نخواهد بود.

در مقاطع مختلف تحصیلی،از دبستان گرفته تا مقطع عالی دانشگاهی، تمام آنانی که وظیفه تعلیم به دانش آموز،دانشجو و هنرجو را دارند باید اخلاق،ادب و روحیه یک معلم را داشته باشند،چه معلم دبستان باشند، دبیر دبیرستان یا مدرس دانشگاه،اگر غیر از این باشد،هرگز نمی توانند در عرصه علم و دانش تاثیرگذار بوده و نامی از خود به یادگار بگذارند.

امروز،به مدد مدارک اهدایی دانشگاه ها و مراکز مختلف آموزشی، بسیاری عنوان مدرس را یدک می کشند،بدون آنکه الفبای آن را بدانند.

در تمام دنیا و در تمام سطوح آموزشی و دانشگاهی،انبوهی از دانش آموزان،دانشجویان و هنرجویان فارغ التحصیل می شوند،آیا همه آنان می توانند معلم یا مدرس خوبی باشند؟هرگز!اگر غیر از این بود،همه به جای کار در مراکز مختلف،معلم و مدرس می شدند.

معلم فرد توانا و با اخلاقی است که نه تنها برای مقطعی خاص،بلکه برای تمام عمر به وظیفه خود عمل می کند.دانش آموزان و دانشجویان اش، وقتی حتی چند دهه بعد به او رجوع می کنند،با روی باز پذیرای آنان می شود و سعی در پاسخ به سوال و رفع مشکل شان دارد.

مدرسی که معلمی نمی داند،از همان لحظه شروع ترم،ثانیه شماری می کند تا هرچه زودتر ترم به پایان برسد و دستمزد مادی خود را بگیرد و برود.

معلم اصیل هم نیاز مادی دارد،شاید بسیار بیشتر از مدرس،اما همیشه و در همه حال،راحتی وجدان و نفع معنوی برای او ارجح بوده،هست و خواهد بود.

زنده یاد پروفسور محمود حسابی که شهرت علمی اش تمام مرزها را درنوردیده،یک معلم واقعی و صاحب اخلاق،ادب و کرامت بود.

رویه تدریس او باید در دانشگاه ها باب می شد که نشد و شاید نشود.

به دانشجویان احترام می گذاشت و پاسخگوی آنان بود.نمره و حضور و غیاب برای او ملاک نبود،بلکه استعداد و توانایی آنان برایش مهم بود.

روزگاری مانند دکتر حسابی در مراکز آموزشی بسیار داشتیم،اما امروز تعداد آنان بسیار معدود شده است.یکی از بزرگ ترین مشکلات آموزش در کشور،همین مهم است.

دیروز،معلمان در مراکز آموزشی در اکثریت بودند و امروز در اقلیت قرار دارند.

دانشگاه ها و مراکز آموزشی که در آنها ادبیات و هنر تدریس می شود،باید تعداد معلمان بر مدرسان غالب باشد که متاسفانه این گونه نیست.

اخلاق و ادب در رشته های ادبی و هنری معیار هستند،اگر غیر از این باشد،ادبیات به محاق رفته و هنر از نفس می افتد که امروز دارد چنین اتفاقی می افتد.

عرصه ادب و هنر باید میدان هنرنمایی معلمان باشد،نه تاخت و تاز مدرسان مدرک به دست.داشتن مدرک در هر مقطعی خوب است،اما باید صاحب مدرک دارای دانش کافی و اخلاق و ادب وافی باشد.

کسی که روحیه معلمی ندارد،نباید وارد حوزه تدریس شود.متاسفانه برخی که در رشته خود موفق نبوده اند،برای کسب وجهه و … وارد این عرصه شده اند که آثار تخریب آنان امروز در عرصه ادب،به ویژه هنر و به خصوص تئاتر و سینما به وضوح قابل مشاهده است.

درگذشته به مراکز دانشگاهی که رشته های هنری در آنها تدریس می شد،توجه ویژه شده و به هرکسی اجازه ورود نمی دادند.زیرا هنر عرصه ای نیست که هرکس بتواند در آن عرض اندام کند.

اغلب فارغ التحصیلان آن نیز افرادی با دانش و صاحب اخلاق و ادب بودند.هم در زمینه هنری موفق بودند و هم در کسوت معلمی.

امروز مراکز دانشگاهی و آموزشگاهی رشته های هنری،ارزش خود را از دست داده و به چاپخانه ای می مانند که فقط مدرک چاپ کرده و به دست فارغ التحصیلان می دهند.تعداد معدودی از آنان که کاربلد از کار درآمده اند،به خاطر استعداد ذاتی و تلاش خودشان بوده.

مراکز علمی-کاربردی که به بهانه آموزش کاربردی رشته های مختلف ،چندین سال است راه اندازی شده اند،بزرگ ترین ضربه ها را به آموزش هنر زده و می زنند.زیرا مدیران اکثر این مراکز،فقط پول ملاک شان است و دانشجویان را به صورت اسکناس می بینند!اصلا برای شان مهم نیست از لحاظ کیفی خروجی خوبی داشته باشند.

وسایل کمک آموزشی را در اختیار دانشجویان قرار نمی دهند و اغلب مدرسان آن نیز که با شغل و اخلاق معلمی بیگانه هستند برای کار عملی آنان را وادار می کنند تا از جیب خود برای ساخت آن هزینه کنند!

متاسفانه برخی افراد کم دانش،بی ادب،بی اخلاق و… را به کار گرفته اند که اصلا الفبای کار را نمی دانند.نمی دانند وقتی دانشجویی از آنان راهنمایی و کمک می خواهد،با روی خوش برخورد کرده و کمک حال شان باشند.وقتی دانشجویی طرحی برای کمک به این گونه مدرسان تحمیلی ارائه می دهند،با بدترین کلمات و زشت ترین رفتار دست رد به سینه طالبان علم می زنند.بدتر اینکه برخی از مدیران مراکز علمی-کاربردی مهر تایید بر این رفتار ناپسند می زنند.

معلمی،یعنی امید دادن به دانشجویان،نه ناامید کردن شان،مدیران کارنابلد و مدرسان تحمیلی،کی می خواهند این مهم را درک و فهم کنند؟!

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

3 + 5 =