فیلترینگ راه رهایی از ارباب نیست…

یادداشتی از برومند شکری(محقق و نویسنده)

یادداشتی درباره فیلتر شدن تلگرام از برومند شکری(محقق و نویسنده)

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

پدربزرگم میرزا عظیم را در بخشی از محال کرمانشاه خوب می شناسند. اگر هنوز ریش سفیدان دوران دیده ای از نعمت سواد برخوردار هستند به خاطر وجود آن مرد بزرگ بوده است. زمانی که کمترین فرد از نعمت سواد محروم بود بین دهه های بیست تا سی، وی مشغول معلمی، آن هم در روستاهای دور افتاده و فاقد هر گونه امکاناتی بوده است. الان که فکرش را می کنم متوجه می شوم؛ او با چنین سطح معلوماتی در آن روزگار به راحتی می توانست در دستگاه پهلوی پست مهمی می داشت اما چنین بر می آید که او آموختن و آگاه کردن مردم را با ارزش تر از مقام چند روزه دنیا پنداشته است. اگرچه بیش از سی و پنج سال عمر نکرد یا بهتر بگویم اجازه زندگی را به واسطه آگاه کردن به او ندادند اما در این فاصله در هر محله یا روستایی که قدم گذاشته است چراغی از علم و آگاهی را برای مردم روزگار خود روشن نموده است.
در نهایت خان ها و خان بیگ ها که مخالف بیدارگری رعیت خود بودند طوری او را سر به نیست نمودند که حتی جنازه او بدست خانواده اش نیز نرسید! یکی از افتخارات زندگیم این است که میرزا عظیم کرمانشاهی پدر مادرم بوده است و من به تبعیت از او شغل نویسندگی را برگزیدم. چرا که خلق را به اندیشدن وا نهادن بهتر از عبادت بی اندیشدن می دانم…
امروز که در آستانه تحولات قابل تاملی در کشور عزیزمان ایران هستیم قبل از هر تحلیل و تعمدی باید بگویم که راه پیروزی مردم بر دشمنان و مزدوران داخلی و خارجی هموارتر شده است و به هیچ وجه نباید نگران آینده بود. آینده این ملت که به خودباوری رسیده اند روشن و سبز است. دشمن اگر همه چیز را از ما بگیرد به هیچ وجه نمی تواند با سرمایه خودباوری ما بجنگد. این سرمایه به خاطر همان مردان بزرگی بوده و هست که هر کدام در محیط خود بند رعیت را از روح مردم باز نموده اند.
با تهیه این مطلب گمان مبرید این طور وانمود می کنم که خدایی ناکرده خود را از دیگران آگاه تر می دانم گرچه ما در زندگی روزمره با افرادی مواجه می شویم که با وجود اینکه موقعیت های معمولی دارند ولی سطح آگاهیشان از خیلی از مدیران ارشد و اساتید دانشگاه هم بیشتر است. مرور و ” یادآوری” لازمه همدلی و همبستگی ما است.
نیک می دانیم شیوه ارباب و رعیتی تغییر کرده است. دیگر ارباب برای در بند کشیدن رعیت به فلک کردن و چپاول نمودن شبانگاه توسط تفنگچیان خود دست نمی دهد بلکه از ابزار مدرن تری بهره می برد. ابزاری که قبل از آنکه جسم را دربند خویش کند ذهن و روح او را دربند می کند…
حتماً حکایت «یک قران پنج قران» را شنیده اید:
نقل است روزگاری سیاستمدار اجنبی هنگام عبور از کوچه و محله هایی ایران با جوانانی برخورد می کند که سینه ستبر و رفتاری پهلوان منش دارند. زمانی که قرار شد گزارشی تهیه کند در آن درج نمود که پیش از آنکه راه نفوذی در ایران پیدا کنیم باید از شر جوانان و مردان قوی و مستبدش رها شویم. در نهایت از فقر مردم به خاطر شاهان و مدیران خائن و بی عرضه اش استفاده نمودند و تریاک را گرمی یک قران در اختیار چنین جوانانی قرار داده و سوخته حاصل از آن را پنج قران می خریدند. این وضع تا جایی ادامه پیدا نمود که روزی همان سیاستمدار وقتی از کوچه و خیابانهای شهرها و روستاهای ایران می گذشت دیگر هیچ خبری از آن جوانان رشید و پهلوان گذشته نبود…
امروز ما بدون اینکه آگاه باشیم دربند ارباب هستیم. اربابی که از ریزترین مسائل خصوصی ما نیز آگاه است. اما شرایط بدی که در کشور به واسطه جناح و اپوزسیون خاصی به وجود آمده است مردم نمی خواهند این حقیقت را بپذیرند. چرا که سیاستمداران این کشور قبل از آنکه مردم را آگاه نمایند مقابله کرده اند.
شرایط طوری است که اگر از فردی سوال شود که فیلترینگ چیست؛ نخستین تصویری که در ذهن او نقش می بندد سیاست های کنونی نظام است. این تصویر ذهنی، مخرب ترین آفتی است که می توان از خروجی یک سیاست در ذهن مردم ایجاد نمود!
به واقع یا ما در مقابل توسعه فن آوری مقاومت می کنیم یا فن آوری در مقابل ما؛ اگر غیر این دو موضوع است پس تقابلی است که بین مردم و نظام به وجود آمده است. تقابلی که از جانب مردم به لجاجت با چنین سیاست هایی شکل یافته و از طرفی باز هم لجاجتی بین مدیران کشور با مدیران فن آوری غیر بومی!
پیچیدگی این موضوع برمی گردد به ذهنیتی که می کوشد به مردم هشدار بدهد فکر مستقلی قرار است بر مردم تحمیل شود! چنین فکری اگر چه ممکن است راهکار اصلی را در قطع وابستگی تشخیص داده باشد و لو تا زمانی که یک طرفه به قاضی برود هر چه قدر نیز کارش صحیح و درست باشد راه نفوذ، بدبینی و تحقیر کردن ملت را برای دشمن باز نموده است…
دشمن در کمین چنین سیاست هایی نشسته است تا به آن چماقی درست کند و بر سر مردم بکوبد و بگوید اگر سر سوزنی نظام برای رأی شما ارزش قائل بود نظر خود را بر دیدگاه و خواسته شما ارجحیت نمی داد!
پس نتیجه می گیریم این تقابل از هر سمت و سوئی که پیاده شود به نفع دشمن است. چرا که او دنبال واژه هایی است که بدان جمله بندی کند!
تبعیض ، نقض حقوق بشر و هزار بهانه دیگر که این کشور را در مجامع بین المللی در تنگنا قرار بدهد …
نکته دیگر انتخاب یک عنوان روی چنین سیاستی است. در هر صورت دولتمردان می بایست برای پاسخ به تاریخ هم که شده عنوانی روی این سیاست بگذارند!
با این وجود کمترین سؤالی که در ذهن مردم ایجاد می شود این است که؛ آیا فیلترینگ سیاستی است که منافع نظام را تامین می کند یا منافع ملی را؟

در واقع خود مسؤلین نیز با اجرای چنین سیاستی درک نمی کنند که با این اقدام تحت هر نام و عنوانی فقط خود را بیش ازپیش در معرض اتهام قرار می دهند و فقط فاصله خود را با مردم عمیق تر می کنند…
در نتیجه وقتی با چنین شیوه ای این سیاست اجرا شود، اذعان عمومی فیلترینگ را ناشی از ضعف مدیران کشور می دانند که در برابر توسعه فن آوری مقاومت می کنند‌. آنها چنین اقدامی را فقط به صرف بقاء نظام تلقی کرده وازهمه بدتر اینکه؛ اراده خود را در برابر اراده نظام کوچک و حقیر می دانند!
و نکته دیگر نحوه پیاده کردن سیاست های دولتمردان در یک موقعیت بغرنج است . موقعیتی که مردم آلوده به ابزار فن آوری دشمن شده اند و برای خروج از این آلودگی بی شک نمی توان به یکباره این ابزار را قطع نمود. پس ما همیشه قبل از آغاز در پایان به اشتباهات خود پی می بریم. و این شیوه مدیریت نمودن ذهن مردم را معلوم نیست از کدام قعر تاریخ به فکر مدیران این کشور راه یافته است.
کما اینکه می توانستیم حق انتخاب را به خود مردم واگذار می کردیم و نظر خود را با نظر آنها در یک جوی قرار می دادیم و ابزار قدرتمندتری از تلگرام و امثالهم را جایگزین می نمودیم.
در پایان باید گفت؛ اگر خدای نکرده نظام منافع خود را از منافع مردم جدا کرده باشد به تنگنایی می رسد که عبور از آن تقریباً شبیه یک معجزه است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 + 2 =