غزل های تازه ای از محمدرضا ترکی

محمدرضا ترکی (آبادان ۱۳۴۱) شاعر ،نویسنده، مترجم و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است. اشعار او یادآور سنت ادبی شاعرانی چون قیصر امین پور است و اولین غزلش در اینجا به زعم ما شروع خوبی است برای ورود به ضیافت عاشورائی محرم ۱۳۹۵ هجری شمسی. این غزلها را می توانید در صفحات ۶ تا ۱۵ فصلنامه سرزمین هنر بخوانید.

 

اشک گاهی جامه‌ای از شعله دربر می‌کند

آب گاهی شعله‌ها را شعله‌ورتر می‌کند

 

حسرت ابری که بر دشتی نبارید و گذشت

ساقه‌های تشنه را در خون شناور می‌کند

 

یاد لبخندی که در آیینه‌ها پژمرد و مرد

خاطراتم را پر از گل‌های پرپر می‌کند

 

با خودم می‌گویم این بازی فریبی بیش نیست

عشق اما آدمی را زودباور می‌کند

 

از خودم گاهی خجالت می‌کشم پیرانه‌سر‌

عشق از بس کارهای شرم‌آور می‌کند

 

غیرت شمشیر زخمی می‌شود چون در نیام

یادی از میدان جنگ‌ نابرابر می‌کند

 

دفتر اشک مرا در جاری باران بشوی

یاد ابری تشنه هم چشم مرا تر می‌کند!

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 + 1 =