نقد سریال شهرزاد ساخته حسن فتحی| شهرزاد سعادت همچنان در رویای سعادت
انوشه میرمجلسی
این روزها سریال شهرزاد و پایان پرحرف و حدیثش ذهن مخاطبان این اثر را به خود مشغول کرده است. آنهایی که سه فصل این سریال را دنبال میکردند، در روزهای گذشته سیل انتقاد و پرسش را روانه صفحات مجازی این سریال کردهاند و به نظر میرسد این سریال همچنان در ذهن بینندگانش ادامه دارد.
این سریال را میتوان از منظرهای گوناگونی بررسی و تحلیل کرد. میتوان به روال قصهگویی آن متمرکز شد و از شخصیتپردازی و پیام قصه صحبت کرد. میتوان گفتمان سریال را مورد نقد قرار داد و از سویی دیگر میتوان بعد دراماتیک قصه را کاوید. در این نوشتار قصد دارم به طور خلاصه و با تکیه بر شخصیتها و آنچه در طول سه فصل این سریال شکل میگیرد، به هدفگذاری درست یا نادرست این سریال اشاره کنم.
نقش شخصیتها در خلال قصه
شخصیتهای سریال شهرزاد مانند هر اثر هنری دیگری از منظر دگرگونی در خلال قصه قابل ارزیابیاند. برخی از آنها در تمام طول قصه بر یک اصول و چارچوب فکری و رفتاری استوارند و برخی از ابتدا تا انتهای فیلم، دچار تحولات فکری و رفتاری میشوند. شخصیتهای ایستا در تحلیل سریال شهرزاد چندان کمکی به ما نمیکنند و نقش چندانی در پیشبرد قصه ندارند.
اما شخصیتهای پویا به کشش قصه و پایبندی مخاطب کمک میکنند و کشمکش و درام از افت و خیز این شخصیتها جان میگیرد. شخصیت فرهاد دماوندی، شهرزاد سعادت، قباد دیوانسالار، هوشنگ، هاشم دماوندی و… از این دست شخصیتها هستند.
اما در سریال شهرزاد و در قسمت پایانی آن ما شاهد تضاد نشانههایی هستیم که از ابتدای فیلم دریافت کردهایم. نشانههایی که باعث شناخت ما نسبت به شخصیت شده است و به مرور و با درک و دریافت این رمزگان، با شخصیت همراه شدهایم و باورش کردهایم. برای روشن شدن موضوع مروری برشخصیتهای سریال ضروری به نظر می رسد.
شهرزاد
شهرزاد نماد دختری محکم، متفکر و باهوش است. این شخصیت در خلال چند فصل شکل گرفته و هربار از دل گفتگوهای او با اطرافیانش، نحوه تصمیمگیری یا کنش او به این نتیجه رسیدهایم که شهرزاد سعادت با دیگر دختران و زنان آن بازه زمانی متفاوت است. تحصیلکرده است و گرچه پدرش در دستگاه دیوانسالار خدمت میکند اما شهرزاد دل خوشی از این طبقه و نوع زندگی تجملاتیشان ندارد و این نشانهها شناخت ما را از شهرزاد سعادت تکمیل میکند.
قباد
یا از سوی دیگر قباد دیوانسالار از اولین سکانس مردی دائمالخمر، سر به هوا و بیقید نشان داده میشود که در ذهن مخاطب نمادی از طبقه مرفه و سرمایهدار است که بدون زحمت به دارایی و ثروت رسیدهاند و رنج طبقه فرودست تاثیری در طرز برخورد یا رفتارش ندارد. قباد در قسمتهای اولیه سریال دلزده از زندگی و بیتوجه به خانواده ترسیم میشود.
فرهاد
فرهاد دماوندی نماد فردی عاشق، مبارز و آرمانخواه است. روزنامهنگاری که سر پر سودایی دارد و در پی تغییر جهان پیرامون است. شخصیتی که همانند شهرزاد، از دل خانوادهای وابسته به دیوانسالار پا گرفته است اما جهانبینی و افکارش با پدرش در تضاد است و همین تضاد مقدمه ایجاد تنش را فراهم میکند. هرچه به پایان قصه میرسیم، فرهاد از باورهای آرمانی خود عدول میکند و از مبارزی آرمانخواه به فردی انتقامجو و خودخواه تبدیل میشود.
سستی در رمزگذاری شخصیتها
این سه شخصیت و آنچه به عنوان رمزگذاری از سوی نویسندگان این سریال رخ میدهد، به فهم ما از سریال کمک میکند. بنابراین ما انتظار داریم شخصیتها براساس چارچوب تعریفشدهشان عمل کنند. اما وقتی رمزگذاری نویسندگان دچار سستی شود، مخاطب براساس برداشتهای خود قصه را درک میکند.
قصه بدون رمزگشایی درست، مبدل به قصهای میشود که در آن مخاطب به مرور از شخصیت مبارز و آرمانخواه منزجر میشود و به سمت شخصیتی میرود که برای رسیدن به هدف، دست به هر جنایتی میزند. رمزگذاری نادرست، مخاطب را سرگردان میکند و نهایتا در آخرین قسمت، هم نویسندگان گنگ و نامفهوم قصه را به پایان میبرند و هم مخاطب از تماشا دلزده میشود.
آنچه در رمزگذاری شخصیت فرهاد رخ داد تا نیمی از این سریال درست بود. فردی که دغدغه اجتماع پیرامونش را دارد و نسبت به رویدادهای اطراف حساس است. کنشگر است و سعی میکند به قدر وسع خود برای اصلاح جامعه تلاش کند. در مطبوعات اثرگذار است، میخواند، مینویسد و فکر میکند. رفتارش با کسی که عاشقش بوده، در چارچوب اصول درستی است و درک مناسبی از شرایط دارد گرچه کمی تند و تیز به استقبال حوادث میرود.
تا اینجا شخصیت فرهاد درست شکل گرفته است. اما در نیمی دیگر از سریال به ناگاه این شخصیت افول میکند. از فردی دلسوز و دغدغهمند به فردی خودخواه مبدل میشود. بیتوجه به وضعیت خانوادهاش دست به خطر میزند و از دیگران توقع ریسک دارد و در مقابل قادر به درک از خودگذشتگی شهرزاد نیست و نجات جانش توسط او را درست تفسیر نمیکند.
اینجا نقطهای است که مخاطب فرهاد دماوندی را از دست میدهد. چون انتظار تحلیل و درک عمیقی از او دارد و چنین نشانههایی نمیبیند. بعد از این شاهد سقوط فرهاد هستیم. انتقامجویی او به شیوهای دور از تفکر روشنفکرانهاش و خودخواهیاش تا پایان قصه باقی میماند و بدیهی است که مخاطب در جدال فرهاد و قباد، طرف قباد را بگیرد.
شخصیت قباد اما رمزگذاری بسیار خوبی دارد. فردی بیقید و الکُلی، بعد از تجربه عشق، ناگهان فرو میریزد. از چرخش رفتارش به هوای عشق به شهرزاد، تغییر مواضعش در مقابل او، آرامش، پایبندی و توجهاش به خانواده و باورپذیری عشقش به شهرزاد همگی نشانههایی است از شکلگیری به جا و به اندازه این شخصیت. شخصیت داینامیک و پویایی که تغییر جهتش از نگاه مخاطب منطقی است و با متر و معیار عشق و عیار عاشقانه قصه، جور در میآید.
قباد در نبود شهرزاد هم همان تصویر عاشقپیشه را حفظ میکند حتی رابطه با خدمتکارش با رمزگذاریهای به جا و خوب، قابل درک است و مخاطب شخصیت را پس نمیزند. هرچه به پایان قصه میرسیم، شخصیت قباد از قوت بیشتری برخوردار میشود، برعکس فرهاد که از تحلیل عاجز میماند، او رفتار سرد شهرزاد را درک میکند و تصمیم میگیرد تا رهایش کند و بیشتر از این عذابش ندهد. این همان نقطه اوج شخصیت قباد است. نماد کاملی از یک عاشق ناکام و شخصیت قباد اینجا تبدیل به قهرمان مخاطب میشود.
شهرزاد که از ابتدا با سری پرشور و استقلال رای در ذهن مخاطب نقش بست، در طول قصه فراز و فرودهای بسیاری را از او میبینیم اما همه این فراز و فرودها در چارچوب فکری اوست و شخصیت از قاب ساختهشده داستان بیرون نمیزند و نامتوازن پیش نمیرود.
در مشکلاتی که برای او رخ میدهد، وزنه عقل و درایت همواره سنگین است و تصمیمگیریاش با نگاه به دیگران و دلسوزی همراه میشود. اما این شخصیت در رفت و برگشت میان قباد و فرهاد، چندان باورپذیر نیست. عشق او به فرهاد، سپس دلبستگیاش به قباد و دوباره همراهی با فرهاد و…
این رفت و برگشتهای چند مرحلهای حتی تا سکانس کشتهشدن قباد هم با کمی چشمپوشی قابل درک است اما سکانس پایانی آنچنان در ذوق بیننده میزند که نسبت به آنچه از شهرزاد در ذهناش ترسیم کرده بود شک میکند. مشاوره دادن به شیرین دیوانسالار که با چارچوب شخصیت شهرزاد همخوانی ندارد، دیالوگهای پایانیاش در بدرقه فرهاد در حالی که کمی پیش از این چشمهای قباد را میبندد و آخرین قصه را برایش تعریف میکند؛ این نشانهها خوب در کنار هم نمینشینند و به نظر میرسد شخصیت شهرزاد هم قربانی اشتباه نویسندگان میشود.
انتقادها از پایان سریال
برخلاف انتقاد و اعتراض مخاطبان به پایان این سریال و مرگ قباد، تصور میکنم آنچه اشتباه بود رمزگذاری نویسندگان و عدم توجهشان به چینش این نشانههاست. اگر نشانهها درست رعایت میشد و تحولات شخصیتها پابرجا میماند، آن وقت شاهد دیالوگهای پایانی فرهاد و شهرزاد نبودیم که از بخیهزدن زندگی بگویند و راهی برای بازگشت. این پایانبندی پیش از هرچیز با منطق شخصیتپردازی در تضاد است.
گمانه زنی درباره فصل چهارم سریال شهرزاد
در روزهای اخیر حسن فتحی در گفتگویی خبر از حضور هر سه شخصیت در فصل چهارم داد. این موضوع باعث شد تا بازار گمانهزنی و سناریوپردازی درباره سری جدید سریال داغ شود. با این وجود، آنچه مهم است توجه نویسندگان این سریال پرطرفدار به خط سیر منطقی شخصیتها و تمرکز بیشتر بر تحولات آنها در روال داستان است. موضوعی که در فصل سوم چندان رعایت نشد.
سایر مطالب سرزمین هنر درباره سریال شهرزاد
مروری بر سریال شهرزاد-آناهیتا برزویی
پایان شورانگیز سریال «شهرزاد» در میان شور و شوق مخاطبان -گزارش اختصاصی هنرلند
شهرزاد اسیر دانلود غیرمجاز-علیرضا دباغ
جامعه شناسی زمینههای معنائی محبوبیت یک سریال پربیننده-شهرزاد-علی جعفری
اختصاصی هنرلند:گزارش تصویری جشن پایان سریال شهرزاد -۱سارا یاربی
اختصاصی هنرلند:گزارش تصویری جشن پایان سریال شهرزاد -۲سارایاربی
اختصاصی هنرلند:گزارش تصویری جشن پایان سریال شهرزاد -۳سارا یاربی
برید گم شید با این فیلم درست کردنتون که فوکول کرواتی مثل فرهاد سوسول رو الم کردید در حالی که قباد سنبل عشق واقعی بود
امان از بی عفتی که دارید رواج می دید دختری به زور عقد می کند که باطل است واقعا جواب شهدا را چه طور میدید افای فتحی
به نظر من شهرزاد با توجه به موقعیتش باید با قباد میموند نه با فرهاد چون فرهاد سطح درآمدش کمتر از شهرزاد