شخصیت نمایشی و شخصیت حقیقی بازیگر | ارزنده سازی و ناارزنده سازی شخصیت واقعی و نمایشی ناصر ملک مطیعی

دکتر محمدعلی حکیم آرا

آنچه می خوانید یادداشتی از دکتر محمدعلی حکیم آرا ست که با عنوان «شخصیت نمایشی و شخصیت حقیقی بازیگر: ارزنده سازی و ناارزنده سازی شخصیت واقعی و شخصیت های نمایشی «ناصر ملک مطیعی» در کانال تلگرامی ایشان منتشر شده است.در میان نوشته هایی که پس از درگذشت مرحوم ملک مطیعی منتشر شده است و به دلیل جذابیت و نو بودن مقوله ی مورد بحث امتیاز ویژه ای دارد. ضمن تشکر از استاد حکیم آرا برای اجازه بازنشر این مطلب در سرزمین هنر توجهتان را به این نوشته جلب می نماییم.

از مباحث جذاب در حوزه روانشناسی رسانه و هواداری، مطالعه شخصیتهای رسانه ای است. در یک تقسیم بندی، دو دسته شخصیتها بازشناسی شده است: شخصیتهای واقعی و شخصیتهای نمایشی

شخصیتهای واقعی اغلب در قالب مجری برنامه، گزارشگر، و … ظاهر می شوند، و شخصیت حقیقی خود را در رسانه بازنمایی می کنند و دوم، شخصیت نمایشی که همواره در قالب شخصیتهای داستانی، در فیلم و سینما نقش پردازی می کنند. یک بازیگر در طول حیات حرفه ای خود ممکن است در قالب نقشهای متفاوت ظاهر شود. با این همه، شهرت اغلب بازیگران سبب می شود که گاه در قالب شخصیت واقعی خود نیز در رسانه ها حضور یابند و مجریگری کنند.

با این مقدمه، به بهانه درگذشت ناصر ملک مطیعی به دو نکته اشاره می شود:

نکته اول

نکته چالش برانگیز آنکه، عدم تمایز میان این دو دسته شخصیتها و به تعبیر دیگر، در هم آمیزی آنها، در داوری های اجتماعی و ارزیابی مردم نسبت به این شخصیت ها مسأله ساز است. برای نمونه، دو بازیگر را تصور کنید که اولی همواره در نقش های منفی (ضد اجتماعی) بازی می کند، ولی در زندگی شخصی، فردی اجتماعی و متعارف است، و در مقایسه، بازیگر دیگری را فرض کنید که همواره در نقشهای مثبت و جامعه پسند بازی می کند، ولی در زندگی واقعی فردی نابه کار و غیر اخلاقی است! این تفاوت نقش بر ذهنیت مخاطب و نحوه داوری و هواداری وی بی تأثیر نیست.

بنابر آنچه امروز سواد رسانه ای می نامند، افرادی که به این دانش مجهزند و یا در زندگی واقعی با شخصیت های حقیقی هنرمندان آشنایی دارند، هیچگاه فریب نقش پردازی بازیگران را نمی خورند و توجه دارند که در زندگی واقعی، با چه شخصیت حقیقی رو به رو هستند. در مقایسه اما، اغلب مردمی که در قالب مخاطب از راه رسانه با بازیگر آشنا می شوند، در واقع با شخصیت رسانه ای (شخصیت نمایشی) آنان همانندسازی و یا ناهمانندسازی می کنند؛ و در نتیجه، گاه عاشق وی و گاه از او متنفر می شوند.

بهروز وثوقی، محمدعلی فردین،ناصر ملک مطیعی
بهروز وثوقی، محمدعلی فردین،ناصر ملک مطیعی

این فرایند در خصوص «ناصر ملک مطیعی» نیز صادق است. هواداران او بیشتر از میان کسانی هستند که به گونه مثبت، ضرورتاً نه با شخصیت نمایشی او، بلکه با شخصیت واقعی وی همانندسازی کرده، او را هنرمندی افتاده می یابند، و مخالفانش بالعکس، شخصیت نمایشی او را ناارزنده سازی و تحقیر می کنند؛ شخصیتی که ممکن است فرسنگها با شخصیت واقعی وی فاصله داشته باشد.

نکته دوم

نکته دوم به مصرف رسانه ای مربوط می شود که با نظر به مقدمه بالا، عوام، زیر تأثیر تحولات ارزشی رسمیت یافته در جامعه و بر عرصه سینما و تأتر، اغلب شخصیت های نمایشی بازیگران پیش از انقلاب را با کدهای اخلاقی امروز مقایسه کرده، شخصیت آنان را به مثابه شخصیت واقعی ارزیابی می کنند. درست است که پیش از انقلاب بازیگران، گاه در قالب نقش پردازی، رفتارهایی را به نمایش می گذاشتند که امروز ناپسند شمرده و مذمت می شود؛ اما نباید فراموش شود که همان واقعیت های اجتماعی روز که همه پدران ما در تحققش سهیم بودند، و تاریخ ما را شکل می دهند در سینمای ایران بازنمایی می شدند. خوب یا بد، این چیزی جز بازنمایی چهره جامعه نبوده و نیست؛ “آیینه گر عیب تو بنمود راست، خود شکن آیینه شکستن خطاست”!

ناصر ملک مطیعی بازیگری برخاسته از همین جامعه و همین مردم بود؛ همین جامعه و همین مردم با همه ارزشهای خوب و بدی که منجر به استقبال آنان از اغلب تولیداتی شد که پیش از انقلاب عرضه می شدند. اگر قرار است ناصر ملک مطیعی یا هرکس دیگر در این باره استیضاح شود، باید همه تاریخ و جامعه ای توبیخ شود که با وجود دین و مذهب، ما را به این سمت کشانده است. اما شاید بهترین راه برون رفت از این چالش، همان تمایز قایل شدن میان شخصیت واقعی و شخصیت نمایشی باشد، و نقد سینما را به نقادانش واگذار کنیم.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

35 − 31 =