سن تئاتر در مدارس با چند میز و نیمکت ساخته می شد

گفتگوی اختصاصی با طاهره فرخی-قسمت دوم

درقسمت اول این مصاحبه با خانم طاهره فرخی آشنا شدید. او از بانوان پیشکسوت تأتر شهرستانهاست .در بخش دوم گفتگو خاطرات این بانو از سال ۱۳۴۷ تا پیروزی انقلاب اسلامی مرور می شود.

خانم طاهره فرخی : از این تاریخ به بعد (یعنی بعد از تئاترم ) سرودهای صبحگاهی اجرا می کردم به شکل گروه کُر که بسیار جذاب بود تا سال ۱۳۴۷ تئاترهای زیادی بازی کردم .
در آن سالها در مدارس سن نمایش عبارت بود از چند میز و نیمکت که به هم جفت می کردند و روی آن را با چوبهای سبک سقف می زدند و روی آن را با پارچه های دیگر و لوازم دیگر که در خور تئاتر وقت بود صحنه سازی می کردند .
من از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم زیرا به آرزویم رسیده بودم و بسیار شاکرم که برای روح پدر ومادرم از خدا آمرزش می خواهم .

پایان تحصیلات من در تربیت معلم بود

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید


دانشسرای مقدماتی ، در سال ۱۳۴۷ به استخدام آموزش و پرورش درآمدم در آن هنگام در استان تحصیل کرده بودم باز به بازیگری تئاتر و موسیقی و ورزش و جشنهای ملی ادامه می دادم و کلی سخنرانی جلوی مسئولین و بازرسانی که از مرکز تربیت معلم بازدید می کردند انجام می دادم و افرادی که در آن سال من در حضورشان سخنرانی کردم خانم «فرخ رو پارسا» بود که برای ایشان به مدت سه روز در خدمتشان بودم و من تنها دختری بودم که انتخاب شدم که در دانشسرا همراهشان بودم و به من می گفت دخترم خیلی باهوشی و این برای من افتخار بود.
زمان گذشت و تاریخ ورق می خورد این کارها را آن زمان انجام دادم تا اینکه به شهرستان خودم برای کار معرفی شدم از آنجا که سابقه هنری در آن شهر داشتم مرا در خود شهر بافت نگه داشتند با مادرم همکار شدم و باز مادری دانا راهنمایی مرا در تدریس و ناظمه ی مدرسه و مدیریت بعضی کارهای علمی و دانشی بر عهده گرفت و دوباره راهی تئاتر و سرودها و جشنها شدم و تئاترهای زیادی بازی کردم با همان استادان قبلی و آموزگاران قبلی دبیرستان ۲۵ شهریور ( که الان به نام ۱۷ شهریور است ) همراهی گرفتم . در این زمان خیلی دل زنده و شادبودم و همه ی افراد آشنا از هر طرف برایم خدمتی انجام می دادند که دست بوسشان هستم و آنهایی که رفته اند روحشان شاد .

در سال ۱۳۵۴ می بایست برای ورود استاندار آن زمان انجام دهم متن سخنرانی را خودم با عنوان اختلاف نژادی انتخاب کردم وقتی مطرح کردم یکی از دبیران گفت بد انتخابی کردی مواظب باش البته درست گفت مورد باز خواست کوتاهی قرار گرفتم اما به لطف خدا لطمه ای نخوردم و حتی از من خواستند در مجالس اداری استان شرکت کنم که اینکار به وسیله آموزش و پرورش و مدیریت کل استان انجام شدگاهی در خانه شهردار آن زمان دعوت می شدم که از احترام خاص برخوردار بودند و من هم به واسطه ی آنها از این احترام بهره مند می شدم تا اینکه کم کم صدای پای انقلاب آمد و سال ۱۳۵۷ پایان کار هنری من بود و در بهمن ماه ۱۳۵۷ از همسرم جدا شدم چون مخالف کارهای فرهنگی _هنری و حتی معلمی من بود.
محل خدمتم رفسنجان بود .

جدایی مرا داغان کرد در عوض پشتوانه های خوبی در آنجا داشتم ، آموزش پرورش بی نهایت همدردی کرد و برای مدتی مرا به شهر بافت فرستاد تا از نظر روحی عوض بشوم .باز برگشتم رفسنجان و یاد آن مردمان شریف به خیر باشد …..

بخش اول گفتگو با خانم طاهره فرخی اینجاست

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 27 = 29