سایه «سایه» رفت!

«سایه»، بارها در اشعار خود از معشوق خویش گفته و با زبان لطیف شعر وی را ستوده است.اگر سایه همسری مهربان و دلبری همزبان بالای سر «سایه» نبود، بی شک در زندگی هرگز به ساحل امن و آسمان شعر نمی رسید.

سایه «سایه» رفت!|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|ادبیات

زندگی آیینی دارد بدون تغییر و تبدیل که گریز و گزیری از آن نیست.همگان می دانیم روزی کسانی را که دوست شان داشتیم و آنانی که دوست مان داشتند،ما را ترک کرده و به جایی که تقدیر مقدر کرده می روند،اما تا آخرین لحظه نمی خواهیم باور کنیم.

مدام خود را گول می زنیم که شتر مرگ شاید در خانه ما نخوابد یا آدرس منزل مان را گم کرده بر در خانه دیگری بنشیند،اما این شتر،جایی که باید بنشیند،می نشیند.

مرگ،حق است،همه می دانیم،اما باور نداریم،به خصوص مرگ عزیزان را،عزیزانی که در کنارشان زیست کرده و روزگار خوش و ناخوش را با هم گذرانده ایم.

مرگ عزیزان،به خصوص مادران و همسران،سختی دیگری دارد و طعم تلخی که خوشایند هیچ کس نبوده و نیست.آنانی که زبانم لال مرگ عزیزان شان را می طلبند،نه در جمع ما جای دارند و نه در اجتماع وحوش!

شاعران،از ابتدای تاریخ تاکنون، درباره مرگ اشعاری سروده و می سرایند،اما وقتی مالک موت سراغ عزیزان شان می آید،مدت ها طبع شان بی طبع می شود و قلم آنان بی نفس.

این جماعت رقیق القلب هستند و نازک دل، اگر نبودند نمی توانستند شعری بگویند تا موافق طبع صاحبان طبع باشد.

کمتر شاعری را در تاریخ سراغ داریم که در همان لحظه مرگ عزیزان، حتی بیت یا مصرعی را گفته باشند، چون نمی توانند و ذهن و دل شان یاری نمی کند.

شاعر بزرگ معاصر که بازمانده دوره باشکوه شعر فارسی است،یعنی هوشنگ ابتهاج،«سایه» بلند شعر امروز نیز طعم تلخ مرگ همسر و دلبر و دلدار خود را چشید.

بی گمان کسی نمی تواند حال «سایه» بی سایه را در این زمان درک کند، اما شاعرانی که مانند او طبعی لطیف دارند و قلبی رقیق، چون حسی قوی دارند و حساسیتی خاص، می توانند تا حدودی این حال را فهم و درک کنند.

هوشنگ ابتهاج حدود هفتاد سال بالای سر خویش سایه ای باشکوه داشت که در زیر آن آرامش داشت، حتی در روزهای سختی که به ناچار دور از همسر و دلبر خویش به سر می برد، به او اطمینان خاطر می داد.

«سایه»، بارها در اشعار خود از معشوق خویش گفته و با زبان لطیف شعر وی را ستوده است.اگر سایه همسری مهربان و دلبری همزبان بالای سر «سایه» نبود، بی شک در زندگی هرگز به ساحل امن و آسمان شعر نمی رسید.

شکی وجود ندارد که زنده یاد آلما مایکیال الهام بخش بسیاری از اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج بوده و خواهد بود،حتی اگر به ظاهر وجود نداشته باشد، باز روح بلند او بر سر «سایه» تا روز وصال سایه  افکنی خواهد کرد.

زمانی که این شاعر دلسوخته، پس از گذشت سال ها یاد مادر خویش و رنج های که کشیده می افتد، بی اختیار اشک گونه هایش را می شوید، اما دستی مهربان، اشک از دیده اش می زداید و با نوازش مدام او را به آرامش و امنیت می رساند.

امروز «سایه» گریان تر از همیشه است و اشک مدام از دیده می بارد و بر زمین تنهایی می ریزد، آیا امروز کسی می تواند،آن گونه که آلما اشک زدایی می کرد و نوازش،این کار را انجام دهد؟بی شک کار هیچ کسی نیست،به جز روح آلما که همچنان مانند پروانه ای گرد شمع همسر خویش می چرخد و عشق پراکنی  می کند.

کوچ جانگداز آلما مایکیال را به «سایه» شعر فارسی و خانواده محترم شان تسلیت می گوییم.

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

80 − 71 =