ساندویچ کوکتل مولوتوف!

عسگرپور:«یه بخشنامه اومد که کوکتل مولوتوف را نشان ندهید.توی سریالی که من ساخته بودم ، پسره به دوستش میگه بریم ساندویچ کوکتل بخوریم ، پخش این را درآورد!»

عصر نوزدهم مرداد ماه در مدرسه ملی سینمای ایران ، نشستی با عنوان دین و سبک زندگی در سینمای ایران برگزار شد.

در این نشست محمد مهدی عسگرپور به تبیین این موضوع پرداخت. عسگرپور متولد ۱۳۴۲ در تهران و فارغ التحصیل رشته سینما از دانشکده صدا و سیما است. وی کارگران  فیلمهای سینمایی «پرواز در نهایت» ، «قدمگاه» ، «اقلیما» ، «هفت و پنج دقیقه» ، «مهمان داریم» و سریالهای «نقطه اوج» ، «روح الله» ، «گل های گرمسیری» ، «جراحت» ، «شیدایی» و آخرین سریالش «نفس گرم» می باشد. او علاوه بر تهیه کنندگی و کارگردانی ، سمت های گوناگونی در سینما و تلویزیون داشته است. که از آن جمله مدیرعاملی خانه سینما در دوران پرتنش سالهای  ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۴ است.

خبرنگار هنرلند سوالاتی را در این نشست از وی پرسید.

minilogoبه نظر شما چقدر این سبک زندگی (ایرانی-اسلامی)ارایه شده در سینما منطبق بر واقعیتهای جامعه است؟ و آیا فاصله ی بین آنها وجود دارد؟

«ما روز به روز با این مواجه هستیم که این فاصله عمیق تر می شود. حالا مدیران این فاصله را چطوری پر می کنند؟

یه جایزه میگذارند برایش ، مثلا جشنواره باید تعدادی جایزه به هر فیلمی بدهد . من کاری به آن سیستم ندارم.چون به هرحال در جشنواره ها بودم و می دانم که اون سیستم چگونه کار می کند . اساسا دخالت و اینکه بروی به یک فیلم جایزه بدهی نیست ، یک فرایندی شکل می گیرد و تحت آن شکل اتفاق می افتد.بستگی به شرایط اجتماعی هم دارد. مدیران باید این خلاء را پر کنند . برای اینکه این مدیران هستند که میتوانند این اتفاق را بوجود آورند. آنها باید همین سبک زندگی را یه کمی جدی تر بگیرند. یه جایزه توی جشنواره فجر هم می دهند به فیلمی که مثلا به سبک فلان توجه کرده است . همه خیالشان راحت می شود از اختتامیه ، که الحمدالله بهش توجه شد و این گزارش داده می شود به جای که باید داده شود که ببینید توجه شد!

و این کمک می کند به منتزع شدن (جدا شدن) این ماجرا از جریان واقعی و حقیقی که دارد اتفاق می افتد.»

minilogo با توجه به سابقه شما در تلویزیون در آنجا چگونه است؟چون در سریالهای تلویزیون شخصیتهای اول همیشه در حال نماز خواندن نشان داده می شوند یا توی هر سریالی یک روحانی وجود دارد که ناجی و پناهگاه شخصیتهای داستان است و یا حتی جالب تر استفاده از اسامی ایرانی برای شخصیتهای منفی سریالها و فیلمها است. به نظر شما چقدر منطبق بر واقعیت است؟

«توی تلویزیون این موضوع شدیدتر است و با جایزه این اتفاق نمی افتد. این جابجایی ها با بخشنامه می شود ، اصلا تردید نکنید. این موردی رو که برای شما میگم طنز نیست ، واقعی است. من یه سریالی خیلی وقت پیش ، سال ۷۳ -۷۴ می ساختم . یه بچه ی در دوره انقلاب بود. یک بخشنامه در دهه فجر اومد که کوکتل مولوتوف را در سریالها نشان ندهید ، یعنی همان چیزی که توی انقلاب بود را نباید نشان می دادیم. مثلا پرتاب کوکتل مولوتوف را نباید نشان می دادیم ، چون ممکن بود بدآموزی داشته و نسل امروز هم کوکتل مولوتوف پرتاب کند! توی سریالی که من ساخته بودم ، پسره به دوستش میگه بریم ساندویچ کوکتل بخوریم ، پخش این را درآورد! ساندویچ کوکتل را به خاطر بخشنامه کوکتل مولوتوف درآوردند. تلویزیون اینجوری اداره می شود.آن زمان تازه روز روشنش بود ، الان که شب تاریکشه!

بله. بخشنامه می شود که نمازش بیشتر شود ،امام زاده ش کجاست؟ و مسائل از این دست.فشار همین جور منتقل به سطح پایین تر می شود تا می رسد به فیلمساز و شما توی آن سردرگمی باید بتوانی از پس ماجرا بربیایید.

من هم معتقد هستم که سینما این کارکرد را خیلی ندارد و تلویزیون تقریبا مطلقا ندارد.به همین علت اثرگذاریشان روز به روز کمتر می شود و فقط بحث بی پولی ساخت سریال خوب در تلویزیون نیست.بلکه اثرگذاری خیلی به سطح پایینی رسیده است.»

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 + 5 =