روزی روزگاری بوشهر ۱۴۰۰ بماند به یادگار

روزی روزگاری بوشهر ۱۴۰۰ بماند به یادگار | علیرضا دباغ | سرزمین هنر | هنرهای تجسمی | عکاسی

پنجشنبه بود و دلم گرفته بود….

شب قبل در اینستاگرامم دلتنگی ام از سالروز درگذشت پدر و همزمانی اش با درگذشت دایی عزیزم را نوشته بودم…

نوشته بودم، در تنهایی این روزهایم در بوشهر ،گرچه شهر پدر بوده و بوی او را در کوچه های ۴ محل قدیمی اش حس می کنم، اما به شدت غریب افتاده ام …..

سختی کار رسانه ای با کسانی که رسانه را نمی شناسند یا با رسانه ای هایی که ادعای رفاقت می کنند اما از پشت خنجر می زنند ، تلخی سوگواره های شخصی نشسته بر دلم را بیشتر می کند…..اینها را نوشته بودم ، اما…

نمی دانستم دوستی از بوشهر آنها را خوانده است….

ابراهیم (هوشنگ) عباسی ، فارغ التحصیل سالهای دور دانشکده سینما و تئاتر، تصویر بردار سالهای جوانی من در پروژه ی مستند ناخدا عباس، معاون سابق سیمای مرکز بوشهر پیامکی زد… نوشته بود:

“در شهر بوشهر هر وقت احساس تنهایی کردی تماس بگیر با هم بریم شهرها و روستاهای اطراف دیدن کنیم”

خوشحال شدم که کسی در بوشهر هست که دلتنگی ات را بفهمد…. اما او بیش از این رفتار کرد….

فردای آن روز آمد نشستیم و درد دلی کردیم و  قراری گذاشت با دوست مشترک دیگری که بسیار مشتاق دیدارش بودم:

عبدالرحمن برزگر

۱۲ سال پیش وقتی برای مستند لبالب به بوشهر آمده بودم ، عبدالرحمن مدیر موزه ی منطقه ی دریایی بوشهر بود. خالصانه هرچه از ناخدا عباس می دانست برایم نقل کرده بود و خاطره ای خوش از او داشتم..

او تازه ریاست سینمای جوان بوشهر را بر عهده گرفته بود که ما داشتیم شماره ی زمستان ۱۳۹۵ فصلنامه ی سرزمین هنر را منتشر می کردیم، تماسی گرفت و با همان یک تلفن ما در تهران تصویر پشت جلد فصلنامه را به پوستر جشنواره ی سراسری سینمای جوان اختصاص دادیم که در بوشهر برگزار می شد.

از آن زمان دیگر خبری از هم نداشتیم مگر تبریکی و خوش و بشی در واتساپ یا تلگرام…

امان از این مجاز که قنطره الحقیقه نمی شود…..

عبدالرحمن برزگر و هوشنگ عباسی
عبدالرحمن برزگر و هوشنگ عباسی هنرمندان بوشهری

خلاصه آن روز آمدند…

روز خوشی بود.

عبدالرحمن برزگر اگرچه مو سپید کرده،  اما آنچنان شور جوانی بر سرش بود که انگار تازه دانشجوی عکاسی شده است و شوق دیدن زاویه های جدیدی از جهان را در ویزور دوربینش جستجو می کند…. اما درواقع استادی است که خود شور آفرین جوانان هنرمند خطه ی جنوب گشته است.

بوشهر ۱۴۰۰پایان قرن یا پایان دلتنگی ها

دلتنگی هایم را شنید اما چنان از طرح جذابش برای بوشهر ۱۴۰۰ گفت که من را هم سراسر عشق و شور و نشاط کرد. او می خواهد با دست خالی اما همت عالی هنرمندان جوان بوشهر و خوزستان و هرجای دیگری که بتواند به بوشهر بیاورد، مجموعه ای از عکسهای استان بوشهر در سال ۱۴۰۰ را فراهم کند.

طرحی که در سر دارد آنقدر ساده است که تصورش دشوار می شود.

او از هنرجویان سینمای جوان خواسته است هرچه می توانند عکس از مردم و خیابانها و کوچه ها و خلاصه نشانه های زندگی در بوشهر در پایان سده ی معاصر بگیرند ، شاید صدسال دیگر هنرمندانی بیایند از این آرشیو غنی بهترین تصویرها را از زندگانی مردم این خطه با ذهنیتشان از سده ی قبل تطبیق دهند.

با شور و نشاط عکسهایی از این پروژه و فیلمهایی از پروژه های قبلی هنرجویانش را بر روی گوشی تلفن همراه به من نشان داد …

باور نکردنی بود… خارق العاده بود…..

هم هنرمندی ِ عکاسان بوشهری، و هم صحنه هایی که ثبت و ضبط کرده بودند….

پیرمردی الاغ سوار در خیابانی در گناوه بین ماشینها و دخترکان جوانی که از کنارش در خیابان رد می شدند با لباسهای امروزی، و ماشینها، تلفیقی از زندگی سنتی که شاید خودش آخرین بازمانده ی سده قبل بوده است که در کادر عکاسی در آغاز سده ی جدید دیده می شود…

گفتم این کار که کرده اید با تمام سادگی اش می تواند مبنای دهها پروژه ی فرهنگی و جامعه شناسی شود….. قول دادم تلاش خود را بیشتر کنم شاید بتوانیم این پروژه را در سطح ملی به تصویب برسانیم تا یادگاری بماند برای آیندگان این سرزمین…

خلاصه روز خوبی بود….

ممنونم از پدرم که مرا با بوشهر آشنا کرد…

سپاسگزارم از هوشنگ که یادداشت من را خواند و دلتنگی ام را درمان کرد…..

و مدیونم به عبدالرحمن و تمام دوستانش که نمی شناسمشان اما می دانم چه کار بزرگی برای بوشهر ۱۴۰۰ و بوشهریان ۱۵۰۰ انجام می دهند…..

امیدوارم در سرزمین هنر به هنرمندان این خطه تا حد امکان ادای دین نمایم.

۷بهمن ۱۴۰۰- بوشهر- خیابان ولی عصر

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

62 + = 71