راز شاهدخت سرزمین یخبندان: فروزِن(Frozen)

 

راز شاهدختسرزمین یخبندان: فروزِن(Frozen)

کاگردان:کریس باک، جنیفر لی

نقد ارسالی از: مرضیه زمانی فروشانی

هنگامی که اسم کارتون فُروزِن(سرزمین یخبندان) به میان می آید، آدم ها به دو دسته تقسیم می شوند: کسانی که اصلا نمی دانند ماجرا از چه قرار است و زوج هایی که بچه دار هستند!

در واقع سوالی که برای والدین این بچه ها پیش آمده و گاه شده است که به خاطر آن حتی سرشان را هم محکم به دیوار کوبیده باشند( که خدایا چند مرتبه ی دیگر باید این کارتون را نگاه کنیم!) این است که واقعا چرا این انیمیشن توانسته است تا این اندازه فرزندان آن ها را تحت تاثیر قرار دهد؟ کارتونی که حتی گاه بزرگ تر ها را (که خود من یکی از آن ها هستم) مجذوب خودش کرده است.

سرزمین یخبندان داستان شاهدختی است به نام اِلسابا قدرتِ جادویی و شاید خطرناک و مرگ آمیز که نه می تواند آن نیرو را مهار کند و نه راهی برای فرار از آن پیدا می کند و در این میان خواهر کوچکتر شاهدخت « آنا»است که به کمک او می آید و با عشق بی دریغ خواهرانه ی خود او را از آن مشکل می رهاند. حال با هم به کشف این راز می نشینیم:

دختر خوبی باش:

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

حرفی که همه ی دخترهای کوچولو و نازنین ما با آن به خوبی آشنا هستند. بارها شده است که دختر کوچک ۵-۶ ساله ی ما در حال دویدن در پارک، جیغ زدن، بالا و پایین پریدن و بازی های دیگری از این دست بوده که به چشم ما بزرگ تر ها مناسب و در شان یک دختر خانوم نبوده است، پس به او گفته ایم که: بلند حرف نزن، بلند نخند، بشین، نَپر، نَدو،دختر خوب که این کار ها را نمی کند! دختر خوبی باش!

و شاید گاه دختر کوچولوی ما ویژگی خاصی مانند:کنجکاوی، روحیه ی مبارزه طلبی و جنگجویانه، حاضر جوابی یا رفتاری از این دست را نیز در وجود خود دارد که به نظر ما نادرست و دور از ادب بوده و فکر می کنیم که برای آینده ی او مضر است، پس ما با سرکوب کردنِ آن ویژگی ها و تهدید کردن ِبچه ها با این عنوان که چنین رفتاری برای زندگی ِآن ها مشکل ساز خواهد شد آن ها را از بخشی حقیقی در وجودشان می ترسانیم.

این کودکان نیز همچون اِلسا که از سویی چنین نیرویی در وجودش است و می خواهد آن را کشف و تجربه کرده و آزادش کند و از طرفی ترس از رها کردن آن مسببِمشکلات زیادی در وجودش شده است، دچار دوگانگی و جنگ روانی و پنهانی در درون خود می شوند.

به همین دلیل است که وقتی اِلسا در اثر یک حادثه کنترل خود را از دست می دهد و آن نیروی مهار شده ی طغیان گر به بدترین شکل موجب آزار همه می شود، پا به فرار می گذارد و خود را تک و تنها اما آزاد و دور از هرگونه فشار و استرسِ باید و نبایدیدرباره ی رفتارِخود احساس می کند؛ زیرا می بیند که هرگز کسی به او برای پیدا کردن این جنبه ها کمکی نکرده است. پس حال ترجیح می دهد در تنهایی زندگی کند اما آزادی کشف و تجربه ی خصوصیات درونیِ خود را داشته باشد.

فرار و آزادی موقتی چاره کار نیست:

شاهدخت ما در دیدارِ مجدد خود با خواهرش می فهمد که فرار از دیگران برای پنهان کردنِ ویژگی های درونی اش هم راه حل مناسبی نبوده است و با آنکه در آن بالا به تنهایی توانسته است به صلحِ با خود برسد اما چون هنوز راه مهار کردن و استفاده درست از نیروی خود را نیاموخته است همچنان در بند و گرفتار فشار روانی است.

در این جا خواهر کوچک او آنا است که با نیروی عشق و پذیرش تمام و کمالِاِلسا و یادآوری جنبه های مثبت او(اولاف، آدم برفی دوست داشتنی، مثبت نگر و مهربانی که از نشانه های مثبت نیروی درونی اوست) دست یاری به سوی او دراز می کند تا با هم فکری و کمک یکدیگر بتوانند راهی برای نجات او پیدا کنند.

و در پایان داستان می بینیم که عشق خالصانه و ایمانی که آنا به جنبه های مثبت ِ نهانیِ خصوصیاتِ  اِلسا و شخصیت او دارد او را از مرگ می رهاند و اِلسا یادمی گیرد که با دوست داشتنِ تمامیِ صفات درونی خود( مثبت و شاید منفی و خاکستری) و کنترل و پذیرش آن ها به جای واپس زنی و سرکوب، جنبه های مثبتِ این نیروها را به خدمت گرفته و برای خود و اطرافیانش برکت و عشق و زندگی زیبا را به ارمغان آورد.

 

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 25 = 30