دکتر ابوالحسن تنهایی: فروغ از نظر ساختار هنری، هنرمندی مسئول است
دکتر ابوالحسن تنهایی :
فروغ را باید به عنوان کنشگری که در حوزه ادبیات معاصر، فکر و اندیشه قابل تحلیلی دارد، بررسی کرد. فروغ جامعهشناس نیست، اما نگاه او نسبت به جامعه، آرزوها، و آمالش، به نگاه جامعهشناسی نزدیک شده است.
“همزمان با سالگشت درگذشت « فروغ فرخزاد» بی سبب ندیدیم تا گزارش مبسوط نشست تحلیلی نگاه جامعه شناختی فروغ را که با حضور دکتر ابوالحسن تنهایی و تنی چنداز اندیشمندان حوزه علوم انسانی و ادبیات در انجمن جامعه شناسی ایران برقرار شده بود را به محضر علاقمندان پیشکش نماییم.”
?بحث فروغ از این زاویه که من میخواهم مطرح کنم شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد. تحلیلهایی که تا به امروز در خصوص اشعار وی صورت گرفته بیشتر در مورد ساختار شعر بوده است، و تحلیلهای دیگر در مورد او بیشتر جنبه روانشناختی داشته و به این مسئله پرداختهاند که چرا فروغ اینگونه حرف زده؟، محیط خانواده و پدر، مادر، برادر و اطرافیان او چه تأثیری بر او گذاشته است؟
من به دو دلیل این تحلیلها را نمیپسندم؛ یکی اینکه با شناختی که از شعرهای فروغ دارم، او در فضایی میبینیم که درگیر این عوامل از پیش تعیین شده نیست، یعنی میتواند کنش کند و بالاتر از ظرفیتهایی که جامعه و خانواده برایش ترسیم کردهاند، عمل مکاید. شعرها و شخصیت فروغ نشان میدهند که او خیلی پیشتر از زمان خود و شاید ضد آن حرکت کرده است. رویکرد من در جامعهشناختی، تفسیرگرایی است و به لحاظ فلسفی، ریشههای اگزیستانسیالیسم در آن است. در این نگاه معتقدیم انسانها با تعبیر و تفسیری که از زندگی دارند، زندگی خود را میسازند. درست است که شرایط خانوادگی، اجتماعی، و تاریخی جبرهایی را بر انسان تحمیل میکند، اما انسان قادر است با شناخت این جبرها و تبدیل آنها به ضرورت، گامهایی فراتر از این جبرها بردارد.
لذا فروغ را باید به عنوان کنشگری که در حوزه ادبیات معاصر، فکر و اندیشه قابل تحلیلی دارد، بررسی کرد. فروغ جامعهشناس نیست، اما نگاه او نسبت به جامعه، آرزوها، و آمالش، به نگاه جامعهشناسی نزدیک شده است.
در بحث هنر دو تقسیمبندی وجود دارد؛ یکی هنر برای هنر (هنر آزاد) است که قائلین آن معتقدند هنر هیچ رسالتی دنبال نمیکنند. شاعر یا ادیب هر چه را دوست دارد میگوید، بدون آنکه ارتباطی با جامعه داشته باشد. حال میتوان تأثیراتی از جامعه را بر شعر آزاد دید، اما شاعر آگاهانه به سراغ مسائل اجتماعی نمیرود. در برابر هنر آزاد، هنر مسئول مطرح میشود. این نوع هنر با اشکال مختلف در مورد مسائل اجتماعی بحث و موضعگیری میکند. این به معنای روزنامهنگاری و شعار دادن نیست، ساختار هنری بر جای خود وجود دارد، اما محتوای آن نکتههایی را در جامعه به صورت بزرگتر نشان میدهد و راجع به آن بحث میکند. من فروغ را در دسته دوم قرار میدهم؛ او در جنبشهای دانشجویی شرکت کرده و در فیلمسازی با مشاهده مشارکتی و مستقیم واقعیت را میبیند و گزارش میکند. قطعاتی از شعر او نشان میدهد که به صورت مستقیم مسائل اجتماعی زمان خود (پهلوی دوم) را مطرح کرده است.
فروغ از نظر بحث ساختار هنری، هنرمندی مسئول است. حال در خصوص اینکه ما چگونه با رویکرد جامعهشناسی میتوانیم به بررسی آثار او بپردازیم، باید به ۲ رویکرد «جامعهشناسی هنر و ادبیات» و «جامعهشناسی در هنر و ادبیات» اشاره کنیم. این دو جامعهشناسی شعر که بخشی از جامعهشناسی هنر است، بیشتر براساس قواعد جامعهشناسی هنر قصد دارد بگوید از یک سو جامعه چه تأثیری بر روی شاعر گذاشته و از سوی دیگر شاعر چقدر بر روی مسائل اجتماعی تأثیر گذاشته است؟
شاخصهای جامعهشناسی در اشعار فروغ دیده میشود
اما جامعهشناسی در شعر، به این معنا که مضامین، محتوا و شاخصهایی که جامعهشناس در مطالعات خود به آن نگاه میکند، در شعر این شاعر هم دیده شده است و دید او نسبت به مسائل اجتماعی در اشعار او منعکس شده است. این مضامین ممکن است به زمینههای مطالعاتی شاعر هم برگردد، مثلاً فروغ با مطالب سوسیالیستی آشنایی داشته و گرایش مارکسیستی ارتدوکس هم داشته است. این گرایش در شعرهای او به خوبی نمایان است.
بنابراین در ۲ بخش ساختارشناسی کارهای فروغ و پیدا کردن شاخصها به بررسی اشعار او میپردازیم. من در ساختارشناسی جامعهشناسی به چهار جستار اعتقاد دارم؛ هر نویسنده، شاعر، جامعهشناس یا فیلسوفی؛ باورهای هستیشناسی و روش مطالعه و گفتار متفاوتی داشته و به دنبال آن است که به بررسی ایستاشناسی و پویاشناسی وضع موجود جامعه بپردازد و ببیند این وضعیت تا چه اندازه قابل تغییر است. این ساختارشناسی یک نظریه است که ممکن است در تخیل فروغ هم وجود داشته باشد.
متن کامل را در فایل زیر بخوانید: ???
سالگرد در گذشت پری کوچک غمگین اقیانوس شعر ایران گرامی و یاد این اسطوره نوگرایی در شعر مدرن،به عنوان یکی از شاگردان مکتب نیما،بزرگ باد.