ده روز ده سرود – قسمت دوم _ ایران ایران (رگبار مسلسل ها )
روزهای اول پیروزی انقلاب را خیلی ها به یاد دارند . حتی آنهایی که کوچک تر بودند . فکر می کنم کلاس سوم ابتدایی بودم که انقلاب پیروز شد . اما خوب به یاد دارم که چگونه سرود “ایران ایران ، رگبار مسلسل ها “چشم ها را در اشک غرقه می کرد . بعدها آن سوز و حرارت صدای رضا رویگری را حتی بهتر و بیشتر هم می شد درک کرد . وقتی مستقیم و بی واسطه خواندنش را روی صحنه ی تأتر شنیدم . صدای خاصی پر از غم و شادی . آن روزها در و دیوار پر از این جمله بود ” در بهار آزادی جای شهدا خالی ” و انگار صدای رضا رویگری هم همیشه و در همه ی این سال ها همین را دارد می گوید .
رضا رویگری درباره ی این اجرا می گوید :
روزهای راهپیمایی و شلوغی و تظاهرات داشتیم نمایشی به نام «سهراب و عصر سنجاقک» را به کارگردانی بیژن مفید تمرین میکردیم که به دلیل شلوغی آن روزها از قید تمرین گذشتیم، همان موقع فریدون خشنود آهنگساز و تنظیمکننده این سرود به من گفت: آهنگی دارم، حاضری آن را بخوانی؟
من ابتدا قبول نکردم. چون گفتم حرفه من خوانندگی نیست و از طرفی با خودم فکر کردم چه کسی در این شلوغی حوصله شنیدن آهنگ دارد. ولی فریدون خشنود اصرار داشت که چون این فریاد از دل مردم بیرون میآید لاجرم بر دلشان هم مینشیند.
انگار او میدانست که این سرود ماندگار خواهد شد. قبول کردم و برای ضبط آن به استودیو صبا رفتیم. دو بار این سرود را در منزل آقای خشنود تمرین کردیم و دو بار هم در استودیو صبا.
فریدون خشنود آهنگساز و تنظیمکننده این سرود میگوید: زمستان سال ۵۷ شبهای سردی داشت و ما زمانی کار را شروع کردیم که تازه حکومت نظامی اعلام شده بود. از ۸ شب خاموشی شروع میشد.
تنها صدایی که در آن شبهای تاریک، خلوت و سرد شنیده میشد صدای الله اکبر و رگبار مسلسل بود که گاهی قطع میشد و گاهی با هم آوایی چندین نفر ادامه مییافت. به عنوان یک آهنگساز تحت تأثیر هارمونی و هماهنگی صدای الله اکبر از پشت بام خانهها قرار گرفتم. منبع الهام این موسیقی خود مردم بودند و فریاد اللهاکبرشان.
خشنود در باره اجرای این سرود میگوید: «ما هیچ استودیویی برای ضبط این کار نداشتیم، با دوستان هماهنگ کردیم تا پیش از حکومت نظامی وارد استودیو شویم. برای خواندن سرود نیاز به صدایی ناآشنا و غیرحرفهای داشتیم که تا حالا شنیده نشده باشد، به همین خاطر سراغ رضا رویگری رفتیم که هم صدای خوبی داشت و هم این که یک جوان مبارز انقلابی بود که بعضی وقتها تفنگ به دوش حرکت میکرد، ایشان را دعوت کردیم و کار را شروع کردیم. سرفراز درباره ساخت این ترانه و شکل گیری شعر آن می گوید: ما یک صبح تا شب یعنی یک روز کامل این ترانه را تکمیل و آهنگ آن را ضبط کردیم کار پیچیدهای هم نبود. بعد از آن که این سرود ضبط شد آن را مخفیانه به صورت کاست در دانشگاهها، مساجد و مدارس پخش میکردیم.