دلساز | سه تار بهانه ای برای دیدار با سید سعید ذوالنوری

در قسمت اول این مصاحبه ، استاد ذوالنوری از کودکی و علاقمندیشان به ساخت ساز گفتند و دانستیم هیچ مشکلی نتوانست مانع اراده ی او برای ساخت ساز شود. در این قسمت که بخش پایانی این مصاحبه است از ایشان درباره ساز ابداعی ایشان یعنی دلساز پرسیده ایم ، سازی که ابتدا دلتار نام داشت و امروز به دلساز شناخته می شود.

هنرلند  شما اقدام به ساخت سازی نو با نام دلتار کردید. کمی در این باره توضیح دهید:

– دلتار  که امروزه دلساز شده یک بعد از وجود خود من هست. به عبارتی صدای این سازِ شبیه به دل، بر آمده از دلِ من، بر آمده از هستیِ من است. سازی که با تمام وجودم طراحی اش کردم. و این الهام، این طرحی که به ذهنم خطور کرد ( کاسه ی قلب شکل ) سبب اتفاق جالب و بسیار قشنگی در این ساز شد.آن هم بوجود آمدن نقاط دیاپارونیِ دقیق در پشت و جلوی خرک بود. یعنی  در این ساز نقطه ای دیاپازونیِ مثلث شکل وجود دارد  که موجب تقویت صدا ده و نوازنده ها قدرت مانور زیادی هنگام نواختن دارند از فیزیک کاسه و انحناهای که بوجود آورده ام اتفاق مثبتی رقم خورده و آن هم جنس صدای منحصر بفرد دلساز هست؛  صدایی بین تار  و سه تار. که متاسفانه در اواخر دهه ی هفتاد عده ای محقق به منزل ما آمدند و با ساز مواجه شدند؛ و همین باعث شد یکی دو سال بعد  دوستی سازی با نام دلتار ابداع کند که از قضا همشهری همان محققان غریبه بود. البته صدا و ظاهر آن دلتار با این دلساز بسیار متفاوت است. من هم ناگزیر اسم دلتار را به دلساز تغییر دادم.با توجه به قدرت این ساز، مورد توجه کارشناسانِ یونسکو قرار گرفت و الان یکی از نمونه های ساز ابداعیِ دلساز در موزه ی  یونسکو موجود هست.

هنرلند دلساز حدوداً بیست سال خاموش بود.

– [ سکوت ] بله . چیزی حدود ۱۷ سال. سالی که ساز را ساختم به اداره ی ارشاد مراجعه کردم و ویژگی های ساز را تماماً شرح دادم؛ خب برای مثال این ساز به راحتی با سازه های ایرانی هماهنگ می شود و ترکیب  صدایی زیبایی به ارمغان می آورد. خب چطور بگم! با من برخورد بدی شد. انگار بدترین کارهای دنیا را کرده باشم. این ساز، دلم بود؛ جانم بود و انقدر برخورد بدی با من شد که با دلی شکسته به منزل آمدم، خرک ساز را برداشتم و حدود ۱۷ سال هیچ صدایی از  ساز بیرون نکشیدم. تا اینکه یک گروه محقق دیگر از تهران آمدند و ساز را دیدند ، به اصرار آنها خرک روی ساز گذاشتم و عجیب اینکه سازی که ۱۷سال خاموش بود صدایی بسیار زیبا از وجودش زبانه کشید. طبیعتاً گروه مشتاق صدای ساز شد و همین باعث شد که مجدداً روی ساز کار کنم.

هنرلند و حالا دلساز جای تار را گرفته ( البته در میان محصولات کارگاه ) بنظرتان این اتفاق مثبتی است؟

– طبیعتاً برای خود من اتفاق خوبی هست. خب بالاخره اساتید دیگر تار رو می سازند خوب هم می سازند و دستمریزاد می گویم به همه. من هم یک ساز اضافه کردم و دلساز  رو ترجیح می دهم.

هنرلند دو مرتبه توسط دولت های کانادا و استرالیا جهت تدریس در دانشگاه دعوت شدید اما از رفتن خودداری کردید. اگر امکانش هست کمی در این باره توضیح بدهید.

– متاسفانه  یا خوشبختانه ! زمانی که  من برای  تدریس ساخت ساز به این کشورها  دعوت شدم یک جورهایی فکر می کردم متعلق به این سرزمینم و اگر هم قرار است اتفاق کوچکی توسط من رخ بدهد در همین آب و خاک صورت بگیرد.

هنرلند تنبوری با الگوی کاسه یک تکه اما ساخته شده با بیش از ۲۰۰ تکه این ایده چطور به ذهنتان آمد؟

– خب حس دلسوزی قطع بی رویه ی درختانِ توتِ کهن سال. من ساختار بافت این چوب را بررسی کردم و با تحقیق توانستم چوب هایی از درختان دیگر تهیه کنم که در کنار یکد یگر با یک  چیدمان حساب شده و صحیح شرایط بافتی  چوب توت را فراهم کنم. من تمام این ۲۰۰ تکه را مثل تککه های  پازل کنار هم می چیدم  و کاسه ی تنبور را می سازم. کاسه ای که علاوه بر زیبایی، شرایط گردش صوتی مناسبی را فراهم می کند.

دلساز

هنرلند خب بنظرتان تنبور مذکور تا چه اندازه موفق بوده ؟

– چسب خور ساز زیاد بود. بهرحال تمام این تکه ها با چسب به یکدیگر متصل شده اند و طبق شواهد و تئوری ها باید صدای ساز نامناسب و گنگ به گوش برسد اما این اتفاق نیافتاد. اصلا انگار صدای ساز کاسه یک تکه را می شنوید؛ از این نظر باید بگویم این ساز موفق و موفق و موفق است. ( می خندد )نا گفته نماند این ساز هم مورد توجه کارشناس یونسکو قرار گرفت.

هنرلند در عملی تکراری ولی با برنامه ریزی متفاوت اینبار تنبوری با هفت تکه ( باز هم با الگوی کاسه یک تکه ) ساختید.

– خب  این تلفیقی از سازهای ترکه ای و یک تکه است. یعنی من الگوی تنبور یک تکه ( مدل سنتی و اصلی ) را با هفت ترک ساختم و طبعتاً قالب هایی ساختم که تا آن روز کسی استفاده نکرده بود. تاریخچه ی سازهای ترکه ای هم به دوان شاه عباس صفوی بر می گردد که از حوصله ی این بحث خارج هست. در واقع اصالتی ندارد این مدل و الگوهای جدید.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

هنرلندو اما احیای یک ساز دویست ساله. استاد خداوردی کمی از ایشان بگویید و از راه پر پیچ و خم احیا :

– مختصر بگویم ساز خیلی اتفاقی به دست من رسید. وقتی صنعت کار را دیدم در  چیره دستی استاد خداوردی حیران ماندم و یک حس وظیفه در من زنده شد. احساس کردم نسبت به آن ساز وظیفه ای دارم، یعنی چطور  بگم ! انگار از آن همه ناملایمتی ها که در حقش شده بود حسابی آزرده شده بود و من قولی دادم و پایش ایستادم .[ مکث ] چون الگو نبود سخت بود اما ساختم و اتفاقاً نشان ملی هم دریافت کرد.

هنرلند پس از آنکه سازی را می سازید چه احساسی به سراغتان می آید؟

– طبیعتا یک حس بسیار زیبا. شاید بیانش آنقدرها هم ساده نباشد، حال پدری را دارم که فرزندش به دنیا آمده.

هنرلند تا چه حد با مخلوقاتتان دوست می‌شوید؟

– گاها سازهایی که بیست یا سی سال پیش ساخته ام را میبینم ذره ذره وجودم به وجد می آید. خب این پاره تنته [می‌خندد].

نکیسا

هنرلند خب استاد عزیز. من نام ساز ها را بیان می‌کنم و اولین موضوعی که به ذهنتان می آید را بگویید!تنبور:

– مقام.

هنرلند سه تار:

– نوا

هنرلند دلساز:

– شکایت.

هنرلند و سخن نهایی شما با من و خوانندگان عزیز.

-در نهایت برای همه انسان‌ها آرزوی سعادت  ، موفقیت و بهروزی دارم.

به همراه استاد خندیدم، از کودکی و نوجوانی و جوانی‌اش که تعریف می‌کرد، لبخند می‌زد. اما آینده‌ی موهومی برای خودش و کارش می‌دید. وقتی که ریکوردر را خاموش کردم انگار تازه صحبت‌ها گل انداخته بود. سرمست بودم از آن لحظات. اما او چه بهایی داده که اکنون سرمستی و سرخوشی را به من ارزانی دارد؟

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

64 + = 72