دبیر هجدهمین جشنواره کتاب و رسانه ، آدم رسانه ای
باقر رجبعلی
علیرضا بهرامی – شاعر و روزنامه نگار – بار دیگر به عنوان دبیر جشنواره کتاب و رسانه معرفی شده است. انتخاب مجدد وی به دبیری جشنواره کتاب و رسانه که هجدهمین دوره اش را تجربه خواهد کرد، با استقبال برخی از اهالی رسانه قرارگرفته است یادداشتی که می خوانید به قلم «باقر رجبعلی» نوشته شده و به دست «سرزمین هنر» رسیده است.
علیرضا بهرامی به عنوان دبیر هجدهمین جشنواره کتاب و رسانه معرفی شده است. با نگاهی به روشها و اصولی که علیرضا بهرامی در کار رسانه و روزنامهنگاری دارد، میتوان شاخصهایی را به دست آورد که با رعایت آنها، یک روزنامهنگار و فعال رسانهای میتواند محبوب شود.
اول باید پرسید چرا علیرضا بهرامی در میان رسانهایها اینقدر محبوب است و چرا بسیاری از فعالان این حوزه، محبوب که نیستند هیچ، مورد غضب اهالی هنر و ادبیاتند.
آرزو دارم آنها که مورد غضب هستند و جوانترهایی که هنوز قضاوت نشدهاند، این شاخصها را به خاطر بسپارند و به کار بزنند، شاید آنها هم روزی همینطور محبوب شوند.
اما این شاخصها چیست؟
- اول: پرهیز از حس خودمختاری (مگر در حساسیتهای حرفهای)
- دوم: میدان دادن به جوانها (طوری که اغلب آنها دوستش دارند و از بودن در کنارش لذت میبرند)
- سوم: محبت داشتن و مهربانی کردن (در حد یک برادر و دوست)
- چهارم: سواد داشتن (نه سنگین و نه سبک؛ متعادل)
- پنجم: خوش قول بودن (به طرزی عجیب و باورنکردنی، آن هم در میان شلوغی کار رسانه)
- ششم: بیگانه با ادا اصول های مدیریتی (خیلی دلنشین)
- هفتم: پرهیز از دستکاریهای بیمورد در مطالب دیگران (مگر در مواقع خاص و اضطراری)
- هشتم: قبول داشتن طیفهای گوناگون هنری و ادبی (آن هم با احترامی ذاتی)
- نهم: یاد دادن نگاه جامع الاطراف به همکاران جوانتر( بخصوص وقتی هنری متجلی می شود)
- دهم: بیگانه با لج بازیهایی که برخی رسانه ای ها به آن معتاد شده اند ( و چه بد شدهاند)
- یازدهم: شناخت وسیع از اهالی وادی هنر و ادبیات( دیروزی ها و امروزیها)
و …
این طور که فهمیدهام، در همه رسانهها، او را الگوی رسانهای می دانند. و باز اینطور که فهمیده ام، بسیاری از اهالی رسانه، دوست دارند با او کار کنند.
و شنیدهام که بارها به سبب رسیدن به داد آن عده از اهالی هنر و ادب که به طرز ناجوانمردانهای حذف شدهاند (و بعدا معلوم شد که بیخود حذف شدهاند) مورد بدگویی عده ای قرارگرفته، اما صبر پیشه کرده و دیدهام که چگونه تلاش می کند تا سوءتفاهم ها را برطرف کند.
و به من گفتهاند که با هیچ کس پدرکشتگی ندارد و غث و ثمین و یمین و یسار در حوزه فرهنگ را به حساب می آورد.
و دیده ام که آنقدر فروتن و خوش بیان و خوشروست که هیچ انگی به او نمی چسبد و برای همین است که به همه جا راه دارد و همه می خواهند او همکارشان باشد.
از همه مهمتر، حس کردهام با آن که مدت مدیدی از مدیریتش میگذرد، هنوز همچنان “خودش” است و “گم” نشده و همچنان با وسعت نظر و احترامی شیفتهوار، با اهالی فرهنگ و هنر برخورد می کند.
و من اینها را نوشتم فقط برای آن که از بیشمار اهالی روزنامه و رسانه، بدی دیدهام، زخم خوردهام، غرور و قیافه گرفتن دیدهام و دیگر دوست ندارم به آنها مطلب بدهم و دور و برشان بپلکم، ولی دوست دارم همه آنها که فکر می کنند با کار کردن در یک رسانه، “کسی” شده اند، به خود بیایند و راه محبوب شدن را یاد بگیرند.
اگر باز هم لجبازی کنند و یاد نگیرند، تا آخر کار به قول همکار زنده یادمان افسانه قیصرخواه ( نویسنده با استعداد رادیو)،” آدم رسانه” باقی می مانند و ” آدم رسانه ای” نمی شوند…
والسلام.