خداحافظی هنرمندان از صداوسیما،به سود کیست؟

«صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران» را باهرنگاهی که بنگرید،مهمترین پایگاه هنرمندان ایرانی به حساب می آید. اینکه می گویم هرنگاه ، اغراق نکرده ام .سازمانی که در آن فیلم ساخته می شود، نمایش رادیوئی ضبط می شود ،موسیقی ساخته می شود، کتاب منتشر می شود، پژوهش فرهنگی هنری انجام می دهد و دهها عنوان شغلی وابسته به فرهنگ وادب وهنر در آن وجود دارد مهمترین پایگاه برای اهالی فرهنگ وهنر به شمار می رود.

اگر «صداوسیما» را پایگاهی فکری وعقیدتی برای رویاروئی با نظام سلطه و هژمونی فرهنگی غرب بدانیم ، باز هم این سازمان باید پایگاه هنرمندان ایرانی به شمار رود.

حتی اگر پا را ازاین فراتر بگذاریم و «صداوسیما» را قرارگاه جنگ نرم و خط مقدم رویاروئی با شبیخون فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی فرض کنیم باز هم  «صداوسیما» به هنرِ هنرمندان و تفکر اندیشمندان  نیازمنداست و باید هر روز دسته دسته هنرمند ،ادیب و صاحبنظران  امور فرهنگی ، از دربهای آن وارد شوند و در آن کار و فعالیت نمایند.

متأسفانه چندی است شاهد عدم توازن میان خروجی و ورودی های این پایگاه مهم فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی ایران هستیم. این موضوع نه تنها در درازمدت بلکه در خوشبینانه ترین حالت در میان مدت هم ضررهای فراوانی را متوجه جبهه فرهنگی انقلاب خواهد کرد.

بدون شک برخی از انتقاداتی که به سازمان «صداوسیما» وارد می شود، دارای انگیزه های سیاسی است کما اینکه همین نوع از فشارها بر «وزارت فرهنگ وارشاداسلامی» هم وارد می شود و همیشه هم وجود داشته است. اما نباید این موضوع را بهانه ای کرد برای متهم نمودن سایر منتقدانی که از روی درد و دلسوزی تلاش می کنند برخی از کاستیها و ایرادات فاحشی را که به تضعیف ارکان فرهنگی وهنری کشور می انجامد به مسؤلان مربوط یاداوری نمایند.

هنرمندان روحیات لطیفی دارند و اهالی فرهنگ وادب ،کمالاتی مثال زدنی . همه چیز درمسائل مادی نهفته نیست ،گرچه مادیات بخش مهمی از نیازهای ضروری زندگانی روزمره هر انسان هنرمند یا بی هنری راتشکیل می دهد و در این مورد تفاوتی میان هیچ  گروه شغلی وجود ندارد. آنچه مهمتراست حفظ کرامت انسانی  انسانهاست آن هم در محیطهای فرهنگی و هنری.

خروج دسته ای از هنرمندان از کشور به دعوت شبکه های ماهواره ای امر جدیدی نیست چرا که پیشتر هم شاهد این قبیل مهاجرتها بوده ایم ، به خصوص پس از ماجراهای فتنه انگیز سال ۱۳۸۸ ،اما آنچه امروز درحال وقوع است تفاوتهای فاحشی با مهاجرتهای قبلی دارد.

اگر مهاجرتهای قبلی به دلیل مسائل سیاسی بود،مهاجرت کنونی بیشتر ماهیت اجتماعی دارد ،اگرچه عامل اقتصاد و کاهش بودجه برنامه سازی نیز نقش مهمی در این مهاجرت ایفا می نماید اما جنبه های اجتماعی آن نباید از دید مسؤلان مخفی بماند.هنرمند می خواهد دیده شود،شنیده شود واحساس وجود نماید و برای هنرمند ایرانی چه جائی بهتر از رسانه ملی کشورش ؟! لازم به ذکراست عمده این افراد هیچ رابطه استخدامی باصداوسیما ندارند و حضورشان در فیلمها وسریالها و برنامه های مختلف رادیوئی وتلویزیونی به هیچ عنوان باعث سنگینی بدنه تشکیلاتی صداوسیما نمی شود. بنابراین خروجشان نه تنها تأثیری در روند کوچک سازی این سازمان ندارد بلکه فقط به خالی کردن دست برنامه سازان از نیروهای هنرمندی است که می توانند در به ثمر رسیدن چرخه تولید پیام بردارد.

توجه به جوان گرائی در سازمانی مانند صداوسیما یک امر لازم وضروری است ، اما انتخاب این جوانان از حلقه های خاصی نظیر باشگاهها یا سازمانهای رسانه ای خاص  یا محافل مشخص و محدود باعث مشکلات فراوانی در آینده نزدیک برای رسانه ای خواهد شد که نیاز به استفاده از تمام ظرفیتهای فرهنگی هنری با گرایشهای مختلف سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی موافق نظام دارد که تعدادشان هم به لطف خدا کم نیست اما  تفاوت سلیقه در آن نباید باعث حذف آنها و عدم ورودشان به رسانه ملی شود.

تکیه بر شناخت قبلی برای انتخاب حلقه های اول مدیریتی در گردونه تولید و پخش پیام برای انجام مأموریت ملی در سطح سازمانی مانند صداوسیما و عدم توجه به سوابق سایر افرادشایسته ای که شانس آشنائی وهمکاری قبلی با بالاترین مقامات تصمیم ساز فعلی را نداشته اند ،نقطه ضعف دیگری است که باعث دلزدگی نیروهای کاربلد ،متخصص ومتعهدی می شود که انگیزه های خدمتشان باید به طور دقیق مورد توجه قرارگیرد و الا دلسرد شده و رفته رفته  به حاشیه کشیده می شوند  ودرنهایت از گردونه کار و فعالیت در صداوسیما کنار می روند.

نکته ای که نباید مورد غفلت قرار گیرد آن است که دوست دانستن حلقه دوستان قدیمی درون وبرون سازمانی ، و دوری از ایجاد حلقه های جدید از بین کارکنان صدیق درون سایر بخشهای سازمان ،دو ایرادمهلک خواهدداشت . اول دلزدگی ،نا امیدی و واکنش منفی کارکنان شایسته تقدیر وتوجه رسانه ملی  ، و دوم گستاخی و غرور کاذب دوستان حلقه اول که خود را فراتر از دیگران می پندارند ،  و ممکن است هر اشتباهی را مرتکب شوند؛ درست همانگونه که در ماجرای تأسف برانگیز اخیر برای یکی از زنان مجری شبکه ی برون مرزی پرس تی وی اتفاق افتاد و  البته با برکناری مدیر مربوط و اطلاع رسانی مناسب جلوی صدمات بیشتر حیثیتی به این سازمان گرفته شد. (متأسفانه نظیر این مورد در زمان مدیریتهای سابق صداوسیما نیز وجود داشته است اما آن زمان امکان بازگوئی اینگونه مسائل غیراخلاقی به دلیل عدم وجود شبکه های اجتماعی همچون امروز وجود نداشت.) اما تدوام نادیده گرفتن ظرفیتهای موجود سایر معاونتها در انتصابات صداوسیما  و حفظ کرامت انسانی تک تک کارکنان خارج از حلقه های دوستی قدیمی ،همچنان زنگ خطر را دراین زمینه روشن نگه خواهد داشت.

مسأله دیگر که باید مدنظر قرارگیرد مسأله بازنشستگی زود هنگام کارکنان این سازمان است که ظاهراً با استقبال مدیران ارشد مواجه می شود چراکه این راه را کم حاشیه ترین وسیله برای سبک کردن بدنه سازمان از نیروهای پرشمار خود تلقی می نمایند.اگر صداوسیما  به پایگاه فرماندهی جنگ نرم تشبیه می شود چرا نباید از تجارب افسران این جنگ نرم تا آخرین لحظه که توان جسمانی وروحی وروانی برای خدمت به نظام و انقلاب اسلامی دارند استفاده شود؟

بازنشستگی کارکنان خبره در سنین زیر ۵۰ سالگی که ازنظر تمامی کارشناسان بین المللی اوج توانمندی در به کارگیری علم و تجربه درعمل درمقوله های فرهنگی ورسانه ای محسوب می شود، به هیچ عنوان جای شادمانی و تبریک ندارد ؛چراکه جنگ نرم هم سرباز جوان می خواهد ،هم فرمانده خوشفکر وتوانمند. تشخیص این نکته باید در اولویت قرارگیرد و این پرسش دائماً ذهن مسؤلان این سازمان را به خود معطوف نماید که:

خداحافظی هنرمندان از «صداوسیما» ، به سود کیست؟


«هنرلند» از انتشار پاسخ مسؤلان محترم به این پرسش استقبال می کند.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. بیژن خزایی می گوید

    جناب دکتر دباغ عزیزم درود و سپاس از مطلب شیوا و کاملا کارشناسانه شما.. عزیز دلم به عنوان عضو کوچکی از خانواده رسانه کاش گفت وگویی کوتاه با شما میسر میشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 + 1 =