خاکستر نوشته گراتسیا دلدا ، تأثیر زندگی والدین بر سرنوشت فرزندان

ماجرای تباهی دو نسل

رمان خاکستر نوشته گراتسیا دلدا, نویسنده ایتالیایی, ماجرای تباهی دو نسل به سبب گناهی نا بخشودنی است.گناهی که زیبایی دوران کودکی را سوزانده است و امیدهای بزرگسالی را به یغما برده است.

در خاکستر گناهی اتفاق افتاده است که بر خلاف آموزه های دینی است که  پاکی و بی گناهی را عامل سعادت و رستگاری افراد می داند. رزالیا دختری است پانزده ساله و زیبا که بر خلاف تذکرات پدرش, با جوانی آشنا می شود که متاهل است و از او باردار می شود.آنانیا مردی ضعیف و خودخواه است که معشوقه خود را تنها رها می کند و از پذیرش مسئولیت فرزندش سرباز می زند, و به نزد همسر قانونی اش باز می گردد.

گراتزیا کوزیما دِلِدّا (به ایتالیایی: Grazia Cosima Deledda) ‏ (۱۸۷۱–۱۹۳۶) نویسندهٔ ایتالیایی اهل جزیرهٔ ساردنی بود. وی در سال ۱۹۲۶ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد.
گراتزیا کوزیما دِلِدّا (به ایتالیایی: Grazia Cosima Deledda) ‏ (۱۸۷۱–۱۹۳۶) نویسندهٔ ایتالیایی اهل جزیرهٔ ساردنی بود. وی در سال ۱۹۲۶ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات شد.
فرزندی که از این رابطه مخفیانه متولد می شود نام پدر را یدک می کشد, آن طور که رسم آن منطقه است- این نامگذاری اجباری نشان می دهد تا چه حد زندگی و سرنوشت والدین بر فرزند تاثیرگذار است-.

آنانیا که در هفت سالگی بنا بر مصلحت اندیشی مادر به پدرش و همسر او واگذار می شود, زیرا مادر اندیشیده است که تنها راه رستگاری فرزندش داشتن خانواده ای موجه است.

آنانیای جوان که قربانی گناه والدین است راه رهایی خود را تطبیق با شرایط جدید می یابد و به لطف کمکهای مالی ارباب پدرش به مدرسه و سپس دانشگاه می رود.
اما سایه اشتباهات والدینش نمی گذارد برای لحظه ای از موفقیت و زندگی عاطفی اش با دختر ارباب – که او نیز عاشق آنانیای جوان است- لذت ببرد.

آنانیای جوان برای جستجوی مادر به رم می رود, فکر پیدا کردن مادر و آگاهی از سرنوشتش لحظه ای پسر جوان را آسوده نمی گذارد.

او اکنون که عاشق دختر ارباب شده است خود را از همیشه درمانده تر احساس می کند. فرزند نامشروع بودن , سدی شده است که مانع خوشبختی آنانیاست, یا خود آنانیا این چنین می پندارد.

خاکستر در مورد چیزهای زیادی سخن می گوید که مهمترین آنها دوری از والدین در آستانه رشد و بلوغ است. قطعا انتخاب اسامی و نشان دادن رسم محلی انتخاب نام پدر برای پسر موردی نیست به صورت اتفاقی پیش آمده باشد.

خاکستر یک داستان خانوادگی است که نشان دهنده اهمیت وصلتهای قانونی برای حفاظت از اصالت و نسباست.

اگرچه شخصیت اصلی داستان آنانیای جوان به نظر می رسد اما کاراکتر تاثیر گذار بر داستان رزالیا, مادر آنانیاست. همانطور که در تمام جوامع مادر اولین و موثرترین فرد بر روی فرزندان است.

حتی غیبت و سرنوشت نا معلوم مادر نیز سایه ای انکار ناپذیر بر زندگی فرزند انداخته است.

از سویی حضور مادر با شغل نکوهیده اش, زندگی  فرزند را دستخوش غمی تمام نشدنی کرده است و سوی دیگر غیبت او مدام روح پسر را آزرده می سازد.

در پایان داستان خواهیم دید مادر , پس آنکه متوجه می شود پسرش نامزدی خود را با دختر ارباب بهم زده است,خود را قربانی می کند تا پسرش با ازدواج با مارگریتا – دختر ارباب- به سعادت دنیوی برسد, زیرا که سعادت اخروی او به دلیل آنکه فرزندی نامشروع است ممکن نیست! اما در نهایت این پسر است که باز هم قربانی خودخواهی آنی پدر و مادرش شده است.

خاکستر داستان دو نسلی است که در آتش کامجویی نا مشروع سوخته و خاکستر شده اند.

“آنانیا با هر دو دست آن یک مشت خاکستر را مالش داد, خاکستر سیاهرنگی که شاید باقیمانده خاطره ای عاشقانه بود.خاکستری را که مدتها روی سینه خود فشرده بود و ضربان قلبش همراه آن تپیده بود. در آن ساعت فراموش نشدنی عمرش که درک می کرد هنوز هم معنی آن را نفهمیده است, آن توده خاکستر به نظرش نمودار سرنوشت بود و بس.”

رمان خاکستر نوشته گراتسیا دلدا توسط بهمن فرزانه ترجمه شد و در انتشارات ققنوس به چاپ رسید.
گراتسیا دلدا تنها زن برنده جایزه نوبل در ایتالیاست.

غزل قربانپور

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 + 2 =