خالق سمفونی سه شنبه ها مهمان هنرلند: گفتگو با افسانه احمدی

با افسانه احمدی در جلسه ایستگاه داستان آشنا شدم. بانویی آرام و خوش بیان، با قلمی بسیار دلنشین. بیشترین چیزی که از ایشان در خاطرم مانده؛ لبخند زیبایشان است. داستانی خواندند که قرار بود نقدش کنیم. اما کسی نتوانست کوچکترین ایرادی بر ساختار و محتوای داستان خانم افسانه احمدی بگیرد. بی شک نوشته های ایشان نه تنها بر پایه اندیشه و احساس می باشد؛ بلکه مسلط بر اصول داستان نویسی هم هست. خانم افسانه احمدی بانویی است که از حواشی ادبیات خود را دور نگه داشته و تنها به کار نوشتن میپردازد. ایشان نه تنها داستان مینویسند ، بلکه شاعره هم هستند کتاب شعری هم از ایشان موجود است. وی جوایز متعددی در جشنواره های ادبی داستان از آن خود کرده است. از جمله برنده رتبه اول جشنواره داستانک پایدارى ١٣٩١، برنده رتبه اول جشنواره داستان ارسباران ١٣٩١، برگزیده شده جایزه جلال آل احمد براى مجموعه داستان” سمفونى سه شنبه ها” ١٣٩۴، تقدیر شده جایزه داستان تهران ١٣٩۴ می باشد . آنچه میخوانید حاصل گفتگویی صمیمانه بین من و خانم افسانه احمدی میباشد.

هنرلندخانم احمدی ، لطفا در ابتدا خودتان را برای ما معرفی کنید.

من فکر می‌کنم مهم‌ترین بخش از معرفی یک شخص تاریخ حضور او در دنیاست. به تعبیر رایج تاریخ تولد و وفات او. اینگونه شاید بشود گریزی زد به دیده‌ها و شنیده‌ها و دانسته‌های او. من متولد ۷مهر ۵۶ هستم. یعنی نقطه شروع اتفاقی بزرگ در کشور که شاید بشود اینگونه بیشتر دیده‌ها و شنیده‌های من را رج کرد. خواندن را از کودکی با کتاب‌های ژول ورن آغاز کردم. شاید چون دنیای ژول ورن به من چیزی را می‌داد که در دنیای واقعی آن روزها خبری از آن نبود. جنگ، تخیل را از کودکان می‌گیرد و چهره زمخت واقعیت را خیلی زود به آن‌ها نشان می‌دهد. در نوجوانی نوشتن هم به خواندن اضافه شد. دنیای خیالی وقتی بهتر از دنیای واقعی باشد میل به نوشتن را در آدم بیدار می‌کند. حتماً باید در دانشگاه رشته ادبیات را می‌خواندم اما باید این اعتراف دردناک را بکنم که من هم در برهه‌ای از زندگی‌ام ادبیات را جدی نگرفته‌ام و گذاشته‌ام ادبیات در حد یک علاقه گوشه‌ای از ذهن‌ام خاک بخورد. وقتی آدم شابلون زندگی را دور بیندازد و علایقش را جدی بگیرد حتماً در او تولد دیگری رخ خواهد داد. تولدی که معرف کیفیت حضور او در دنیاست. تولد دوباره من «سال ۸۶» وقتی اتفاق افتاد که ادبیات بیش از یک علاقه که به شکل یک درد درآمد.

هنرلنددر مورد آثارتان برایمان توضیح بدهید. چه کتابهایی از شما منتشر شده است؟

اولین کتاب من مجموعه داستان ” چه ساده می‌رویم از یاد” سال ۹۰ به چاپ رسید. در سال ۹۳ دو کتاب دیگرم چاپ شدند؛ یکی مجموعه داستان ” سمفونی سه‌شنبه‌ها” و دیگری مجموعه شعر کوتاه ” بگو سراغ تو را از من نگیرند” رمانی هم به نام” کسی در من شیطنت می‌کند” کارهاى چاپش تمام شده و قرار است توسط نشر نگاه در نمایشگاه کتاب سال ۹۶ رونمایی می‌شود.

هنرلندخانم افسانه احمدی، بازخورد عمومی با داستان کوتاه رو چگونه میبینید؟ آیا جامعه کتابخوان این سبک داستان را هم چون داستان بلند و رمان پذیرا هستند؟

مسلماً کتابخوان حرفه‌ای دنبال داستان خوب و با کیفیت است و دغدغه رمان و داستان کوتاه را ندارد. چون صرفاً داستان را برای سرگرمی نمی‌خواند و شاید بتوان به جرأت گفت اصلاً برای سرگرمی نمی‌خواند؛ چرا که دنبال یک اتفاق درونی است. ممکن است این اتفاق در یک داستان کوتاه بیفتد یا در یک رمان. نویسنده بزرگی مثل بورخس در کارنامه ادبی خود اصلاً رمان ندارد؛ او نویسنده داستان‌های کوتاه است. و چه اندوه‌بار است کسی صرفاً چون خواننده داستان کوتاه نیست خوانش آثار بی‌نظیر او را از دست بدهد. البته حال که نامی از بورخس برده شد خوب است این را هم بگویم که باید حساب مخاطب عام و مخاطب خاص را از هم جدا کنیم. شاید کسی که با عناصر و نشانه‌ها آشنایی ندارد و دوست دارد داستانی را صرفاً برای سرگرمی بخواند که اصلاً هم بد نیست، خواندن کتابی از نویسنده‌ای چون بورخس برایش مبهم و سخت‌خوان باشد.

هنرلندمیدانم که داستانهای شما در چند جشنواره برنده جوایز رتبه اول شدند. لطفا اگر صحبتى درباره جشنواره ها و جایزه ها دارید بفرمایید.

جایزه‌های ادبی هم مثل سایر جوایز در زندگی انسان اتفاق خوشایندی است. اتفاق ناخوشایند وقتی می‌افتد که مقهور این جوایز باشیم. توهم خوب نوشتن داشته باشیم. خود را در جایگاهی بالاتر از آنچه هستیم بدانیم. آفت این جایزه‌ها این است که هر از چندگاهی این جوایز را به خودمان یادآوری کنیم و از خودمان راضی باشیم. به زعم من بهترین جایزه رضایت مخاطب است.

هنرلندآیا در حال حاضر کاری در دست چاپ یا نوشتن دارید؟

بله مجموعه داستانی آماده چاپ دارم که اگر خدا بخواهد سال آینده براى چاپش اقدام مى کنم. مدتی است طرح رمانی را هم در ذهن دارم. هنوز شروع به نوشتن نکرده‌ام. معمولاً عادت دارم قبل از شروع مدتی را با شخصیت‌ها سر کنم. بعد از آشنایی کامل با شخصیت‌ها به سایر عناصر فکر می‌کنم و به نوشتن می‌پردازم.

هنرلندو سخن آخر افسانه احمدی:

سخن آخر من همان سخن اول و همیشگى من است: از یار پند دان و مهربان‌مان غافل نشویم.

هنرلنددر انتها شعری از کتاب  “بگو سراغ تو را از من نگیرند” به قلم خانم افسانه احمدی را میخوانید:

برف می آید و نمی نشیند

بر خلاف تو

به خاطرم نشسته ای و نمی آیی!

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 5 = 14