حسین پنجه طلا،سیمرغ قاف هنر

حسین پنجه طلا،سیمرغ قاف هنر|سرزمین هنر|سیدرضا اورنگ|هنرهای تجسمی

اولین بار که او را دیدم، در اتاقی کوچک از خانه ای محقر بود. پشت بوم نشسته و مشغول کشیدن تمثال مبارک حضرت علی (ع) با دست چپ بود. سمت راست بدنش، به خصوص دست طلایی او به علت عارضه سکته از کار افتاده بود.

آرام و متین قلم مو را روی بوم سر می داد. قلم ارتباطی نزدیک با روح و جسم استاد داشت و عشق او را روی بوم به ترنم در می آورد. مانند قلمش آرام و دلنشین حرف می زد. با وجود بیماری و رنجوری، لبخند از روی لبش محو نمی شد، حتی زمانی که از سختی ها می گفت.

حاج حسین همدانی معروف به حسین پنجه طلا، از هنرمندانی بود که نظیرش نیامده و نخواهد آمد. زیرا او هنر، عشق و اخلاق را با هم داشت. این سه عنصر حیاتی به سختی در یک وجود تجمع می کنند. یکی از آرزوهای همیشگی ام ساخت فیلمی زیبا و گویا از حسین پنجه طلا و دیگر هنرمندان عرصه هنر خیالی سازی بود، اما نگذاشتند. آن قدر سنگ پیش پایم انداختند که حسرت این آرزو تا ابد بر دلم ماند. هنرمندانی بودند که در نداری و بیماری به سر می بردند، اما تابلوها و پرده های شان در خارج و داخل ایران با قیمت های بالا دست به دست می شد.

جز یکی از این هنرمندان که وضعیت زندگی اش نسبتا مناسب بود، باقی آنان، از جمله حاج حسین از وضعیت خوبی برخوردار نبودند. خانه و زندگی بیشتر آنان را از نزدیک دیده بودم، اکثرا در فقری خود خواسته و ناخواسته به سر می بردند.

به احترام شان که حالا در بین ما نیستند، نامی از آنان نمی آورم، زیرا می دانم که راضی به این کار نیستند.

مرحوم حسن حبیبی، برای این هنرمندان کارگاهی در فرهنگسرای نیاوران برپا کرد. با اینکه درآمدشان مناسب هنرشان نبود، اما همه راضی بودند، نه به خاطر پول سیاهی که به آنان تعلق می گرفت، بلکه به دلیل ارزشی که یکی از مسوولان رده بالای مملکت برای خودشان و هنرشان قائل بود.

پیش از انقلاب اسلامی، شخصی از طرف دربار مأمور شد تا تابلوهای قهوه خانه ای را بخرد. تابلوها به قیمت بسیار پایین خریداری و انبار شد. این آثار نفیس از دست هنرمندان خارج شد، اما کسی برای آنان احترامی قائل نشد.

آخرین باری که حسین پنجه طلا را دیدم در همان فرهنگسرای نیاوران بود، همراه با هنرمندان بی ادعای دیگر. تابلوها و پرده های حاج حسین همدانی، به علت ترکیب رنگ های مناسب از ویژگی خاصی برخوردار بود. به گونه ای که هر آماتوری با کمی دقت می توانست تابلوهای او را از آثار دیگر متمایز کند.

اکثر پرده های استاد همدانی که یادگارهای ارزشمند ایران اسلامی هستند، متاسفانه در خارج کشور نگهداری می شوند. حسین پنجه طلا و بزرگان عرصه خیالی سازی، با همان رنجی که زندگی کردند از دنیا رفتند.

هرگز نمی توان روزهای واپسین عمر محمد فراهانی را فراموش کرد که با چه درد و عذاب غیرقابل تحملی از این دنیا رفت. نه کسی دردش را شناخت و نه درمانش را.

حاج حسین همدانی، عباس بلوکی فر، فتح ا… قوللر آغاسی، حسن اسماعیلی زاده، محمد فراهانی و احمد خلیلی، مدت هاست که از درد و رنج این دنیا رهایی یافته اند. با رفتن آنان گویی هنر خیالی سازی نیز دارد به خیال ها می پیوندد.

در طول این سال های طولانی، هنوز کسی نیامده که حتی به گرد پای آنان برسد، چه رسد به اینکه پا جای پای آنان بگذارد. هیچ مسوولی هم پیشقدم نمی شود تا جلوی نابودی این هنر مردمی را بگیرد.

روزگاری نه چندان دور، در هر کوی و برزن، پرده های این عزیزان آویزان بود و نقالان حماسه های دینی و ملی را برای سیل مشتاقان بازخوانی می کردند.

آنچنان گرد فراموشی روی این هنر دینی و ملی پاشیده اند که گویی اصلا از ابتدا چنین هنری پا به عرصه نگذاشته است. آنانی که فکر می کنند برای پیشرفت باید سنت ها را فراموش کرد، یا معاند هنر این دیار کهن و یا ناآگاهانی هستند که نادانسته ریشه به هنر مملکت خود می زنند.

تنها با حفظ سنت هاست که می توان گامی به جلو برداشت. اگر پشت به داشته ها کنیم، ناداشته ها همه چیز ما را می گیرد. مسوولان، هنرمندان و علاقه مندان همه دست به دست هم دهند تا هنرهای اصیل حفظ یا احیا شوند که دوباره بتوانیم بر بلندترین قله هنر بایستیم و فریاد بزنیم «هنر نزد ایرانیان است و بس».

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

72 − = 62