تأملی در سیر تاریخی داستان نویسی و اندیشه جهانی شدن به قلم حامد حبیبی-قسمت هفتم

در قسمت ششم مقاله آقای حامد حبیبی بیان شد که با ظهور نظریه پایان تاریخ فوکویاما، سیر تبلیغاتی هالیوود در راستای آینده گرایی و جهانی شدن، سیر و مدل جدیدی پیدا کرد. همپوشانی نظریات فوکویاما و عملکرد فالول و پشتیبانی تلویزیون (که به قول بن آرمسترانگ (رئیس انجمن ملی سخن پراکنی دینی): وسیله ای اعجاز آمیز از جانب خدا برای تبلیغ انجیل در سراسر جهان است) از این دو تن بسیار قابل تامل است. در این بین هالیوود نقشی جادویی، محوری و تعیین کننده دارد.

۷-انقلاب شاعران و داستان سرایان برای ایجاد امپراطوری نوین جهانی

پشتیبانی مسحور کننده هالیوود از نظریات و عملکرد فوکویاما و فالول تا آنجاست که با ساخت فیلمهایی چون «دسته برادران» و «نجات سرباز رایان» و «نبرد پرل هاربر» در پی بازسازی مدل دفاع مقدس ایران، و فیلمهای «زمانی سرباز بودم» و «سقوط شاهین سیاه» دقیقا امام حسین و کربلا را بازسازی می کند و فیلم های «سیصد» و «نبرد تایتان ها» ایران باستان را به عنوان نیروی شر و خطر بشریت معرفی می کند و فیلم های «جن گیر» و «ارباب آرزوها» و «جاودانان» و «بیگانه» و «دروغ های حقیقی» و «جنگ جهانی زد» رسما به اسلام ستیزی و ایران هراسی پرداخته است. فیلمهایی مانند «ماتریکس»، «آرماگدون»، «پیشگویی های نوستراداموس»، «پرسیوس» و… هم از این دست فیلمهای آخرالزمانی هستند که به بحث امام زمان و موعود پرداخته شده است.

جالب توجه است که در تمام این فیلم ها در نظریه فوکویاما امام حسین و کربلا آن طرف و این سو شمر است و فیلم هایشان همه به هم پیوند خورده است و اسلام و امام حسین و مهدویت و نیز ایران با نماد باستانی آن یعنی تخت جمشید و امپراطوری آن بعنوان نیروهای شر و شیاطین معرفی شده اند که دشمن بشر بوده و برای هستی خطر آفرینند. پس به طور خلاصه با دو مقوله ایرانیان و مسلمانان به عنوان نیروهای اهریمنی در این فیلم ها مواجهیم.

اما «ساموئل هانتینگتون»[۱] در ۱۹۹۳ با طرح نظریه «برخورد تمدن ها»[۲] به مخالفت با نظریه فوکویاما برخواست و آمریکا را قدرت برتر و بلا منازع پایان تاریخ نمی داند و جایگاهی برای اسلام و ایران در نظریه اش قرار داد.[۳] گو اینکه هانتینگتون در ظاهر حرفی بر خلاف فالول و فوکویاما می گوید، اما حقیقت این است که هر سه نفر با طرح دیدگاه هایشان فرا رسیدن تاریخ انقضای لیبرال دموکراسی آمریکا را فریاد می کنند.

 

داستان سرایی تمدن ساز است و ایران دارای تمدنی ۷۰۰۰ ساله و گره خورده به شعر است که از این حیث باید روح فرهنگ ایرانی و اسلامی در داستانهای داستان نویسان ایرانی مشاهده شود. زبده گزینی فرهنگی امر مبارکی است که ایران عزیز و اسلام در این خصوص اقلیم ها و نژادها و حد و مرزها را در هم نوردیده است. اما با تفکیک دو مقوله تبادل فرهنگی از تهاجم فرهنگی باید بگویم تا زمانی که در داستانها و در فیلم ها و سریالهای ایرانی، فرهنک منحط غرب ترویج و به بیننده القاء شود، تمدن حاکم هم تمدن غرب خواهد بود که مسحور کننده ذهن ها و چشم ها است و ایران نمی تواند به تمدن اصیل خود بازگردد و یا زبده گزینی تمدنی صورت پذیرد زیرا سینماهای جهان در تبادل و تعامل با هالیوود نیستند، بلکه مورد تهاجم هالیوود قرار گرفته اند و هالیوود جزیره برمودای عالم انسانی است که همه چیز را نابود می کند. لاجرم ما برای تثبیت تمدن ایرانی و پا گرفتن امپراطوری نوین در جهان که مرز نژاد و ملیت و اقلیم و مذهب و حاکمان را در نوردیده باشد، به یک انقلاب در سینمای ایران نیازمندیم و هندسه کنونی سینما باید در هم شکسته شود تا بتوانیم تمدن ایران را برپا کنیم. در سینما محور داستان است و اغلب فیلمهای اقتباسی از اشعار یا قصه ها فیلمهای قابل توجه و خوبی هستند. پس مولفه اصلی در انقلاب سینمایی، فیلمنامه است و برای اثرگذاری در تمدن جدید جهان باید جنبش و پویشی در فیلمنامه نویسی به وجود آید و مهمترین رکن فیلمنامه هم شعر و قصه است. نتیجتا برای رسیدن به تمدن برتر، شاعران و داستان سرایان باید این انقلاب را ایجاد کنند.

[۱] Samuel P. Huntington

[۲] The Clash of Civilizations

[۳] ر.ک: پی.هانتینگتون، ساموئل، برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه محمد علی حمید رفیعی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۸

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

60 − 55 =