ترکیب بند عاشورائی محتشم -بند هفتم
همانگونه که گفته شد ،محتشم پس از تصویرسازی رؤیا گونه اش از صحنه قیامت در پایان بند ششم دوباره به صحرای کربلا بازمی گردد و بند هفتم را با یادآوری لحظه ای آغاز می کند که سر مقدس حضرت حسین ابن علی (ع) بر بالای نیزه ها می رود ومایه غم واندوه فرشتگانی چون جبرئیل می شود.
در این بند او از تعابیر زیبائی در وصف این صحنه تأسف بار استفاده می کند. سر برهنه بیرون آمدن خورشید از کوهساران ، وبرخاستن امواجی به بزرگی کوهها، به نوعی نشان دهنده عظمت واقعه برنیزه کردن سر آن حضرت است .شاعر دراینجا این صحنه غمبار را با ضرباهنگی سنگین با عظمت و بزرگی به تصوبر می کشد و در ادامه باز به عرش الهی اشاره می کند و گرچه این جنایت بزرگ را گروهی از بنی بشر رقم زدند ، اما آن را مایه شرمساری تمامی افلاکیان به خصوص ملائک مقرب و فرشته وحی دربرابر رسول الله(ص) می داند.
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بیقرار
عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان که قیامت شد آشکار
آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل شتر سوار
با آن که سر زد آن عمل از امت نبی
روحالامین ز روح نبی گشت شرمسار
وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد
نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد