برای ناصر ملک مطیعی | امیرکبیر سینما رفت

حسین شاکری

روزگاران جوانی من بد سپری شد؛ دوران کودکی، دبستان و راهنمایی که همه با توپ و فوتبال و بازی و شیطنت‌ها دوران از آن یاد می‌کنند گذشت به خواندن کتاب‌هایی که شاید برایم زود بود؛ ولی خواندم و همیشته شخصیت‌های آن را برای خودم به‌گمان بازی می‌کردم … یکی از این شخصیت‌ها امیرکبیر بود.

نویسنده بود، شاعر و اهل ادب … اما سیاست‌مدار، مقتدر و با صلابت … آن‌چنان که حضورش و سخنش و فرمانش لرزه بر اندام هر متخلفی، از قنسول انگلیس و روس گرفته تا کاسبان تحرمیات و تهدیدات، می‌انداخت … وسط بازار کارمند انگلیسی مست را شلاق می‌زد اما بر نابخردی مردمان خودش می‌گریست. تا جایی که آن‌قدر گام‌های محکمش تن شاه‌نشینان را تکان دادن تا مجبور به صدور فرمان ننگین مرگش دادند.

یادم نمی‌آید کی اما به ناگاه این تصویر خودجایگاه‌بینی در مقام امیرکبیر به‌یک‌باره دگرگون شد؛ «سلطان صاحب‌قران» زنده‌یاد علی حاتمی …

درود بر تو که به ما و به من چیزهایی آموختی … این‌که در تاریخ هر کس چه جایگاهی داشت …

اما الان قصه‌ای دیگر است …

چه کسی جای آن توهم جوانانه را گرفت؟

بی‌شک ناصر ملک‌مطیعی در نقش امیرکبیر در سلطان صاحب‌قران …

او بود که این ابرمرد را در ذهن من خام یگانه کرد … او بیش از دیگر فیلم‌هایش برای من یگانه امیرکبیر تصویر شده است … او مردی بود که چون امیرکبیر عشق وطن داشت و بی‌جهت سلاخی شد در فین «فین» سینمای ایران …

سکوت، سکون و آرامش همراهش باد …

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 3 = 2