برای عزت جان انتظامی | شکرخدا گودرزی

دلنوشته

سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه می بخشید، به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت…
خوب دیدن….

خوب بودن…

خوب ماندن را..‌
برخی ها به سبُکی نسیم می آیند…

رایحه های دارند، از طوبی، از بهشت، از پردیس ملکوت…

نگاهشان برای خوب دیدن و زندگی اشان بر مبنای خوب بودن…

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

خوب بودن…

با دیگران بودن رقم خورده، زیرا که باید در دل دیگران بنشینند و معنا بگیرند…
دستشان به خیر است برای هر بی پناه و دل شکسته ای..‌
لب هایشان به لبخند و دلشان به محبت آشناست…

در دریایی به وسعت همه ی دل های جهان تکثیر می شوند و حرفشان عشق است و عشق است و عشق…
گذر اینان اگر به هنر بیافتد و بازی؛ بارها زندگی کردن، زیستن و شاد زیستن را بر روی صحنه و جلوی دوربین می زی اند و می مانند! و خوب می مانند!
عزت جان انتظامی هم مصداقِ درستِ همین بود….
عاشقی که عاشقیت را زیسته بود و هنرش معنای عاشقیتش بود و عاشقیت… هنرش…
مردم آدم های عاشق را دوست دارند…حتی اگر ندیده باشندش همچنان که فردین را ندیده اند و دوستش دارند…

اما عزت خیلی فرق دارد…

اولین جایزه جهانی را برای مردم به ارمغان آورد… بازیگری عزت به بازیگری معنای دیگری داد چنانکه ژان کلودکریر یکی از سرشناس ترین نمایشنامه نویسان و فیلم نامه نویسان او را ستایش کرد… عزت ما را به جهان پیوند داد و از بچه ی سنگلج چنان شخصیتی ساخت و عزتی داد که یونسکو برایش گرامیداشت گرفت… عزت جان انتظامی تو مرا به دو نام خطاب می کردی! شکرخدا
گودرزی ببین…
خوشحالم که در جهانی زیستم که عزت به آن عزت داد….
چرا؟!!!!
چون:
بعضی ها اعتبار می بخشند.
بعضی ها مهربانی می آورند.
بعضی ها سبد سبد عشق در آغوش دارند.
بعضی ها سینه سینه لبخند می آورند.
بعضی ها دنیا دنیا عزت دارند.
بعضی ها دریا دریا معرفت دارند.
بعضی ها همه ی این ها را با هم دارند.
عزت جان انتظامی
تو
همه ی این ها را با هم داشتی.
عزت هنرهای نمایشی؛ آقای بازیگر عزت بخشید و رفت

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

74 − = 69