انسانیت در جاسوسان بالقوه , یادداشتی بر کتاب دار و دسته اسمایلی

انسانیت در جاسوسان بالقوه , یادداشتی بر کتاب دار و دسته اسمایلی نوشته جان لوکاره

دار و دسته اسمایلی سومین و آخرین رمان از سه گانه ای است که روایت هوش و ذکاوت جورج اسمایلی از سرویس مخفی بریتانیا – در کتاب با نام سیرک آورده شده است – و رقیب و رفیق شفیقش با اسم رمز کارلا از سازمان جاسوسی شوروی سابق می پردازد.

هنرلند ، اولین رمان این سه گانه به نام پیله ور, خیاط, سرباز, جاسوس و رمان دوم, دانش آموز آبرومند نام داشت.
جان لوکاره (John le Carré) که گاهی در فارسی نام او را ژان لوکاره هم می‌نویسند، یک نویسنده انگلیسی است.
جان لوکاره (John le Carré) که گاهی در فارسی نام او را ژان لوکاره هم می‌نویسند، یک نویسنده انگلیسی است.

جان لوکاره با نام اصلی دیوید کورنول در سال ۱۹۳۱ میلادی  در شهری واقع در جنوب غرب انگلیس متولد شد. وی در اواخر دهه ۴۰ میلادی همزمان با تحصیل زبان آلمانی در دانشگاه برن سوئیس با سرویس‌های جاسوسی شروع به همکاری کرد.

این نویسنده انگلیسی پس از تدریس زبان فرانسه و آلمانی در کالج ایتن، به عنوان مامور اطلاعاتی به سرویس جاسوسی انگلیس پیوست و از دفتری در ساختمان ام.آی.فایو به جذب، مدیریت و نظارت بر جاسوسان پرده آهنین مشغول شد. او در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی هم برای MI۵ کار کرد و هم MI۶. بنابراین ریشه تبحر لوکاره در نوشتن داستان‌های جاسوسی را می‌توان در تجربه وی از همکاری با این سرویس‌های جاسوسی جستجو کرد.
بیشتر رمان‌های لوکاره داستان‌های جاسوسی هستند که در دوران جنگ سرد (۹۱-۱۹۴۵) اتفاق می‌افتند. در این داستان‌ها که بیشتر روانشناختی هستند تا فیزیکی، ماموران اطلاعاتی انگلیس به شکل کارگزاران سیاسی ضدقهرمانی تصویر شده‌اند که کاملا به ابهام اخلاقی کارشان واقفند.
قهرمانان داستانهای لوکاره گویی فریب خوردگانی هستند که از کارشان نه بلکه از جاسوسی خسته شده اند, بازیگرانی که صحنه نمایش را با میل خودشان نمی توانند ترک کنند, زندانیانی که قبل از ورود به زندانشان لابه لای وسایلی که تحویل زندانبان می دهند, انسانیت را هم می گذارند.
” دار و دسته اسمایلی” بازگشت جان لوکاره به سه گانه اش است, داستان با ورود زنی آغاز می شود که یکی از جاسوسان روس را ملاقات می کند تا به او خبر یافتن دخترش را بدهد.
دختر زن می بایست مطابق دستور به فرانسه و نزد مادرش تبعید شود. پس از دوندگی های فراوان زن , دختر به فرانسه می رسد ولی زن اطمینان پیدا می کند که این دختر, فرزندش نیست. در همین حین جسدی مجهول الهویه, جورج اسمایلی را به صحنه نمایش وارد می کند تا قطعات پازل را کنار هم قرار دهد.
اسمایلی مردی انگلیسی است که بر خلاف اغلب جاسوسان و کاراگاهان کلیشه ایست, رانندگی اش خوب نیست, در مبارزات فیزیکی مهارتی ندارد,آنچه برای کار نیاز دارد را به آسانی در اختیارش نمی گذراند.
جان لوکاره اسمایلی را در دو رمان اولش ( از سه گانه اش) به کار گرفته است و بعد گویی او را به مرخصی طولانی مدت فرستاه باشد , بازنشسته اش می کند, در ” دار و دسته اسمایلی” لوکاره اسمایلی را از گنجه کاراکترهایش خارج می کند و او را وارد صحنه می کند.
رمان تازه لوکاره جزییات و کراکترهای زیادی دارد, البته این جزییات که لازمه داستانهای معمایی و جنایی است نمی تواند آنطور که سزاوار این ژانر است سرنخ ها را به خواننده ارائه دهد.

دنیای جورج اسمایلی در ” دار و دسته اسمایلی ” به دو بخش تقسیم می شود: آنچه پشت میزش اتفاق می افتد و آنچه در دنیای واقعی بیرون اتفاق می افتد.

اسمایلی اعتقاد دارد همه چیز از پشت میزش آغاز می شود , جایی که او را به سوی خطرات واقعی رهنمون می شود.

اسمایلی در این کتاب هم کاراگاهی می کند و هم گاهی نقش طعمه را بازی می کند.
کاراکترهای جان لوکاره گویی در جنگ جهانی دوم یا جنگ سردی نقش ایفا می کنند. دشمنان همه جا حضور دارند, اگرچه مشخصا قابل شناسایی نیستند. گویی لوکاره برای برقراری صلح اصراری بی فایده دارد.
جاسوسان لوکاره از لحاظ ظاهری باورپذیرتر از سایر داستانها هستند. از کلاه گیس و سبیل مصنوعی استفاده نمی کنند, گذرنامه و کارت های شناسایی جعلی فراوان ندارند. چنان در نقششان فرو می روند که دشمنان هم باورشان می کنند و فریبشان را می خوردند. بنابراین تشخیص اینکه راست و دروغ کجای داستان درهم شده است, سخت است.
پناهجویان غیرقانونی, رفقایی که به هم خیانت می کنند, دشمنانی باهوش و ذکاوت, کلاهبردارانی که کلاهشان برداشته شده است جاسوسان لوکاره را تشکیل می دهند و وجودشان موجب همذات پنداری می شود.
اسمایلی مدام درگیر “کشف خیانت” است و همسرش پاشنه آشیل اوست, نقص و زخم و نشانه  انسانیت اوست.
انسانیت در” دارو دسته اسمایلی” نشانه ضعف است. لوکاره در کتاب عنوان می کند برای خیانت کاری نیاز نیست جاسوس باشیم زیرا که همه ما ” خائن بالقوه ” هستیم. وفاداری بدون وجود خیانت بی معنی است.

دار و دسته اسمایلی تا حدی بی روح و خسته کننده است, اگرچه رمان چند جرقه اصلی و بزرگ دارد ولی فاقد امتیازات رمانهای جنایی- معمایی است. و مزیت اصلی آن برای خوانندگان فارسی زبان, ترجمه روانش است.

پیروزی های داستانهای لوکاره طعم شکست را در دهان قهرمانانش و خوانندگانش باقی می گذارد و این سوال را در ذهن خوانندگان ایجاد می کند که  آیا تمام جاسوسان جهان چنین طعمی را حس می کنند؟ اگر بله چرا اینهمه جاسوس در جهان وجود دارد.

” دارو دسته اسمایلی ” نوشته جان لوکاره به دست سعید کلاتی ترجمه شد و در نشر قطره به چاپ رسید.

 

غزل قربانپور
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

82 − 74 =