امید نقیبی نسب و هنر و شعر کانکریت-قسمت اول

با امید نقیبی نسب در قسمت معرفی هنرمند آشنا شدیم. و حالا مقاله ای در مورد شعر دیداری یا شعر کانکریت را به قلم ایشان در اختیار شما قرار می دهیم تا با این سبک نوپای شعر بیشتر آشنا بشوید.

مقدمه ایی بر شعر کانکریت

شاعر کانکریت:

قبل از هرچیزی باید بنویسم در شعر کانکریت با دو مبحث روبه رو هستیم. ۱- شعر ۲- گرافیک

از آنجایی که در زبان فارسی قادر به گذاشتن معادل مناسبی به جای گرافیک نیستم از خود همین واژه استفاده می کنم. چیزهایی مانند:

رسم

ترسیم

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

نگار

نقش

شکل

نمودار

می توانند مبحث را به انحراف بکشانند زیرا واژه ها ارجاعات بی شماری دارند و همین ارجاعات بیشتر از آن که خلق تفاهم کنند خلق سوتفاهم می کنند. و هدف از این نوشتار رسیدن به تفاهم و معنی است. از زبان باید ترسید زیرا زبان واقعن ترسناک و وهم انگیز است.

پس در همین ابتدای امر باید اضافه کنم شاعر شعر کانکریت نه گرافیست است نه شاعر بلکه یک شاعر-گرافیست است یک موجود دوزیست که هم قادر به استفاده از شش هایش است هم قادر به استفاده از آبشش هایش. گاهی روی سنگی لب برکه می نشیند و گاهی هم تا اعماق برکه غوص می کند.

تجربه ایی منحصر به فرد با یک زیست تلفیقی و بیناژانری. طبعن خروجی های این شاعر نیز هم در حوزه ی گرافیک قابل نقد و بررسی هستند و هم در حوزه ی ادبیات. شاعری که قادر به درک درستی از عناصر بصری از قبیل نقطه و خط و سطح و بافت و رنگ و حجم و ریتم و امتداد و زوایه و تعادل و تکنیک های رسم فنی و… نباشد نمی تواند در این حوزه هم دست به خلق اثر در خور تامل بزند. همچنین گرافیستی که قادر به درک تخیل و تکرار و واژه و هارمونی زبان و زیبایی بیان و ایجاز و جناس و واژه آرایی و روایت و وزن و ترتیب و آهنگ کلام و… نیز از این قاعده مستنثنی نیست. برای ورود به این حوزه نیاز به تقویت هر دو لازم است تا شاعر بتواند با همنشینی دو مفهوم بصری و نوشتاری دست به ایجاز و ابتکار و معناسازی بزند. و یک اتفاق زبانی بیفتد

زیست بصری و زیست نوشتاری در دو نقطه ی انتهایی یک محور هستند. انسان به مرور زمان از روی دیوار غارهای پیشاتاریخی با خلق تصویر به سمت نماد و قراردادهای نوشتاری حرکت کرد و از غار خویش بیرون خزید و به نوشتار و نهایتن به الفبا رسید و حالا با حرکت روی مرزهای بینارشته ایی قصد دخالت در رفتار فونت و واژه هایی دارد که تا پنجاه سال پیش فقط نوشته می شدند. و حالا این نوشتار ماشینی قصد خروج از وضعیت یک بُعدی خودشان را دارند.

نوشتار همیشه در طول تاریخ با تصاویر همنشین بوده اند. از کتاب های قدیمی گرفته تا کمیک استریپ های دنیای مدرن. انسان ۸۵ درصد اطلاعات لازم را از جهان اطراف با چشم هایش دریافت می کند. و این موضوع می تواند تا جایی پیش برود که ما هرآنچه را اختلاف بین نظم ونثر است ناشی از همین وجه دیداری متون بدانیم مانند اینکه بنویسم:

احسان به ابرهای سفید نگاه کرد

احسان

به

ابرهای

سفید

نگاه

کرد

تایپ عمودی و افقی یک جمله ی ساده می تواند دو گونه احساس متفاوت به مخاطب و خواننده القاء کند.

شعر کانکریت:

این مقدمه را با طرح یک مسئله آغاز می کنم. این که شعر کانکریت اساسن شعر هست یا خیر و اگر هست چه نوعی شعری است؟ و اینکه آیا این نوع از هنر و یا ادبیات می تواند آوانگارد خوانده شود؟ از آنجایی که قصد ندارم با زبانی پیچیده و مغلق موضوع شعر کانکریت را به سمت نوعی ژانری خاص و فلسفی سوق بدهم تمام تلاشم را می کنم تا بتوانم با زبانی سلیس و روان به اصل موضوع بپردازم.

واژه ی آوانگارد مستقیم از فرانسوی وارد زبان انگلیسی شده است. و آن را تجربه های نو و جدید در حوزه ی هنر و ادبیات و موسیقی می دانستند و دغدغه اشان بسط و گسترش مرزهای زیبایی شناسی و هنر بود و فرو ریختن هر آنچه که بعد از مدتی کارکرد اصیل و هنری خود را از دست بدهد. از طرفی آوانگاردها در یک بازه ی زمانی عملن بوهمین هایی بودند که نحوه ی زیست بسیار متفاوتی را تجربه می کردند. بی خانمان های ماجراجوی بی پروایی که بر علیه نهادهای تثبیت شده ی انسانی قد علم می کردند. با این توصیف می توان ادبیات و شعر کانکریت را نوعی از شعر آوانگارد دانست که مخاطب را مقید به مواجهه با چیزی نو و تامل برانگیز می کند. چیزی غریبه که هنوز برای شناخت آن مرزهای مشخص ذهنی تعریف نکرده است.

وقتی ما به دنبال چیستی و ماهیت یک مفهوم کاملن زبانی می گردیم از همان ابتدای امر خود را دچار مغالطه کرده ایم. درست مانند پرسش عشق چیست؟

منصور حلاج عشق را بیان نکرد بلکه دست آخر ناچار شد آن را عیان کند، چون می دانست این مفهوم در قالب کلمات و صرف و نحو نمی گنجد. غرض از این مثال اشاره به مفهوم سیال شعر و زبان است.

ادامه دارد…

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

45 − 44 =