اردک لی مرز طنز سیاه و تراژدی در جامعه نخبه کش

یادداشتی از محمد آقازاده بر فیلم اردک لی اثر بهروز غریب پور

شناسنامه فیلم اردک لی

نویسنده و کارگردان: بهروز غریب پور
تهیه‌کننده علی حضرتی
بازیگران: هنگامه قاضیانی, شاهرخ فروتنیان, احسان امانی

خلاصه‌‌‌‌‌فیلم

اُردک لی نام دانش‌آموزی است که به دلیل مهاجرت پدر و مادر خود از شهرستان به تهران در دوره محمدرضا پهلوی گرفتار یک نام غیرمتعارف می‌شود.

یادداشت محمد آقازاده

فضای فقر زده ، سیاه و سرد فیلم ” اردک لی ” بهروز غریب پور را ترک می کنم و در طبقات اشرافی و لوکس پاساژ چهار سو “میرکریمی” دبیر جشنواره را می بینم که با همکاران اش مشغول خوردن غذا است ، از دور اشتهایشان به چشم می آید و فضای پر از تناقضی در ذهنم شکل می گیرد ، پله های برقی فرصت می دهد تا خود را از پاساژ بیرون پرت می کنم ، در خیابان کارتون خوابها را می بینم و آشغال گردها سخت مشغول کارند ، خودم را به پاهایم می سپارم تا مرا با خود ببرد…

هنگام دیدن فیلم خانم میان سالی مدام از من سؤال می کرد و به ناچار در مورد آنچه می دیدم توضیح می دادم ، فیلم که تمام شد پرسید پیام فیلم چیست ، گفتمش این که بیش از حد مزاحم هم می شویم ، در جواب کلمه چه جالب را شنیدم ، اما تحلیل ام درست است ، فیلم خبرمان می دهد در جامعه همه جلوی هم سد می گذارند و حتی کار به دشمنی بی دلیل می کشد.

اردک لی نوجوان نابغه در معرض آزار و تمسخر دیگران قرار می گیرد ، چرا که کار خود را به درستی انجام می دهد و این بهانه کمی نیست برای آزار دیدن ، جامعه نخبه کش تاب آدمهای متفاوت را ندارد.

بهروز غریب پور
بهروز غریب پور

بهروز غریب پور سخت کوشی اش غبطه برانگیز است ، از مدیریت بر فرهنگسراها ، تأتر ، اپرای عروسکی ، تنها دلیل زنده بودن اش کار خلاق بی وقفه است ، حجم کارهایش بی نظیر است ، فیلم در دوران نظام قبل می گذرد ، در آن همه قربانی اند، هر چند می توانند نقش جلاد را توامان بازی کنند ، گویی در چارچوب فیلم هیچ گریزگاهی جز خانواده اردک لی وجود ندارد ، مادری دم مرگ تنها آغوشی است که پناهگاهست و همین پناهگاه است که اردک لی را از بقیه متفاوت می کند.

اجرای فیلم در مرز طنز سیاه و تراژدی در نوسان است ، درامی وجود ندارد ، تنها برشی از زندگی به تماشا در می آید و مینیاتور وار کلیت سرنوشت آدمهای تنیده در بافت فیلم را متبلور می کند ، فیلم پر از شرارت است ، اما این شرارت از فقر و از خود بیگانگی آدمها نسبت به هم خون و جان می گیرد ، فیلم فضای متفاوتی دارد ، جایی در فیلم کسی منتظر برنده شدن در قرعه کشی بلیط بخت آزمایی است.

ما از نتیجه این انتظار بی خبر می مانیم ولی می دانیم معجزه ه ای در کار نیست ، در بخش هایی از اثر ما با فضای رنگی روبرو می شویم ، چون لکه لکانی برجستگی فضای خاکستری کلیت ماجرا را به رخ می کشد ، مثل یک رؤیا ، ولی چون از دل ماجرا بیرون نمی زند با اثر روابط انضمامی نمی یابد.

خوشحالم فضای فیلم به رویکرد ذهنی ام نزدیک است.

ممکن است شما دوست داشته باشید

نظرات بسته شده است.