به بهانه شب اسکار و کاندیداتوری “فروشنده”: یادداشتی متفاوت از یک مخاطب

آهو ی بی پناه: به بهانه شب اسکار و کاندیداتوری فیلم ” فروشنده “

با تقدیم احترام به جناب آقای فرهادی و تمامی عوامل فیلم فروشنده بدین وسیله میخواهم چند سطری از برداشت شخصی خودم را به عنوان یک تماشاگر عادی درج نمایم. تیتراژ فیلم با یک تخت دونفره خالی که‌ در ادامه تبدیل به دو تخت یک نفره خالی میگردد دیده می‌شود که‌ بیان از انفکاک در یک زندگی مشترک است .
فیلم در همان ابتدا با صدای مهیبی که‌ نشانگر حادثه مهمی است آغاز میگردد . که ناشی از حفاری درکنار پایه ساختمان محل سکونت شخصیت های اصلی فیلم میباشد . در واقع ساختمان نشانگر ساختار اصلی و اساسی ترین رکن یک زندگی مشترک است ، مورد تهاجم قرار گرفته و در حال فروپاشی است . در ادامه با نشان دادن عمیق ترین ترک بر بالای تخت دو نفره به وضوح نسبت به فاجعه ای که متوجه زندگی مشترک خانواده ها است تاکید میشود .
عماد که‌ بازیگر و مدرس بازیگری است در کلاس بیش از کشش شاگردانش در مورد فیلم گاو (اثر داریوش مهرجویی در دهه چهل ) تاکید دارد . در یک سکانس که درآن نمایش فروشنده تمرین میشود . کتی که‌ با همسر خود مشکل دارد . به ناچار و علیرغم میل باطنی نقش زن بدکاره را بازی می‌کند .انگار که چاره ی دیگری ندارد ، واین نقش به او واگذار شده . عماد و رعنا که‌ به دنبال سر پناهی هستند که بابک همبازی شأن در تاتر آپارتمانی را به آنها پیشنهاد میکند که مستاجر قبلی آنرا کامل تخلیه‌ نکرده است . انگار که هدف کارگران از عدم نمایش شخصیت خانمی که مستاجر قبلی آنجا بوده است ، نشان دادن دیده نشدن این قشر در اجتماع میباشد .
آهو زنی است بی سرپرست ، بی سرپناه و بدون تامین مالی جهت امرار معاش خود و فرزندش . که‌ ناچار از پذیرش نقش فاحشه در تاتر زندگی است . اما جامعه از دیدن او واهمه دارد . اما حضور فیزیکی و تاثیرات منفی ناشی از صدمات وارده به او غیر قابل انکار است .
یکی از افرادی که‌ با مستاجر قبلی رابطه داشته به روال قبل وارد آپارتمان شده و به گمان اینکه رعنا هم یکی مانند آهو است حوادث ناگواری را پدید می‌آورد .آنچه بر رعنا فقط برای یکبار میگذرد ، وتا مدتی کابوس آن ماجرا رهایش نمی کند و حاضر است برای جلوگیری از آن جانش را بدهد . چیزی است که‌ آهو می بایست علیرغم میل باطنی وصرفا برای امرار معاش هر روزه آن را تجربه کند .
در آپارتمانی که آخرین سرپناه آهو وفرزنش است ، عماد و رعنا حاضر به ادامه حضور نیستند و پولی را که تنها راه ارتزاق آهو است از دید عماد نجس است و خوردن غذایی که‌ با آن تهیه شده را بر نمی تابد .
همه اینها دیده میشود ولی آهو و بی سرپناهیش را نمیخواهند ببینند و دایم درحال کتمان واقعیت موجود .
کارگردان محترم با به تصویر کشیدن همین جریان در قالب شخصیت کتی و فرزندش موضوع را بصورت مؤکد به بیننده انتقال میدهد .عماد با نمایش فیلم گاو در کلاس و باشنیدن آهنگ رعنا و با فحاشی در صحنه تئاتر پدر محضر تماشاگران تعلق فکری خود به نماد های دهه چهل شمسی به نمایش می‌گذارد . و به جای تحلیل مدرک صحیح از واقعیت ماجرا همانند قیصر بدنبال انتقام شخصی از مجرم داستان است .
در انتها عماد با یافتن مجرم وبازجویی از او ، باتوجه به بیماری و سن او با زدن یک سیلی خود را آرام میسازد . اما این سیلی چیزی را عوض نمی‌کند بلکه موضوع را پیچیده تر مینماید . و بیشتر باعث گسست عاطفی عماد و رعنا میشود .

هاشم صراف یادداشتی به بهانه شب اسکار

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

24 − 21 =