چیزی نسبتا دوست داشتنی / یک انیمیشن کوتاه

الهامات حقیقی از تجربیات بزرگ سرچشمه می گیرند

انیمیشن کوتاه چیزی نسبتا دوست داشتنی؛ با پیامی عمیق،که

الهامات حقیقی از تجربیات بزرگ سرچشمه می گیرند


شناسنامه فیلم:

نام انیمیشن : چیزی نسبتا دوست داشتنیA rather Lovely Thing 

ساخته ی : سزار مارتینCesar Martinez 

محصول: کلمبیا ۲۰۱۳

زمان: ۳ دقیقه و ۴۷ ثانیه

ژانر: درام

اثر دانشجویی قابل تقدیر

 

سرزمین هنر – چیزی نسبتا دوست داشتنی، داستان کوتاه پسری تنهاست که عشق خود را به طور غم انگیزی از دست داده و با مرور خاطرات گذشته در غم و تنهایی به سر می برد.

مگر این نیست که عشق می بایست مشکلات بنیادین ما را حل کند و وعده کمال دیگری شگفت انگیز تنهایی ما را از بین ببرد.

همانطور که می بینید پسر عاشق لحظه به لحظه، خاطرات گذشته خود را با معشوقه ی خود تکرار می کند و در غم از دست دادن آن دیگری شگفت انگیز در غم، اندوه و تنهایی، اشک می ریزد.

نکته: تلفیق رنگ های سرد و گرم ،که زیبایی و سادگی این انیمیشن را دو چندان کرده است.

انیمیشن کوتاه با آهنگ بهشت

 

انیمیشن کوتاه با آهنگ زیبای بهشتHeaven آغاز می شود، ساخته ی گروه I Monster و زیبایی خاصی به اثر می دهد که مخاطب آن را تا پایان داستان دنبال کند.

پسر جوان در دنیای واقعی خود متحمل درد و رنجی است، که او را با دیدن یک آگهی به امید کاذبی می کشاند تا به دیدار معشوق رفته و به این غم و جدایی ، پایان دهد.

درست جایی که امید برای دیدن یار در دل او زنده می شود، دست به اختراع می زند و با تلاش و پشت کار شروع به ساختن یک دوچرخه ی پرنده Flying bike ، می کند.

با امید این که قرار است با این اختراع به وصال یار برسد ساخت این دوچرخه را به پایان می رساند. راه زیادی را با شوق فراوان تا بهشت رکاب می زند، اما وقتی نزدیک بهشت  می شود صحنه ی تکان دهنده ای  می بیند.

 

هزار راه نرفته

 

نکته: اقدامی که پسر جوان برای دیدن معشوقه اش انجام می دهد بسیار قابل تقدیر است، او این کار را می کند تا حسرت چیزی در قلبش باقی نماند.

گاهی باید هزار راه نرفته را رفت و جنگید حتی اگر بی ثمر باشد، تا چیزی را که دوست داری حفظ کنی و اگر هم نشد دیگر حسرت از دست دادنش، درونت را نمی جود.

 

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

عشق پسر جوان یک اقدام بود تا چیزی را بسازد که با آن به وصال معشوق برسد، او مسئولیت دوست داشتنش را پذیرفت و با تمام سختی هایی که داشت راه رفتن تا بهشت را تجربه کرد شاید آن چیزی را که انتظارش را داشت به دست نیاورد اما، همان یک راه نرفته را هم تجربه کرد تا حسرتی در دلش نماند.

 

معمولی اما شگفت انگیز

 

در این داستان کوتاه می بینیم عشق یک چیز کاملا معمولی اما شگفت انگیز است، شگفت انگیز از آن جهت که آدمی را به آینده امیدوار می کند؛ تا همین انسان معمولی دست به اختراع بزند، و انگیزه شدید و میل به ریسک کردن در او بالا برود.

هنر عشق ورزیدن چیزی است که بایستی آموخته شود و شگفت آور اینجاست  که عشق ساختنی است و باید آن را ساخت.

نخستین شرط یک دوست داشتن واقعی ،آن است که موجب گسترش شخصیت هر دو طرف رابطه است و عشق حقیقی موثرترین و تعالی بخش ترین خلاق وجود انسانی است. همان چیزی که در این انیمیشن کوتاه ۳ دقیقه و ۴۷ ثانیه ای دیدیم.

 

عشق برای گروهی از مردم یک انتخاب آزاد است در صورتیکه برای گروه دیگر تنها یک احساس محض می باشد.  زبانی است که هر یک از ما انتخاب می کنیم تا از طریق آن با یکدیگر گفتگو کنیم.

اما چگونه می توان زبان عشق را فهمید در جایی که احساسات ما از جانب یکیدیگر جریحه دار شده و بخاطر شکست های گذشته مان مملو از خشم و عصبانیت هستیم.

در آخر این انیمیشن می آموزیم با همه ی درد و رنجی که پسر جوان متحمل می شود با آرامش کامل به آسمان نگاه می کند و انگار که بخواهد در قفس وابستگی اش را باز بگذارد تا عشقش را با همه ی آنکه دوستش دارد به حال خودش بگذارد.

 

داستان همه آدم ها

 

این داستان همه ما آدم هاست، از ترس از دست دادن با کارهایمان از هم دور می شویم، گاهی با خودخواهی دیگران را اسیر خود می کنیم، هم خودمان و هم دیگران را در قفس ذهنمان حبس می کنیم و اجازه می دهیم مدت ها در تاریکی بمانیم و از خلق کردن و توانمندی هایی که داریم دور می شویم.

تکنیک سِدونا (جذب و رهایی) می گوید وقتی از کسی هنوز رنجش داری یعنی هنوز به او وابسته ای، وقتی دیگری شگفت انگیزت را با افکار و نشخوار های فکری ات نبخشیده ای هنوز به او وابسته ای، وقتی هنوز به اویی که خودت میدانی برای تو نیست می اندیشی، به او وابسته ای.

وقتی هنوز به مرگ عزیزانت می اندیشی یعنی هنوز به آنها وابسته ای، با خودتان این تکنیک را انجام دهید؛ ولی قبل از آن، از خود حتما بپرسید که آیا می خواهم

 

اجازه بدهم برود؟

 

منظور از(برود) فقط شخص یا شی ء خاصی مانند: معشوقه مان ، دوستانمان، اعضای خانواده مان، یا ماشین وملک و املاکمان نیست بلکه شاید همان افکارهای منفی باشد که هر روز مثل خوره در ذهنمان سپری می شوند، مثل:

سخت گیری های بیش از حدمان، بد دلی هایمان، قضاوت هایمان، گناه های دوست داشتنی مان، وسواس های فکری مان،کنترل کردن های بیش از حد مان،خود خواهی هایمان و ,,,، افکار ما به ما چسبیده اند و ما مدام با آنها می جنگیم و مُنکر آنها می شویم، باید کاری کنیم،

دعوت نامه ای با نام رهایی از وابستگی ها را برای خود بنویسیم،در قفس وابستگی مان را باز بگذاریم و رها کنیم هر آنچه که برای ما توفیقی ندارد.

این هر آنچه ها  می توانند،از انسان های اطراف ما باشند تا اخلاقیات ناپسندمان.  همه چیز را روی کاغذ بیاوریم و بدانیم که تجربیات تلخ و شیرینی در زندگی ما شکل می گیرند و سر چشمه ی الهامات بزرگی می شوند.

 

باید رهــــــــــــــــا کنیم تا رهــــــــــــا شویم

 

 چه حکایت از فراقت که نداشتم، ولیکن    

 تو چو روی باز کردی، در ماجرا ببستی     

                   (سعدی)

 

 

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 1 = 3