چگونه یک شعر ابزورد بخوانیم؟

غزل قربان پور

چگونگی خوانش یک شعر ابزورد

هیچی الکی نیست/ اگه اینجایی یه چیزی توش هست،/ یه گنج فراموش هست/ که یه روزی پیداش می کنن/” ها” ش میکنن/ که برآورده بشه آرزو/ تویی و چراغ جادو/ که دلته همین!/ خوش اومدی به زمین!/ بخواه دستته/ برو، میرسی / اینارو کسی نمی گه به کسی/ بگی، می شنون/ گوش نده مردم حرف زیاد می زنن/ بساز هرچی هوس می کنی/ زمان’ تو مشخص می کنى!/

صفحه ت پاکه زمین مال خودته/ فک کنم امروز تولدته!

با گریه اومدی باگریه خداحافظی می کنن باهات مردم/ بخند به این جمله دست چندم/ که تهش باده/ خدا خوب ساخته/ کاتالوگم داده/ ببین دلت چی می گه/ دنیا سخته/ جا نزن/ ببین مسأله چیه نگو مشکلت، چی می گه؟/ همیشه یه در هست تو کوچه ی بی خبری/ می خوای خودتو کجا ببری/ جلو آینه رفتی بخند از اون خنده زیادا/ ببین مهربون باش بهت خیلی میادا!

صفحه ت پاکه زمین مال خودته/ فک کنم امروز تولدته!

چند سالته مهم نیست اصن/ پر و بالت خوب باشه حله/ پنجره ت وا بشه بسه/ اصل حالت خوب باشه، حله/ زندگی خوب یابد عشقه/ ضربه زد یا لگد عشقه/ آب تا سرت بالا اومد عشقه/ دریا ماهی ُ غرق نمی کنه/ مونده هنوز یا گذشته ازش فرق نمی کنه!۰۰۰

صفحه ت پاکه/ میشه زمین مال خودت باشه/  آره هر روز می شه تولدت باشه!

 

شعر ابزورد در ایران را با مفهوم مشابه آنچه مارتین اسلین منتقد ادبی در تئاتر ثبت کرد، می توانیم در آثارمعدودی از اهالی فرهنگ در ایران مانند میلاد تهرانی در دفتر شعر ” هفتصد سال عذاب” مشاهده کنیم.

اما ابزورد فوق این بار با شکستن بیشتر قواعد و قوانین پیامی به این مضمون برای ما دارد که نگاه شاعر حتی به مفاهیمی که یادآور خاطرات خوش هستند و حتی به مفهوم ابزورد آنطور که مارتین اسلین و خود شاعر آورده اند, ابزوردگونه است, این همان تناقض و عدم تعادلی است که هدف نهایی ابزورد است.

فضای سورئال شعر در آغاز به علت استفاده از اصطلاحات کودکانه بسیار باور پذیر به نظر می­رسد اما سر انجام در می یابیم این اتمسفر کودکانه راهی گریز ناپذیر به فضای خاکستری بزرگسالان است.

بخش آغازین:

هیچی الکی نیست/ اگه اینجایی یه چیزی توش هست،/ یه گنج فراموش هست/ که یه روزی پیداش میکنن/” ها” ش میکنن/ که برآورده بشه آرزو/ تویی و چراغ جادو/ که دلته همین!/ خوش اومدی به زمین!/ بخواه دستته/ برو، میرسی / اینارو کسی نمیگه به کسی/ بگی، میشنون/ گوش نده مردم حرف زیاد میزنن/ بساز هرچی هوس میکنی/ زمان’ تو مشخص میکنى!/

 

صفحه ت پاکه زمین مال خودته/ فک کنم امروز تولدته!

شاعر با بازگشت به افسانه ها و داستانی کودکی در پی ایجاد آشناییت در ذهن مخاطب است.

اما این آشناییت همانطور که در شعر آورده شده است باید در بستری سورئال صورت بگیرد و می دانیم این بستر در طول عمر آدمی متعلق به بازه کودکی است. بنابراین با آوردن داستان غول چراغ جادو سریعا ذهن مخاطب را آماده دریافت اطلاعات می­کند. و به سرعت در همان اوایل شعر پیام شاعر را در می یابیم که به آنچه دل رهنمون است توجه ویژه داشته باشیم چون دل چراغ جادویی است که دست یابی به آرزوها را ممکن می سازد .

اما لایه پنهان شعر که با در نظر گرفتن تناقضات ابزورد سروده شده است همان بخش ” بخواه دستته/ برو، می رسی / اینارو کسی نمی گه به کسی/ بگی، می شنون/ گوش نده مردم حرف زیاد میزنن/ بساز هرچی هوس میکنی/ زمان’ تو مشخص میکنى!/” است. صرفا دست یابی به آنچه مدنظر ماست ممکن نیست خواه جبر زمانه این موضوع را به تعویق بیاندازد خواه شرایط جامعه.

شاید بخش فوق ایرانیزه شده شعری از جبران خلیل جبران شاعر لبنانی باشد:

” ‏سفر کن به هیچکس هم نگو! ‏یک رابطه عاشقانه را زندگى کن و به هیچکس هم نگو! ‏شاد زندگى کن و به هیچکس هم نگو!آدم ها ‏چیزهاى قشنگ را ‏خراب می کنند.”

و این همان ” اینارو کسی نمیگه به کسی/ بگی، میشنون/ گوش نده مردم حرف زیاد می زنن.” است, هشداری که باید با توجه به محدودیت عمر انسان جدی گرفته شود به خصوص در روز تولد که تصمیمهای جدی و مهمی گرفته می شود چون یک سال از عمر آدمی از دست رفته است و کسی چه می داند چند وقت برای رسیدن به خواسته هایش زمان دارد.

ارتباط ماشینی و نامطمئن شاعر در ترجیع بند شعر کوشش بیهوده انسان عصر مدرن را برای ایجاد اتصال احساسی نشان می دهد. همانطور که میبینیم اکثر افعال شرطی, شکی یا امری هستند و این بدان معناست که هیچ اتفاقی روی نداده است. ” فک کنم امروز تولدته!”

ابزورد
ابزورد

بخش میانی:

با گریه اومدی باگریه خداحافظی میکنن باهات مردم/ بخند به این جمله دست چندم/ که تهش باده/ خدا خوب ساخته/ کاتالوگم داده/ ببین دلت چی میگه/ دنیا سخته/ جا نزن/ ببین مساله چیه نگو مشکلت، چی میگه؟/ همیشه یه در هست تو کوچه ی بیخبری/ میخوای خودتو کجا ببری/ جلو آینه رفتی بخند از اون خنده زیادا/ ببین مهربون باش بهت خیلی میادا!

شروع و پایان تلخ و بیهوده زندگی لایه نیهلیستی شعر ابزورد را تشکیل می دهد و مسخرگی تلخ خندیدن به گریه های همیشگی انسان و مرگ سرانجامی است محتوم که نمی شود از آن فرار کرد. این همان حرفهای کلیشه ای است که بارها شنیده ایم و تا خودمان امتحان نکنیم و به صحت و سقم آن پی نبریم , باور نخواهیم کرد.

در جمله های بعدی خواهیم دید شاعر با ارزش گذاشتن به عمر مخاطب دست به انتخاب از جانب او می زند و این پیام را می رساند که بهتر است با اطمینان به آفریدگار جلو رفت و از غول چراغ جادوی دل کمک گرفت. اگرچه موقعیت های تراژیک و شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند همواره بر زندگی انسان تحمیل می شود اما زندگی چنان کوتاه و سخت است که بی راهنما و به اصطلاح کاتالوگ , پیش رفتن غیر ممکن به نظر می رسد.

تناقضات ابزورد را در دو جمله ” خدا خوب ساخته” و ” همیشه یه در هست تو کوچه ی بیخبری” به وضوح می بینیم.

اعتقاد به جاودانگی روح  با توجه به وجود خدا یا برای فرار از ترس نابودی کامل خود را به بی خبری زدن و در خوشی گذرا غرق کردن؟‼

دستور اکید شاعر را در جمله  ” جلو آینه رفتی بخند از اون خنده زیادا/ ببین مهربون باش بهت خیلی میادا!” می بینیم و تلاشی که برای بهبود روابط انسانی صورت می گیرد, خنده و مهربانی دو مولفه مهم برای برقراری ارتباط که صراحتاً بر ضرورت وجودشان تأکید می کند.

اما باز به ترجیع بند شعر می رسیم و این عدم اطمینان در یاد آوری روز تولد مخاطب – که از روزهای مهم هر فرد برای اطرافیانش است – نشان از تلاش بیهوده برای ایجاد رابطه مستمر است.

بخش پایانی:

چند سالته مهم نیست اصن/ پر و بالت خوب باشه حله/ پنجره ت وا بشه بسه/ اصل حالت خوب باشه، حله/ زندگی خوب یابد عشقه/ ضربه زد یا لگد عشقه/ آب تا سرت بالا اومد عشقه/ دریا ماهی ُ غرق نمی کنه/ مونده هنوز یا گذشته ازش فرق نمی کنه!۰۰۰

شعر بر خلاف آنچه باید باشد برای تولد کسی سروده نشده است , پس چه چیز اتفاق افتاده است؟

ما در اصل واگویه های شاعر با خودش را خواهیم دید, مخاطب این شعر ابزورد بر خلاف تصور ما دوم شخص نیست بلکه خود شاعر است در افسوس گذران بیهوده عمر.

شاعر به خود یادآوری می کند تلخکامی هایی که اتفاق افتاده است از جبر زمانه بوده است و از دست دادن زمان با این بهانه های واهی توجیه نخواهد شد.

این توجه به گذران عمر و مغتنم شمردن فرصت را بارها در اشعار شاعران بزرگ ایران همچون “عمر خیام” دیده ایم :” خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم/ دیبا نتوان کردن ازین پنبه که رشتیم/ افسوس بر این عمر گرانمایه که بگذشت/ ما از سر تقصیر و خطا در نگذشتیم.”

در هر جای زندگی رسیدن به اصل “حال خوب” مهمترین هدف انسان است‼! حتی اگر در نیمه راه زندگی متوجه این موضوع شویم که ازعمر بهره نبرده ایم.

اشاره به اصطلاحات عامیانه از ویژگی های انکار ناپذیر شعر ابزورد است حتی اگر در لایه های چندم شعر پنهان شده باشد باز هم مفهموم را به سرعت به ذهن مخاطب متبادر می کند.” ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.”

و درنهایت در می یابیم تلاش شاعر برای ایجاد ارتباط احساسی بهتر با خودش به ثمر خواهد نشست : ” صفحه ت پاکه/ می شه زمین مال خودت باشه/  آره هر روز می شه تولدت باشه!”

 

و عبارت فوق  عجیبترین اتفاقی که در این شعر ابزورد می بینیم و کاملاً خرق عادت است, جملات پایانی شعر در راستای نقض قوانین شعر ابزورد سروده شده است‼!

شعر  : میلاد تهرانی

تحلیل و خوانش : غزل قربانپور

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 3