پیشنهاد عیدانه هنرلند مناسبت ولادت فرخنده حضرت محمد (ص)

پیشنهاد عیدانه هنرلند به مناسبت ولادت فرخنده رسول اکرم(ص)

گرداوری این بسته :علیرضا دباغ

فرخنده روز ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله(ص) وامام جعفر صادق(ع) مبارک وفرخنده روزی است. تقارن این روز با ایام ولادت حضرت عیسی مسیح (ع) فرصت مضاعفی است برای عرض تبریک وشادباش به تمام خداجویان وخداباوران عالم به خصوص هموطنان عزیز مسلمان و مسیحی مان. عیدتان مبارک.امیدواریم بسته پیشنهادی هنرلند دراین روز خجسته مورد توجهتان واقع شود.

شعر:

مهدی سهیلی شاعر و نویسنده معاصر در هفتم تیر ماه سال ۱۳۰۳ درتهران دیده به جهان گشود. او استعدا شگرفی در سرایش شعر داشت و کتابهای شعر زیادی از او به یادگار مانده است.که اشک مهتاب  وکاروانی ازشعر ازجمله مشهورترین آنها به شمار می رود. او سال‌ها در رادیو ایران برنامه اجرا می کرد و در زمینه نمایش نامه نویسی نیز فعالیت داشته است. وفات او در ۱۸ مرداد ۱۳۶۶ درسن ۶۳ سالگی رقم خورد.

درمیان اشعار مهدی سهیلی شعر زیبای طلوع محمد(ص) جایگاه ویژه ای دارد و می توان آن را از شاهکارهای ادبی معاصر در مدح ومنقبت رسول گرامی اسلام(ص) دانست.این شعر زیبا را گوینده قدیمی تلویزیون جناب اقای موسوی در دهه ۱۳۶۰ در تلویزیون به زیبائی دکلمه کرده است که متأسفانه تلاش ما برای یافتن نسخه ای از آن جهت نمایش دراین صفحه بی نتیجه ماند وبه اصل شعر قناعت ورزیدیم.

طلوع محمد

مهدی سهیلی 

زمین و آسمان مکه آن شب نورباران بود

و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید-

امید زندگی در جان موجودات می‌جوشید –

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود…

شبی مرموز و رؤیایی

به شهر مکه مهد پاکجانان، دختر مهتاب می‌خندید

شبانگه ساحت “ام‌القری” در خواب می‌خندید

ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی-

دمادم بس ستاره می‌شکفت و آسمان پولک نشان می‌شد

صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ-

به سوی کهکشان می‌شد…

*

دل سیاره‌ها در آسمان حال تپیدن داشت –

و دست باغبان آفرینش در چنان حالت –

سر “گل آفریدن” داشت

*

شگفتیخانه ی “ام‌القری” در انتظار رویدادی بود

شب جهل و ستمکاری –

به امیّد طلوع بامدادی بود

سراسر، دستگاه آفرینش اضطرابی داشت

و نبض کائنات از انتظاری دم به دم می‌زد

همه سیاره‌ها در گوش هم آهسته می‌گفتند

که: امشب نیمه شب، خورشید می‌تابد

ز شرق آفرینش اختر امیّد می‌تابد

در آن حال ” آمنه ” در عالم سرگشتگی می‌دید:

به بام خانه‌اش بس آبشار نور می‌بارد

و هر دم یک ستاره در سرایش می‌چکد رنگین و نورانی

و زین قدرت نمایی‌ها نصیب او-

شگفتی بود و حیرانی

*

در آن دم مرغکی را دید با پرهای یاقوتی و منقاری زمرد فام

که سویش پرکشید از بام

و در صحن سرا پر زد

و پرهای پرندین را به پهلوی زن درد آشنا سائید

به ناگه درد او آرام شد، آرام

به کوته لحظه‌ای گرداند سر را ” آمنه ” با هاله ی امید

تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید

چو دید آن حاصل کون و مکان و لطف سرمد را-

دو چشمش برق زد تا دید رخشانچهر احمد را

شنید از هر کران عطر دلاویز محمد را

سپس بشنید این گفتار وحی‌آمیز :

الا ای ” آمنه ” ! ای مادر پیغمبر خاتم !

سرایت خانه توحید ما باد و مشیّد باد

سعادت همره جان تو و جان محمد باد

*

بدو بخشیده‌ایم ای” آمنه ”  ای مادر تقوا !

صدای دلکش “داود” و حب “دانیال” و عصمت “یحیی”

به فرزند تو بخشیدیم:

کردار “خلیل” و قول “اسماعیل” و حسن چهره ی” یوسف “

شکیب “موسی عمران” و زهد و عفت “عیسی”

بدو دادیم خُلق” آدم ” و نیروی “نوح” و طاعت “یونس”

وقار و صولت “الیاس” و صبر بی‌حد” ایوب”

بود فرزند تو یکتا

 بود دلبند تو محبوب

سراسر پاک…

 سراپا خوب…

*

دو گوش “آمنه” بر وحی ذات پاک سرمد بود

دو چشم آمنه در چشم رخشان “محمد”  بود

که ناگه دید روی دخترانی آسمانی را –

به دست این یکی ابریق سیمین ،در کف آن دیگری طشت زمرد بود

دگر حوری، پرندی چون گل مهتاب در کف داشت

“محمد”را چو مروارید غلتان شست و شو دادند

به نام پاک یزدان بوسه ها بر روی او دادند

سپس از آستین کردند بیرون “دست قدرت” را

زدند از سوی درگاه خداوندی

میان شانه‌های حضرتش “مهر نبوت” را

سپس در پرنیانی نقره‌گون، آرام پیچیدند

وز آنجا آسمانی دختران، بر عرش کوچیدند

*

همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند :

که آمد تک سواری در” مدائن” سوی “نوشروان”

 و گفت: ای پادشه! ” آتشکده ی آذرگشسب” ما

که صدها سال روشن بود

هم امشب ناگهان خاموش شد… خاموش…

به “یثرب” یک “یهودی” بر فراز قلعه‌ای فریاد را سر داد:

که امشب اختری تابنده پیدا شد

و این نجم درخشان، اختر فرزند عبدالله _

نوین پیغمبر پاک خداوند ست

و انسانی کرامند ست.

یکی مرد عرب، اما بیابانگرد و صحرایی

قدم بگذاشت در “ام‌القری” وین شعر خوش برخواند:

“که ای یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از “مکیان” آن ماهتاب پرنیانی را؟

زمین و آسمان “مکه” دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

بیابان بود و تنهایی و من دیدم

که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد

به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند

ز هر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد

بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایی !

بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبایی !

بیابان رازها دارد، ولی در شهر ،آن اسرار، پیدا نیست

بیابان نقش‌ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟!

که دیشب آسمانی‌ها زمین “مکه” را کردند گلباران

ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان “مکه” دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود “

*

به شعر آن عرب، مردم همه حالی عجب دیدند

به آهنگ عرب این شعر را خواندند و رقصیدند:

که ای یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟

چه کس دید از شما آن روشنان آسمانی را؟

که دید از “مکیان” آن ماهتاب پرنیانی را؟  بیابان بود و تنهایی و من دیدم

که از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد

به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود کندند

ز هر سو در بیابان عطر مشک و بوی عود آمد

بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایی !

بیابان بود و من، اما چه اخترهای زیبایی !

بیابان رازها دارد، ولی در شهر ،آن اسرار، پیدا نیست

بیابان نقش‌ها دارد که در شهر آشکارا نیست

کجا بودید ای یاران؟!

که دیشب آسمانی‌ها زمین “مکه” را کردند گلباران

ولی گل نه، ستاره بود جای گل

زمین و آسمان “مکه” دیشب نورباران بود

هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود

*

روانت شادمان بادا !

کجایی ای عرب ای ساربان پیر صحرایی؟

کجایی ای بیابانگرد روشن رای بطحایی؟

که اینک بر فراز چرخ، یابی نام “احمد” را

و در هر موج بینی اوج گلبانگ “محمد” را

“محمد” زنده و جاوید خواهد ماند

“محمد” تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند

جهانی نیک می‌داند

که نامی همچو نام پاک “پیغمبر” مؤید نیست

و مردی زیر این سبز آسمان، همتای” احمد” نیست

زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر

اگر بینیم روزی در جهان نام “محمد” نیست

 

کتاب

درباره زندگی رسول مکرم اسلام(ص) کتابهای بسیاری نوشته شده است وانتخاب ازمیان آنها کار ساده ای نیست .اما تصمیم گرفتیم دراین روز فرخنده کتابی را معرفی کنیم که نه به طور مستقیم به زندگانی وجود مقدس آن حضرت اختصاص دارد ،بلکه به شبهه ای که این روزها بسیار درمیان نسل جوان رواج یافته است می پردازد وآن تاریخ با شکوه ایران و زندگانی بی دغدغه مردم پیش از ورود اسلام به ایران بوده است. آایا به راستی ایران قبل ازاسلام مدینه فاضله ای بود که هجوم عربها آن آرمان شهر را خاکستر کرد یا اینکه نیاکان ما در ۱۴۰۰ سال پیش به ندای منجی آسمانی وشریعت نیکویش پاسخی برآمده از فهم وشعور داده اند؟

خوب است هراز گاهی گذری به تاریخ بزنیم … مخصوصا وقتی منابعی ارزشمند مانند دو قرن سکوت دراختیارمان هست . پزوهشگر فقید . «استاد عبدالحسین زرین کوب» در  بخشی از مقدمه ی این کتاب می نویسد :

چه ضرورت دارد من از آن‌چه سابق بخطا پنداشته‌ام، دفاع کنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ قلم برداشتم و در کتاب خویش بر هر چه مشکوک و تاریک و نادرست بود، خط بطلان کشیدم… نمی‌دانم از خامی یا تعصب، نتوانسته بودم به عیب و گناه و شکست ایران اعتراف کنم… در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود که هرچه پاک و حق و مینوی بود، از ایران می‎‌دانستم و هرچه از آنِ ایران نبود، زشت و پست و نادرست می‌شمردم… در صفحه ۵۲ کتاب می خوانیم:

درهمان هنگام که اهریمن نفاق وشقاق کشور ساسانیان را به ورطه مرگ ونیستی می کشانید،سروش خدائی بیاباننوردان عرب را از جاده کفرونفاق به راه هدایت و نجات می خواند.عرب که حتی خودنیز خویشتن را پست ووحشی می خواند درزیر لوای دینی که محمد(ص) آورده بود،در راه وحدت وعظمت گام می زد.پیام تازه ای که محمد(ص)خود راحامل آن می دانست،همه جهان را به برادبری ،نیکی وبرادری میخواند.واز شرک ونفاق وجور وبیداد نهی می کرد.نه همان اعراب که زندگی شان درجور وتطاول وشرک وفساد می گذشت ،بلکه ایران وروم نیز که رسم وآئین دیرینشان دستخوش اختلاف وتعصب روحانیون گشته بود،در آن روزگاران به چنین پیام دلنشینی نیاز داشتند وآن را مژده رهائی ونجات تلقی می کردند….

کتاب دوم

کتاب «خدمات متقابل اسلام وایران» اثر شهید مرتضی مطهری است.که آن هم به پاسخ به شبهات نسل جوان وپژوهشگران حوزه تاریخی دین کمک می کند. شهید مطهری در مقدمه چاپ هفتم کتاب می نویسد:

ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست ،ایمان واعتقاد داریم وبه ایران به حکم این که میهن ماست مهر میورزیم.از این رو سخت علاقمندیم مسائلی را که از یک طرف با آنچه به آن ایمان واعتقاد داریم واز طرف دیگر به آنچه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد روشن درک کنیم وتکلیف خود را درآن مسائل بدانیم.عمده این مسائل در سه پرسش زیر خلاصه می شود:

۱- ماهم احساسات مذهبی اسلامی داریم وهم احساسات میهنی ایرانی،آیا دارای دو احساس متضاد می باشیم،یا هیچگونه تضاد وتناقضی میان احساسات مذهبی ما واحساسات ملی ما وجود ندارد؟

۲-دین ما اسلام آنگونه که در چهارده قرن پیش به میهن ما ایران وارد شد چه تحولات ودگرکونی هائی ار درکشور ما به وجود آورد؟آن دگرگونیها در چه جهت بود؟از ایران چه گرفت وبه ایران چه داد؟آیا ورود اسلام به ایران موهبت بود یا فاجعه؟

۳-مل بسیاری به اسلام گرویدند وبه این دین درآمدند،ودر راه نشر وبسط تعالیم آن کوشیدند وبا تشریک مساعی بایکدیگر تمدنی عظیم وبا شکوه به نام تمدن اسلامی به وجود آوردند،سهم ما ایرانیان دراین خدمات چه بوده است؟ایران چه مقامی از این جهت دارد؟آیا مقام اول را حیازت کرده استیا خیر؟بعلاوه انگیزه ایرانی دراین خدمات چه بوده است؟

مطالعه این  دوکتاب را دراین روز فرخنده به شما پیشنهاد می کنیم.

«دوقرن سکوت »نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب

۲-gharn-sokoot-typed

و «خدمات متقابل اسلام وایران » استاد شهید مرتضی مطهری

khadamatemotegabel

فیلم

tn_bg1

اگر فیلم محمد رسول الله (ص) ساخته مجید مجیدی را ندیده اید ،امروز ۱۷ ربیع الاول بهترین زمان برای آن است که خود را به سالنهای سینمائی محدودی که هنوز این فیلم تاریخی را بر پرده اکران دارند برسانید وسه ساعت دلنشین را با عطر دل انگیز محمدی به سر برید.

خلاصه داستان فیلم از این قراراست:

در سال دهم بعثت ، نخستین مسلمانان در منطقه ای میان کوه ابوقبیس وخندمه سومین سال سخت و پرمشقت تحریم ومحاصره اجتماعی واقتصادی خویش را پشت سرمی گذارند. ابوطالب که حامل پیامی از سوی محمد رسول الله(ص) به سران مکه است ،پس از مذاکره بی نتیجه با ابوسفیان به منطقه محاصره شده شعب باز می گردد و در گوشه ای می نشیند وخاطرات گذشته را به یاد می آورد. از روزیکه ابرهه با سپاه فیل به مکه حمله کرد تا شب ولادت پسر برادرش محمد ابن عبدالله(ص) ، میعادش با پدر برای نگاهداری از یتیم برادر تا محافظت ازاو دربرابر خدعه یهودیانی که درصدد کشتن وی بودند…..مرور خاطرات کودکی ونوجوانی محمد (ص)، با بشارت الهی درباره ازبین رفتن معاهده سران قریش برای محاصره مسلمانان پایان می پذیرد و محمد  برفراز کوه ابو قبیس برای مردم قرآن می خواند در حالی که علی (ع) درکنار او ایستاده است.

در اینجا بخشی از پشت صحنه وتریلر فیلم را خواهید دید.

و نقدهائی از هنرلند براین فیلم را درلینکهای زیر بخوانید.

بارش رحمت از فیلم محمد رسول الله(ص)-علیرضا دباغ

فرصتی برای مجیدی-سمیراعالم پناه

ازدیدمنتقد نه از دیدیک مسلمان-نظام الدین عربزاده

موسیقی

در اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی «فرهاد» خوانننده محبوب نسل جوان ،آلبوم به یاد ماندنی «وحدت» را به بازار فرستاد که مورد استقبال زیادی قرارگرفت. دراین آلبوم سرود «والا پیامدار» با شعری از «سیاوش کسرائی» یکی از زیباترین وماندگارترین سرودهائی است که درباره رسول اکرم (ص) ساخته شده است. واین آخرین پیشنهاد بسته فرهنگی هنری «هنرلند» برای این روز زیباست.

 

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 2 = 2