از کشتن مرغ مقلد تا درگذشت نادر گلچین

نه!

انگار نفرینشان مقبول نبود!
خداوند هنوز
بهانه های لبخند را
از ما نگرفته …
روزها از پی هم می گذرند و هنوز درست و حسابی حسابت را با هفت روز گذشته صاف نکرده ای که هفت روز دیگر هم به آن اضافه می شود . ناگهان تو می مانی و یک ماه ، چندین ماه ، یک سال و چندین سال و عاقبت یک عمیر ! با خودت می گویی چقدر زود گذشت . من هنوز باید با زندگی حساب و کتاب کنم !

خلاقیت هنری
جی . کی . براون اهل ولز است و عاشق طبیعت و حیوانات . او در دل طبیعت قدم می زند و پرندگان و حشرات گوناگون را نگاه می کند و طرح آن ها را می کشد .اما جی . کی . براون در این گشت و گذار ها با خورده فلزهای مختلفی هم مواجه می شود که در دل طبیعت رها شده اند . این تکه های فلز او را به این فکر می اندازند که می تواند با جمع آوری آن ها ، برش دادن و شکل دادنشان مجسمه های خلاقه ای درست کند . این هم حاصل کار اوست . پیکره هایی حیرت انگیز از پرندگان ، خزندگان و حشرات !

 

موسیقی
توضیح اضافه نمی دهم . این تصنیف زیبا از نادر گلچین با نام خیال روز تقدیم به شما

۱۳۰۳۷۰۱۵۱۳۱۱۴۵۹۵۱۳

 

 

کوته نوشت
در ابتدا چند شعر کوتاه و بسیار زیبا از ویدا وکیلی
۱
این گوشه از زمان
که من و تو ایستاده ایم
تنها خدا می تواند
برایمان
دست تکان دهد…
۲
ماه تویی
که هر غروب
از شانه های شعرم
بالا می روی…
۳
سردرد ؛
تنها ارث پدری
همه ی
شاعران جهان است
که هیچوقت
تمام نمی شود…
۴
شب ؛
ماه ؛
سکوت ؛
شبیه تو
درمن نفس می کشند…
آنچه از روز و شب دنیا
برای من مانده
تویی…
۵
جمعه ؛
مرغ عشق غمگینی است
که دور از جفت خویش
کنار آرامگاه حافظ
برای مسافران عاشق
فال می گیرد…

 

اما داستان کوتاه کوتاه یا فلاش استوری در شکل های پلیسی جنایی و وحشت تاثیری دو چندان دارد . این را البته هفته ی قبل هم اشاره کردم . اما این مقدمه لازم بود برای داستان کوتاه کوتاهی که تقدیمتان می کنم

 

انتقام
دو سه روزی می گذشت و رحمان که رفته بود برای گلنار حلقه ی نامزدی بخرد، از شهر نیامده بود.
چرخ گاری رحمان، عجب صدای چندش آوری داشت. دم صبح اسب رحمان، گاری را در همه ی کوچه های ده می گرداند، همه را بیدار می کرد، به طرف دریاچه می رفت، آب می خورد و میان درخت ها ناپدید می شد.
عاقبت بس که گلنار و صغری، مادر رحمان، التماس کردند، ژاندارمری تحقیق کرد و فهمیدند که رحمان اصلن نرفته شهر!
ژاندارمری و اهالی ده که از ناله ی چرخ گاری سرسام گرفته بودند، کف دریاچه را گشتند. جسد رحمان آن جا بود و دشنه ی کرامت در سینه ی رحمان داشت زنگار می گرفت. کرامت پسر عموی گلنار بود.
کتاب

photo_2016-01-27_22-54-57کشتن مرغ مقلد

اثر

هارپر لی

تا به حال این از خودتان پرسیده اید که تاثیر گذار کتاب جهان کدام کتاب است ؟ کتابی که تا کنون چهل میلیون نسخه از آن به فروش رفته است . یعنی انجیل بعد از این کتاب در رده ی دوم قرار می گیرد . این کتاب ، رمان تکان دهنده ی کشتن «مرغ مینا» یا «کشتن مرغ مقلد» است . خانم «هارپرلی»در سال ۱۹۶۰ این شاهکار را خلق کرد و در سال ۱۹۶۴ جایزه  پولیتزر را ربود . او در دهه های بعد یعنی تا سال ۲۰۱۵ چیزی ننوشت . اما در این سال با انتشار رمان ” یک نگهبان بگمار ” بار دیگر نامش بر سر زبان ها افتاد . تم اولیه کشتن مرغ مقلد شامل بی عدالتی نژادی و کشتار بی گناهی است. محققان اشاره کرده اند که لی همچنین مسائل مربوط به طبقات اجتماعی، شجاعت، محبت و نقش های جنسیتی در جنوب آمریکا را به خوبی به مخاطب منتقل کرده است. نسخه ی پی دی اف این رمان را همین جا دریافت کنید .

 

لینک دانلود کتاب : Koshtane MorgheMina ya morghe moghaled

 

فیلم

 

photo_2016-01-27_22-54-02
اما دومین فیلم تاثیر گذار تاریخ سینما کدام فیلم است ؟ بله فیلم کشتن مرغ مقلد . این فیلم در سال ۱۹۶۲ ساخته شد . کارگردان فیلم رابرت مولیگان است و بازیگر اصلی آن گریگوری پک . این فیلم توانست چند جایزه ی اسکار به دست بیاورد . ترین بازیگر برای گریگوری پک، بهترین فیلمنامه اقتباسی برای هورتون فوت و بهترین طراحی صحنه …

 

photo_2016-01-27_22-55-10
در ادامه بخشی از گفتگوی این فیلم را بخوانید :
«آتیکاس فینچ (گریگوری پِک) [دخترش، اسکات، را روی زانوهایش نشانده]: چیزایی هست که هنوز اونقدر بزرگ نشدی تا بفهمیشون. شایعاتی توی شهر هست که من نباید خیلی برای دفاع از این مرد تلاش کنم. [او وکیل مرد سیاهپوستی است که متهم به تجاوز به دختری سفید شده است]

اسکات: اگه نباید ازش دفاع کنی، پس چرا این کارو می‌کنی؟

آتیکاس: به چندین دلیل. مهم‌ترینش اینکه، اگه این کارو نکنم، دیگه نمی‌تونم سرم رو توی شهر بالا بگیرم. حتی دیگه نمی‌تونم به تو و جِم بگم حق ندارید چه‌کار بکنید! [دستانش را دور کمر دخترش حلقه می‌کند] تو چیزای زشتی راجع به من توی مدرسه خواهی شنید. ولی ازت می‌خوام یه قول بهم بدی: که بخاطر این موضوع کتک‌کاری نکنی، حالا هر چی هم که بهت بگن!»

«آتیکاس فینچ: زمانی رو که پدرم بهم یه تفنگ داد یادم می‌یاد. بهم گفت نباید باهاش چیزی تو خونه رو هدف بگیرم، فکر کنم چون اون‌موقع تو حیاط پشتی به قوطی‌های حلبی شلیک کرده‌بودم، اما گفت بالاخره یه روز بهم اجازه می‌ده به پرنده‌ها شلیک کنم و هرچی که بخوام، می‌تونم زاغ کبود بزنم، اما یادم باشه که کشتن مرغ مقلد یه گناهه!

جِم: چرا؟

آتیکاس: خب، گمان کنم چون مرغ مقلد تنها کاری که می‌کنه، آوازخونیه که ما لذت ببریم. اونا محصولات مزارع مردم رو نمی‌خورن. توی کرت‌های ذرت آشیانه نمی‌سازن. کاری نمی‌کنن، جز این‌که با تمام قلبشون برامون آواز بخونن.»

«آتیکاس: باید حافظه‌مو از دست داده‌باشم، نمی‌تونم به‌خاطر بیارم جِم بین ساعت ۱۲ تا ۱۳ کجا بوده! هرچی که هست، باید قبل از دادگاه باشه. البته روشنه که این یه مورد دفاع‌شخصی بوده. من، آه‌ه‌ه، من، فوراً می‌رم اداره و…

کلانتر تِیت: آقای فینچ، شما فکر می‌کنید جِم به باب اِوِل چاقو زده؟! واقعاً این چیزیه که فکر می‌کنید؟ پسر شما هرگز کسی رو نمی‌کشه!

[آتیکاس و کلانتر به «بو»، مرد لالی که جان بچه‌های آتیکاس را نجات داده و در اتاق است، خیره می‌شوند]

کلانتر: باب اِوِل خوش روی چاقوش افتاده، اون خوشو کشت! یه سیاهپوست بی هیچ دلیلی مرده. حالا این مرد مسئول این مرگ هست. بذارید این‌دفعه، مرده، خود مرده رو دفن کنه آقای فینچ. تا حالا نشنیدم کسی بگه برای یه شهروند جلوگیری از جُرم، برخلاف قانونه و باید دادگاهی بشه. این مرد دقیقاً چه‌کار کرده؟ البته ممکنه بهم بگید وظیفه‌مه که همه‌چیز رو برای مردم شهر توضیح بدم و چیزی رو پنهان نکنم. خب، می‌دونید بعدش چی می‌شه؟ تمام خانم‌های شهر، از جمله زن خودم درِ خونه‌ی این مرد رو می‌زنن و براش شیرینی می‌برن. فکر دستگیر کردن مردی که به شما و این شهر خدمت بزرگی کرده و کشتنش، برای من، این گناهه… این یه گناهه! و من حتی فکرشم نمی‌کنم! شاید خیلی سرم نشه آقای فینچ، ولی هنوز کلانتر این شهرم و باب اِوِل خودش روی چاقوش افتاد. شب بخیر آقا! [کلانتر خانه‌ی فینچ را ترک می کند.]

 

photo_2016-01-27_22-55-14

 

گرافیک
اما حسن ختام پیشنهادهای این هفته پوسترهای فیلم است . پوسترهای دانیل نوریس . این پوسترساز آمریکایی در قالب مینیمالیسم برای فیلم های مشهور پوستر تهیه کرده است. البته ممکن است در این سبک و شکل و شمایل پوستر فیلم های مختلفی را دیده باشید . اما این مجموعه برای من تازگی داشت .

 

1 نظر
  1. وفایی می گوید

    مطالب جالب، دیدنی و خواندنی زیبایی بود و علاقه ام را برای سر زدن به سایت یشتر کرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

99 − 95 =