پریسا لاجوردی و “گل گاو زبان به توان دو”-قسمت اول

پریسا لاجوردی متواد ۱۳۴۷ است که مدرک کارشناسی مامایی خود را در سال ۱۳۷۳ گرفته و همواره به شغل مامایی مشغول بوده است. او از سن بیست سالگی کماکان در کلاسهای داستان نویسی استاد چهل تن و محمد محمد علی ، داستان نویسی را دنبال کرده است . اما از سه سال پیش به طور جدی در کارگاه های داستان نویسی استاد محمد جواد جزینی شرکت کرده که ما حصل آن مجموعه داستان کوتاهی به نام “گل گاو زبان به توان دو “اشت که به تازگی توسط نشر داستان به چاپ رسیده است. آن چه زیر می خوانید ، حاصل گفتگوی من با خانم پریسا لاجوردی است.

هنرلند خانم پریسا لاجوردی ، چه شد که نسبت به نویسنده های دیگر، اینقدر دیر اقدام به چاپ کتاب کردید؟
من از زمانی که خودمو میشناسم در حال نوشتن بودم ، این یه عشق و علاقه ذاتی بود . با اینکه تحصیلاتم در زمینه دیگه است کارشناس مامایی، که شاید به نظر خیلی دور از داستان نویسی باشه اما این شغل تجربیات زیستی زیادی رو در اختیار من گذاشت . من بواسطه ماما بودن خیلی جاها رفتم ، مدرکم رو اهواز تو دوره جنگ گرفتم و حال و هوای جنگ رو تا حدی تجربه کردم . یادمه ترم اول ما خوابگاه نداشتیم و در زیر زمین طلب علم میکردیم .همون سالی که یه شب پنجاه نقطه اهواز بمباران شد . درسم که تموم شد رفتم همدان برای گذراندن طرح بعد هم در زلزله رودبار به عنوان نیروی کمکی داوطلب شدم ، لیسانسم و ساری گرفتم به همین شکل خیلی از شهرها و مناطق و دور زدم و فکر کنم  این به تجربه زیستی کمک کرد و وسعت داد به نگاه من ..
داستان کوتاه رو فوق العاده دوست دارم چون ، فرم خاص و ویژه ای برای نگاه کردن به لحظه های زندگی داره و تولید کننده ادبیات فرمیک و تلنگر زننده است . سیاهی ها و ناشناخته های جهان واقعی رو با خلق لحظه های بدیع وصل میکنه به ضمیر ناخود آگاه ما و میتونه رنگ تازه ای به آگاهی مخاطب بده . حیف که داستان کوتاه خوان کمه و قدر و منزلت این نوع داستان نویسی هنوز جا نیفتاده برای مخاطب های ما. ادبیات حس آزادی به من میداد . ولی وقتی حدود پنج سال پیش مهاجرت کردم به آمریکا، یه تحول بزرگ تو ذهن من اتفاق افتاد . یه جور روشنگری . متوجه شدم که داستان کوتاه تا چه حد پیشرفت کرده ، دوما اینکه مفهوم زبان برام اونجا یه رنگ دیگه ای گرفت . مثلن مفهوم من پریسایی که به زبان انگلیسی حرف میزنه با مفهوم پریسایی که به زبان فارسی حرف میزنه یه دنیا فرق داشت. اون پریسا یه موجود ناشناخته واسه خودم بود ، دیگه هرگز نمیتونستم تو دیالوگهایی که با دیگران برقرار میکردم اون شور و هیجان و احساساتی که دلم میخواست رو به کار ببرم و فقط رد و بدل اطلاعات بود و بس و نوشتن داستان به زبان انگلیسی رو هم که اصلنا فکرشو نکن . و مهمتر ازهمه اونجا فهمیدم چقدر زبان فارسی قدرت وسیع و بی اندازه ای به من داده . بهرحال به دلایل متعددی تصمیم به برگشت گرفتم ،من آدم مهاجرت نبودم چون مهاجرت تیپ شخصیته خودشو میطلبه، در اصل مفهوم “گل گاو زبان به توان دو” هم همینه . یه مفهوم سنتی که میخواد مدرن بشه و از اون شکل دربیاد و بین توانستن و نتوانستن گیج میخوره . اتفاقن وقتی تصمیم گرفتم داستانهایی که طی مدتها نوشته بودم و جمع کنم . یکی از دوستان م پیشنهاد کرد برم خدمت جناب فریاد شیری در نشر داستان که من این کار رو کردم و ممنونم از این دوست عزیزم اتفاقا جناب شیری مجموعه رو خوندن و استقبال کردن و مراحل قرار داد و مجوز و چاپ در عرض دو سه ماه انجام شد . تا الان که خدمت شما هستم و به این ترتیب من به جهانی که همیشه آرزوشو داشتم قدم گذاشتم .

هنرلند بنابراین میشه گفت که زبان پارسی شما رو به بازگشت و نوشتن در کشور خودمون تشویق کرده.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

درسته . من تازه فهمیدم که بال اصلی من واسه پریدن همون زبان فارسیه که میشه باهاش عاشق شد ، میشه توش نفس کشید ،میشه ازش یاد گرفت . حالا دیگه هزار حاشیه و هزاران حرف و حدیث ی که قبل از این نگرانش بودم ، چقدر دور و کوچیک شدن . من بودم و قلم بود و عشق نوشتن بود . و یه دنیا مطلب که باید آموخت . خوندن به زبان فارسی و اونهم بطور مستقیم و ترجمه نشده از نویسنده های ایرانی یه گنج با ارزش است و باید قدرش و ارزشش بیشتر و بیشتر شناخته بشه . و من هم اگه قرار باشه یه عضو خیلی خیلی کوچیک این خانواده باشم . به واسطه شغلم به واسطه مادر بودن و زن بودن و همسر بودن و به واسطه زندگی شلوغی که دارم چقدر ایده ، چقدر حرف .چقدر فکر ، و مهمتر از همه چقدر قصه ، و چقدر هیجان دارم برای زندگی کردن تو این هزار و یک شب .

هنرلند خانم پریسا لاجوردی ، آیا شما در چاپ کتابتون با مسائل ممیزی هم مواجه شدید؟

بله . این اتفاق پیش اومد. من به ژانر روانی و سایکوتیک هم علاقه دارم ، یه داستان به نام “او” داشتم که راجع به یک قابله ای بود که برای سقط جنینی که انجام میده مجبور به تکه تکه کردن اون میشه و ما با لحظه لحظه این اتفاق رو در رو میشدیم که این داستان مجوز چاپ از ارشاد رو نگرفت چون معتقد بودن باعث جریحه دار شدن روح دختران جوان میشه .. ولی خوب من شخصن عاشق این ژانر هستم ، اگر فیلم درخشش یا تلوءلو رو دیده باشین از کارگردان استنلی کوبریک محصول سال ١٩٨٠ با بازی درخشان جک نیکلسون ، که براساس رمانی با همین نام از استیون کینگ ساخته شده . متوجه خواهید شد از چه وحشتی حرف میزنم . داستان در فضای هتل اتفاق میفته و مکان در اون داستان در اصل شخصیت هستش و تاثیر عمیق مکان رو برای روانی کردن و تولید وحشت در اون آدم نشون میده ، امروزه روز مکانها نقش عجیبی روی روان آدمی دارن ، آدما دیگه دلشون نمیخواد در مکانهایی که تولید ترس و وحشت و مرگ میکنه زندگی کنن .گاهی اپارتمانهایی که توشیم نقش همون هتل رو در ژانر وحشت داره ، و خدا نکنه که یه روزی کره زمین به این مصیبت دچار بشه و مجبور به ترکش بشیم .

گفتگو با خانم پریسا لاجوردی ادامه دارد…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

88 − = 87