نگاهی به نمایش میرمهنا نوشته وکار سیروس کهوری نژاد |یادداشتی از محسن فاضلی

میرمهنا شورشی ومبارز، یا حرامی بحری؟

نگاهی به نمایش میرمهنا نوشته و کار سیروس کهوری نژاد| یادداشتی از محسن فاضلی

در جشنواره سی ویکم به سال ۱۳۹۱ حسین زارعی نویسنده وکارگردانی بوشهری ازشهرستان گناوه “نمایش نامه ای تحت عنوان «تعزیه اشباح بر دریای پارس» با موصوعیت زندگی میر مهنا “دزد دریایی را به نگارش در آورده است

میرمهنا کیست؟

بن نصر بن حمد رعایی سلیمی (به سال۱۵-۱۱۴۸ ذیعقده ۱۱۸۲ قمری -۱۱۱۴ مطابق ۵فرودین ۱۱۴۸ خورشیدی) ازقبیله عرب تبار ساکن بندر ریگ بوده. او حاکم عربی و به توصیف غربیها ، «حرامی دریایی» خلیج فارس درزمان “زندیان ایران بود؛ که با هلندهای در خلیج فارس جنگید. مهمترین کار وی شکست هلندی ها و بیرون راندانشان از جزیره ی خارک بوده. پدرش ناصر در واپسین سالهای فرمانراوی نادرشاه افشار حاکم بندر ریگ ورود حله جزیره خارک بود. میر ناصر شیعه مذهب وایرانی تبار و نام خانوادگی اش “زعایی بود. نیاکان وی به بندر ریگ مهاجرت کرده بوند. میرناصر با دختری ایرانی تبار پیوند زناشویی می بندد. میرمهنا در نوزده سالگی پدرو مادرش را به قتل می رساند. میرمهنا حاکم مستقل بندر ریگ شهرستان گناوه بود که به “راهزنی دریایی ازبیگانگان که قصد ورود به ایران را داشتند می پرداخت. او در سالهای ۱۱۷۵/۱۱۷۶ قمری به راهزنی در خشکی می پرداخته و اموال مردم را در مسیر بوشهر به شیراز غارت می کرده. والی بغداد در سال ۱۱۸۲ قمری میرمهنا را به قتل رساند.

نمایش میر مهنا

نمایش و یا متن سیروس کهوری بر اساس تاریخ شفاهی و یا مکتوب به رشته تحریر درآمده است و وام دار متون قبلی هست یا خیر را بنده درست مطلع نیستم. در آغاز باید به یک نکته اشاره کنم هنگام نگارش متن دوست جنوبی ام سیروس خان در ایام محرم با خبر گشتم . او به دنبال بازیگر بود بعد از آن هم متن را به بنده داد و خواندم و چند بازیگر هم به وی معرفی نمودم و به وی گفتم بدون چشم داشت مالی حاضر هستم در کنارش انجام وظیفه کنم؛ لکن وی از دعوت نمودن بنده اجتناب نمود. و صلاح خویش خسروان دانند و بس.

متن نمایش

متن را که خواندم. متوجه شدم. فاقد ساختار دراماتیک است. و در حد روایت تنزول می کند. “متوقف می شود” لیکن خود کرده را تدبیر نیست. اکنون بعداز ۳۵ اجرای صحنه ای ۵شنبه شب به اصرار دوستان جوان بازیگر به دیدن نمایش رفتم. با یک نمایش بسیار سطحی و فاقد انسجام و ریتم روبرو شدم.

در یک نگاه کلی

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

بازی ها اصلاً فاقد روح هستند. دیالوگ گفتن های بازیگران تازه کار بیشتر سر و صدا است . موسیقی کار هم هیچ کمک برای متن و بازی های بی روح و بی جان بازیگرانش انجام نمی دهد .

نمایش میرمهنا
نمایش میرمهنا

جذابیت های بصری

طراحی صحنه ولباس اصلا چشم نواز نیست. سیروس کهوری نژاد گویا اصلاً فراموش کرده است که “مقوله ای به نام حظ بصری و ایجاز و ایهام در درام وجود دارد. آن چه درام را شکل می بخشد .ساختار تماتیک و آلترناتیو و هیجان در فرم و محتوا است. لهجه جنوبی بازیگران اصلاً مضحک است.

بارقه های امید در بازیگری

حمید ابراهیمی تلاش کرده است یک بازی خوبی ارایه بدهد .اما خستگی از تمامی وجودش هویداست. اصلاً ابراهیمی از جنس این گونه بازیگری نیست. اما در تأتر بازی های قابل دفاعی از او دیده ایم. کارگردانی تأتر در کارنامه اش هم هست و چند متن نمایشی را به رشته تحریر درآورده است. صحنه های کشدار و بی رمق نمایش از ضعف های این متن است. گرچه درآخر نمایش یک صحنه ای وجود دارد .با بازی سمیرا میس قاصدی بانوی جوان آبادانی در نقش میس گروس و حسین ابراهیمی جوان خوش چهره و مستعد باعث تبسمی بر روی لبان تماشاگران می گردد. اما برای یک درام کافی نیست.
مثلاً سمیرامیس می توانست به همراه حسین ابراهیمی نقش بلندتری را در نمایش ایفا نمایند که از چشم کارگردان به دور و غفلت شده است. زحمات کهوری نژاد را نباید نادیده گرفت و البته ای کاش از غرور وخود خواهی هایش می کاست و با درام نویسان حرفه ا ی یک مشورتی می کرد. مانند دوست گرمابه و گلستانه اش محمد چرمشیر نازنین. بنده را که قابل ندانست و تا آخرین اجرا هم دعوت نکرد. البته ازاین بابت یک تجربه برای وی رقم خواهد خورد .

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

این مسطوره را به عنوان یک منتقد و نویسنده نگاشتم. نه ازبابت اینکه بخواهم کهوری را تخریب کنم. و یا از بی مهری و بی وفایی اش سرزنش کنم. به هرحال بنده نه طلبکارم و نه مدعی. اما گاهی غرور و خود شیفتگی ما را به سرانجام کار نمی رساند.به گروه وسیروس کهوری نویسنده وکارگردان نمایش میرمهنا خسته نباشید می گوییم. این هم یک تجربه ایی ست .برای ایشان. و در کارنامه هنری اش ثبت خواهد گردید. بنده شاید قضاوت و دیدگاهم اشتباه بوده است .و متوجه نقاط قوت اثر نشده ام. و چشم بصیرت نداشته ام. قضاوت با اهالی حرفه ای تأتر است که حرف اول را می زنند.

*محسن فاضلی نویسنده ومنتقد تئاتر.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 1 = 1