معرفی هفتگی کتاب_ تصرف عدوانی

 

” تصرف عدوانی “ رمانی ۱۷۰ صفحه ای است که  به قلم خانم “لنا آندرشون” از کشور سوئد ، و به ترجمه ی “سعید مقدم” برای نخستین بار در سال ۱۳۹۵ از نشر مرکز منتشر شده  و تا کنون به چاپ پنجم رسیده است.

” تصرف عدوانی ” بر پایه روابط فلسفی و عاشقانه ی انسانی نوشته شده است. بی شک خانم آندرشون مطالعات و تجربه های زیستی منحصر به فردی در این زمینه داشته اند که توانسته اند ریزه کاری های ذهنی و روانی یک عاشق را به این وضوح به قلم بکشند. “تصرف عدوانی” در سال ۲۰۱۳ بهترین رمان سال سوئد شناخته شده است. داستانی در باره ی عشق است که در انتها به ورطه سردرگمی می رسد . شخصیت اصلی زنی است به نام “استر نیلسون” که داستان از زاویه دید او و با راوی اول شخص بیان می شود.

نام کتاب از یک قانون در کتاب قانون مدنی سوئد انتخاب شده . این قانون می گوید: “هر کس … به هر شکل غیر قانونی ، مالی را از تصرف دیگری بی رضایت او خارج یا به هر نحو دیگر حیف و میل کند، به اتهام تصرف عدوانی محاکمه خواهد شد… همچنین اگر کسی بی آن که مال را از تصرف خارج کند ، در آن ایجاد اختلال کند، با نصب یا شکستن قفل، یا به هر صورت دیگر ، به شکل غیر قانونی ، به ملک دیگری دست اندازی کند ، یا به زور یا با تهدیدِ به کار بردن زور ، مانع آن شود که صاحب حق از حق خود استفاده کند ، به اتهام تصرف عدوانی محاکمه خواهد شد.” قانون مدنی سوئد، ماده ی ۸ ، بند ۸

خواننده هوشمند با خواندن این توضیح، تمام  جریان کتاب را یکجا دریافت می کند. این قانون در مورد تصاحب قلب و روح یک عاشق توسط معشوق، و تصرف وجود عاشق در لایه های سطحی و عمیق کتاب استفاده شده است. هیچ جمله ای از داستان ، بی تامل و بدون درایت یا بدون علت بیان نشده است.

از همان فصل اول ، کتاب کشش خوانش دارد و خواننده را معطل اتفاق نمی گذارد. هر چند در میانه های کتاب، نویسنده خواننده را در دایره ی تکرار اتفاقهای بیهوده می اندازد و این خود نقدی است که بر ساختار کتاب وارد می شود؛ اما باز هم خانم آندرشون با زیرکی و استفاده از عنصر امید، خواننده را تا انتهای کتاب می کشاند. از جایی به بعد ، قبل از میانه داستان ، پایان راه قابل رویت است و داستان پیچ نود درجه ی کتابهای زرد را ندارد. شخصیت پردازی کامل است و قهرمان محور نیست. ضعف های انسان آسیب پذیر را به درستی نشان می دهد و کوششی نمی کند تا چیزی را بهتر از آنچه می تواند باشد جلوه دهد.

قسمتهایی از متن کتاب:

“استر کوشید فکر کند این کندی  به معنای آن است که رابطه شان زیباست. فکر کرد آنچه مهم است زمان می برد. جایی خوانده بود وقتی هر دو طرف به یک اندازه مشتاق باشند، برقراری رابطه نزدیک تر زمان می برد. فکر کرد چنین آغازی است که آدم می تواند بعد ها درباره اش بگوید چه زیبا و لطیف شروع شد! و این کندی داشت دیوانه اش می کرد. می خواست همه ی لطافت جهان را بدهد و به جایش ، زندگی مشترک خود با او را اغاز کند.

بعضی روزها نزدیک بودن فاجعه ای را حس می کرد. با خود می گفت مردم همیشه دلیلی دارند برای کارهایی که انجام می دهند یا انجام نمی دهند. انفعال او باید دلیلی داشته باشد. هوگو اگر می خواست بیش از این با او باشد ، می توانست…”

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 54 = 57