«فروشنده» دهه ۶۰

علیرضا داودنژاد:اتفاقی که در دهه شصت افتاد این بود، بهترین فیلمسازها آمدن و بهترین فیلمها را ساختند و الگو دادند به نسل جوان و امروز اگر شما ابد و یک روز داری، اگر فروشنده داری، ادامه آن جریان است.

آخرین نشست پژوهشی سه گانه درباره اقتصاد سینما، که در مدرسه ملی سینما برگزار شد، به موضوع ماهیت سرمایه و ساختار سینمای ایران پرداخت. در این نشست علیرضا داودنژاد(کارگردان) و فرشته طائرپور(تهیه کننده) به ارائه نظرات خود پرداختند. و به سوالات خبرنگار هنرلند به موضوعات روز سینمای ایران پاسخ دادند.

فرشته طائرپور تهیه کننده فیلمهایی مانند: گلنار،  پاتال و آرزوهای کوچک،  مدرسه پیرمردها و نان و شعر است که تجربه و فعالیتهای موفق زیادی را در رده سنی کودکان و نوجوانان انجام داده است.

سال ۹۳ آقای ایوبی از تشکیل دوباره گروه کودک و نوجوان در سینما صحبت کردند، امروز این گروه چه وضعیتی دارد؟آیا دوباره شاهد صفهای طولانی در مقابل سینماهای نمایش دهنده این فیلمها هستیم؟

ما اتفاقاً گرایش مان همین است که فیلمهای ساخته شود که جلوی سینما صف بکشند و بچه ها بیایند و ببینند. البته همان فیلمها(گلنار و …)را اگر بخواهیم بسازیم با اتفاقاتی که در ماهواره و فضای اینترنت و سینمای جهان افتاده، خیلی نمی تواند جواب بدهد؛ یه کم باید به روزتر باشد ولی قالب همین است. یک گروه ۱۵ نفره توی شورا هستیم که جلوی فیلمهای به اصطلاح هنری و در نهایت نه هنری و نه مردمی را خیلی باز نگذاریم. حالا یه کسی خودش می خواد ریسک کند و از اون فیلمها برای هر مصرفی بسازد، با خودش است. ولی شورای ما فقط دارد از فیلمهایی حمایت می کند که معتقد است برای بچه ها فیلمهای دیدنی و خوبی باشد. حالا اینکه در اون فیلمنامه یک چیزی را ببینیم و بعدش در ساخت یک چیز دیگر، آن دیگر خیلی قابل کنترل نیست. امیدوارم که در ساخت هم فیلمهای خوبی از کار دربیاید.

davoodnejad

سوال بعدی را علیرضا داودنژاد پاسخ داد. وی از سال ۱۳۵۱ وارد سینمای حرفه ی شده است و تجربیات زیادی را در عرصه کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی دارد. داودنژاد در کارنامه خود بیش از ۳۰ فیلم بلند دارد. و بعد از انقلاب در دهه ۶۰ فیلمهای موفقی را نویسندگی(در محاصره، جایزه، مزدوران، تاراج، گردباد، بی پناه، عروس، نیاز) و کارگردانی(جایزه، بی پناه و نیاز) کرده است. از ایشان در مورد حال و هوای سینما در آن دهه سوال شد.

چند هفته ی است که درباره مدیران سینمایی دهه ۶۰ صحبت می شود.؛ و اینکه گفته می شود بعضی سیاست ها و ریل گذاری های دهه ۶۰ درباره سینما درست نبوده، شما که آن دوران را کاملا تجربه کرده اید نظرتان در مورد این حرف ها چیست؟    

البته کسانی که این حرف ها را می زنند نمی دانم اون موقع بودن یا نه! من شاهد آن دوران بودم، سینماها را مردم آتش زده بودند. کسانی را که توی سینما بودند مثل علی حاتمی و ملک مطیعی رو دادگاه می بردند. خیلی ها عقیده داشتند که الان سینما معنا نداره و اصلا سینما لازم نداریم! توی آن شرایط کسی پول نداشت که وارد سینما کند.چه چاره ای وجود داشت؟یعنی شما فکر کنید کسی پول توی سینما نمی آورد و تولیدی نبود. جوّ علیه سینما سنگین بود.

توی اون دهه اتفاقی که افتاد چی بود؟ سینمای سیاه و سفید، رنگی شد. سینمای دوبله، سینمای صدا سر صحنه شد. برای سینما مدیر تولید تعریف شد، نه فقط مدیر تهیه. منشی صحنه تعریف شد. برآورد کارشناسانه تعریف شد. اون موقع توی مجلس گفتند ما برای بچه ها شیرخشک نداریم ، شماها نگاتیو وارد می کنید! به سینما به چشم کالای لوکس نگاه می کردند. به سینما سهمیه می دادند. ما در عرض سه چهار سال صاحب ۳۰ الی ۴۰ فیلم در جشنواره شدیم. چه راه حل دیگری وجود داشت؟ قبل از انقلاب برای جلب مردم برهنگی، خشونت، زد و خورد، و این جور چیزها مولفه های اصلی جذب تماشاگر بود. شما توی دهه ۶۰ مهرجویی، بیضایی، تقوایی، کیارستمی آمدن فیلم ساختند و بهترین فیلمهایشان را هم ساختند. یعنی آن سینمایی که قبل از انقلاب در انزوا رفته بود و فقط توی سینما کاپری امکان نمایش داشت، در دهه ۶۰ فیلمهایشان توی یه گروه ۱۴ تایی اکران می شد. اگرچه آن موقع اجازه ساخت درباره دایره ملتهب موضوعات داده نمی شد. ولی در عین حال توصیه می شد به تجربه در زبان و بیان سینما. یعنی اساس و پایه تازه سینمای ایران آن موقع چیده شد.

میدانید چرا این جریان می گوید ریل گذاری غلط شده است؟ اون موقع یه فیلمهایی ساخته شد مثل فریاد مجاهد یا سرباز اسلام. توی فیلم میگفت: در آن دوران فعالیتهای زیرزمینی شروع شد. بعد نشان می داد یک عده دارند توی زیرزمین می دوند!

اینا آرتیست کافر رو ریش میزاشتن و میکردند مجاهد و جنگاور و اون زن کافه ی رو هم یه جور دیگه و دنبال همون کلیشه های قبل از انقلاب بودند منتها یه جور دیگه. همون قواره های سینمای قبل از انقلاب رو که ورشکسته شده بود میخواستن برای پول درآوردن، یعنی یه سینمای متظاهر و ریاکار.

اتفاقی که در دهه شصت افتاد این بود، بهترین فیلمسازها آمدن و بهترین فیلمها را ساختند و الگو دادند به نسل جوان و امروز اگر شما ابد و یک روز داری، اگر فروشنده داری، ادامه آن جریان است. و ادامه اون جور فیلمها (فریاد مجاهد و سرباز اسلام) نیست. این کاری بود که مدیران آن دهه انجام دادند و نگذاشتند اون ریل گذاری اشتباه انجام شود، یعنی یک سینمای شاخ پشمی و ریاکار و متظاهر با کلیشه های فیلمهای هندی و ترکی.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 76 = 86