علم بهتر است یا تتلو | تأملی در رکورد شکنی اینستاگرام امیر تتلو
مهدی تدینی
آنچه می خوانید از کانال تلگرامی ارومیه و هنر برداشت شده است و نشان دهنده ی نوع نگاه نویسنده ی آن (مهدی تدینی) در خصوص فعالیت اینستاگرامی امیرحسین مقصودلو خواننده رپ است.
علم بهتر است یا تتلو | از قضا درست در روز بازگشایی مدرسهها، اول مهر، خبر مضحکی حتی در رسانههای جدی پخش میشود. امیرحسین مقصودلو ، معروف به تتلو ، در اینستاگرام از دنبالکنندگانش خواسته است برایش چند میلیون کامنت بگذارند تا رکورد کامنتگذاری اینستاگرامی شکسته شود و اعلاحضرت هم در مقابل فالووِرنوازی خواهد کرد و آهنگ جدیدش را منتشر میکند. هواداران هم کوتاهی نکردهاند و لبیکگویان تا این لحظهای که این متن را مینگارم قریب شانزده میلیون کامنت برایش گذاشتهاند. چه رکوردشکنی اندوهباری…
پیش از هر چیز بگویم که برای شخص تتلو و سبک زندگیاش احترام قائلم و حتی حاضرم او را در مقایسه با برخی ستایش کنم. تتلو هر چه هست با خودش و محیط اطرافش صادق است. به شخصه افرادی را که ظاهر و باطنشان یکی است بر دورویانِ ظاهرفریب و کژاندیشان ظاهرالصلاح که شمارشان هم کم نیست ــ و هیچگاه در فرهنگ ما شمارشان کم نبوده است ــ ترجیح میدهم.
تتلو مختار است آنسان که دوست دارد زندگی کند و زندگی شخصیاش به کسی ارتباط ندارد. اما مسئله از جایی اجتماعی میشود (و به دیگران هم ربط مییابد) که او نماد یک ذوق و سلیقه میشود و با گفتار و کردار و سبک زندگی خود بخشی از جامعه را نمایندگی میکند. اینکه بخشی از جامعه به چه محصول فرهنگی میل دارد، ذائقۀ جامعه را نشان میدهد و این ذائقه پر از نکات گویا دربارۀ کارنامۀ فرهنگی جامعه است.
برای اینکه یادآوری کنم در مورد چه حرف میزنیم، فقط دو سطر از ترانههای تتلو را ــ جسارتاً ـــ بدون روتوش و سانسور بخوانیم: «جلوی غریبهها هی خودتو لخت میکنی! / تو اصلاً خوشت میاد اعصابمو تخمی کنی! / جلو هر خری راحت حرف رکیک میزنی / توی لاشی حتی با رفیقامم تیک میزنی…» آن کامنتگذاری پانزده میلیونی نتیجۀ عشق وافر به چنین آثاری است…
انتظار ندارم «ذوق و سلیقۀ عامه» دنبال ژیمنوپِدیهای «اریک ساتی» و آداجوهای «باخ» باشد؛ سلیقۀ عامه همیشه شکنجهگر روح و روانِ سختسلیقگان است. اما مسئله این است که این «سلیقۀ عام» تا حد زیادی بازتابدهندۀ عیار جامعه نیز هست؛ بازتابدهندۀ مسیر جامعه، میزان پروردگی ذهن جمعی و در یک کلام نوعی «سنجۀ فرهنگیـاجتماعی» است؛ نوعی «عمقسنج» است. ذوق عامه، اینکه مردم از چه خوششان میآید و چهچیز را دنبال (فالو) میکنند مهم است و حال و روز آن جامعه را تا حدی نشان میدهد. تردید نکنیم که «از کوزه همان برون تراود که در اوست».
حرف اصلیام این است که معتقدم ما دچار نوعی «بحران نیروی انسانی» هستیم. مشکل ضعف نیروی انسانی را همیشه داشتهایم، اما امروز به بحران بدل شده است چون دستگاههای انسانسازیمان دچار مشکلات اساسی است. کیفیت نیروی انسانی ما و در نتیجه کیفیت جامعه و میزان زایایی ما رشد که نمیکند هیچ، در افول مستمر به سر میبرد. دلایل این افول متکثر و گونهگون است و تقصیر آن هم به گردن همه است. اما در این میان سیاستگذاران که در بارۀ ساختارهای آموزشی، نحوۀ تقسیم منابع، محتواهای فرهنگی و تقریباً همهچیز تصمیمگیری میکنند، بیش از همه مقصرند.
سیاستهای فرهنگی تنگنظرانه به چیزی بهتر از این ختم نمیشود. وقتی «محتوا»ی فرهنگی فدای «شکل و ظاهر» تحمیلی میشود و همۀ ابزارها و داشتهها و ثروتهای عمومی خرج (و قربانی) یک اندیشه و یک نگاه رسمی میشود، وقتی فقط یک قرائت از هر چیز ترویج میشود و حتی گاه محتوای فرهنگی ناب تحمل نمیشود، نتیجه ظهور و رکوردشکنی تتلو و تتلوهاست.
ما که گُل بودیم (از آن گلها که تتلو میکشد)، گویا قرار است به سرعت به انواع سبزهها هم آراسته شویم. منتظر باشیم تا پدیدههای اینچنینی روزبهروز هم بیشتر شود. در جامعهای که مردمانش به دلیل شلاقگردانیِ کاپیتالیسم بنجل، دلّالانه و غیرمولّد حاکم به ناگزیر هر روز مادیتر میشوند و از دیگر سو علم به همهکار میآید مگر امرار معاش و ارتقای جایگاه اجتماعی (چون همهچیز قلابی شده)، بنابراین پرسش دیرینۀ «علم برتر است یا ثروت؟» دیگر دوگانهای نابجا و پرسشی بیمعناست. امروز به مرحلهای رسیدهایم که باید بپرسیم «علم برتر است یا تتلو؟» تتلویی که تا همین یکی دو سال پیش چیزی نمانده بود به یک بازیگر سیاسی بزرگی هم تبدیل شود. به گمانم خودش حوصله نداشت سیاسیتر از آن شود، وگرنه راه باز بود…
آگاهی عمیق تر منجر به دید عمیق و ودرک عمیق تر می شود.زمانی که سواد موسیقیایی و آگاهی و شعور و دغدغه های اصلی اجتماعی وجود ندارد،و افراد جامعه ارزش یا ارزش های خاصی برای نگاه به دنیا و زندگی ندارند،ادبیات عام و مضحک همه گیر و به نوعی پرطرفدار میشود