شهلازرلکی و چگونگی نوشتن _ قسمت اول

خانم شهلا زرلکی را از کتاب “ما دایناسور بودیم” شناختم. وی از جمله نویسندگان و منتقدان موفقی است که راهش را از ابتدا مشخص کرد. نوشته ها و کتابهای او ، یا موافقان صد در صد خود را دارد ، یا منتقدهایی سرسخت. اما با تمام انتقادها و فشارها، خانم شهلا زرلکی مسیر خود را طی میکند و همواره قدرت و جسارت قلمش را بهبود میبخشد. نوشته های او آنقدر واضح، رک، و بر مدار واقعیت هستند که عموما به ذائقه همه خوش نمی آید. اما حتی منتقد ها هم نمی توانند درستی و حقیقت تلخ نوشته های ایشان را رد کنند. خانم شهلا زرلکی بر خلاف نوشته های تیز و انتقادی شان، شخصیت بسیار گرم و دوست داشتنی دارند. آنچه میخوانید حاصل گفتگوی صمیمانه ای بین من و خانم شهلا زرلکی است.

هنرلند خانم شهلا زرلکی، خودتان را معرفی کنید و بگویید که چطور نوشتن را شروع کردید.

من با قسمت اول این سوال مشکل دارم. از همین جا نقد را شروع کنم! نگاه منتقدانه بدی اش همین است دیگر. نگاه منتقدانه تسری پیدا می کند. از متن بیرون می آید گاهی و دایم در رفتار و گفتار آدم ها دنبال ایراد می گردی. دایم سبک سنگین می کنی. همه چیز به طور اوتوماتیک و ناخودآگاه می آید زیر ذره بین. این بدی این شغل است،شغل نقادی. و ویژگی ناگزیری ست که باید حواست باشد زیاد بال و پر نگیرد وگرنه زندگی و تعاملات روزمره را مختل می کند و من دیده ام این اختلال را در زندگی شخصی خودم. به هر حال با همه این توضیحات من با بخش اول سوال شما مشکل دارم. این معرفی و رزومه کوتاه کاری را شما در مقدمه این مصاحبه می آورید که من چه کاره ام و طبعا ذکر آن در اینجا وقت من و شما و خواننده را می گیرد. و اصلا اینکه دارید با من حرف می زنید یعنی پیشاپیش معرفی شده ام! سرچ های گوگل عزیز هم که دیگر راحت کرده کار را. با یک کلیک شما کارنامه نیک و بد طرف را روبه روی خود حاضر و آماده دارید. پس بگذریم و اما چطور شروع کردن نوشتن. نوشتن حرفه ای از شانزده سالگی شروع شد در یک دفتر آبی صد برگ که درباره موضوعاتی که به ذهنم می رسید می نوشتم و البته با یک نگاه باز هم انتقادی تحلیلی کودکانه و بامزه! شعر اما برایم جدی تر بود. شعرها را هم همان جا می نوشتم و هنوز محتویات دفتر جلد آبی ام را مهم ترین مشق های نویسندگی ام می دانم! نوشتن حرفه ای هم از بیست و یک سالگی شروع شد. حرفه ای یعنی نوشتن و چاپ کردن در نشریه و پول گرفتن بابت نوشتن. به واسطه دفتر سینمایی که در آن منشی و نمونه خوان بودم مسیر نوشتنم رفت به سمت یادداشت سینمایی نوشتن در صفحه سینمایی روزنامه سلام. این جوری شروع شد و دو سال بعد سریع چرخیدم طرف حوزه مورد علاقه ام یعنی ادبیات. نوشتن نقد ادبی در ماهنامه ادبیات و فلسفه و بیدار و روزنامه های همشهری و صبح امروز و چند تای دیگر از همان زنجیره ای ها که مسلسل وار تعطیل می شدند در سال های پس از دوم خرداد معروف!

هنرلند در مورد اولین کتابی که از شما به چاپ رسید و بازخورد آن بگویید.

اولین کتاب نقد آثار پائولو کوئیلو بود با نام جادوگر سرزمین سامبا. دلایل نوشتن نقد بر آثار کوئیلو بر می گردد به دوره زمانی خاصی که تب کوئیلو خوانی در ایران بالا گرفته بود. سال‏های اواخر دهه هفتاد. هیچ کتابخوانی نبود که کیمیاگر نخوانده باشد. نقل زبان خیلی از جوان‏های آن زمان بود. درباره عرفان تلفیقی آن نویسنده برزیلی بحث و اختلاف نظر وجود داشت. گروهی بدش می گفتند و گروهی مجذوب عرفان امریکایی او شده بودند. آن زمان مجله ای به نام بیدار درمی‏آمد. نقدهایی که در مجله بیدار می نوشتم بازخورد خوبی داشت. اولین نقدهای جدی ام بود و عاش نقد ادبی شده بودم. سردبیر مجله که ناشر هم بود، پیشنهاد داد کتاب‏هایی در حوزه نقد کار کنیم به صورت مجزا و مختص یک نویسنده. در واقع نقد آثار مورد استقبال مردم. مثلا بیاییم بررسی کنیم چرا جوان‎ها این قدر کوئیلو می خوانند؟ اولین دلیل این بود. چون شفاهی نقد می شد و کسی نمی آمد منتقدانه تحلیل کند و دلایل جذابیت داستان‏های کوئیلو را برای مخاطب ایرانی، به شکلی جدی و دقیق مکتوب کند. این شد که جادوگر سرزمین سامبا نوشته شد تا به این سوال پاسخ گوید. در واقع دلیل اصلی این بود: ضرورت نقد آثاری که با اقبال عام مواجه می شوند.

هنرلندگفتگو با خانم شهلا زرلکی ادامه دارد…

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 26 = 33