سریال پایتخت سرگردان بین هجو و طنز؛ موفق در جذب مخاطب

بهادر احمدی

سریال پایتخت سرگردان بین هجو و طنز؛ موفق در جذب مخاطب | بهادر احمدی| در طی تاریخ بشری و در ادوار گوناگون، ادبیات، به معنای عام و گسترده، ژانرهای گوناگونی را تجربه کرده است که از هر کدام آنها به تناسب جامعه‌ی زمان خویش و با اهداف مشخصی آثاری ارزشمند به جای مانده است که امروزه به عنوان تاریخ ادبیات جهان مورد استناد قرار می‌گیرد.

یکی از این ژانرها که دست بر قضا، نظر به ماهیت روانی و اجتماعی نوع بشر بسیار همه‌گیر و ماندگار بوده «طنز» است. شوخ‌طبعی، انتقاد، شادی و حتی غم هرکدام بسته به هدف خلق اثر در طنز وجود دارد که این خود می‌تواند از نقات قوت طنز محسوب گردد.

طنز،هزل ،هجو

به هر میزان که یک اثر از انتقاد و به چالش کشیدن مقولات اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و …. فاصله گرفته و به شادی آفرینی نزدیک‌تر شود در یک طیف پیوسته از طنز دور شده و با عبور از «هزل» به «هجو» نزدیک‌تر می‌شویم.

تا آنجا که هجوِ کامل هدف اصلاحی نداشته و حتی می‌تواند در راستای تخریب و تحقیر استفاده شود. البته همانطور که می‌دانید، تمام این نامگذاری‌ها قراردادی بوده و بسته به وضعیت جامعه قابل بررسی است، اما ماهیت معنوی ایشان چیزی فراتر از خلاصه‌ای که عرضه شد نیست.

با این تعاریف در جامعه‌های امروزی بشری تمسخر و دست انداختن ناتوانی‌های افراد را می‌توان در مقوله ی هجو جای داد که امری غیر اخلاقی شناخته می‌شود. در جامعه‌ی ما هم به نظر می‌رسد در اثر وجود ارتباطاتِ بسیار با فرهنگ جهان تا حدود زیادی توده مردم از این نوع هجو عبور کرده و دیگر ارزش کمتری برای هجو‌های اینچنینی قائل‌اند.

سریال پایتخت ، طنز یا تمسخر

ما یاد گرفته‌ایم که در مقابل ناتوانایی‌های مادرزادی افراد نباید خندید. ما آموخته‌ایم که تمسخر لهجه‌ی دیگران اخلاقی نیست. چرا که همه اینها باعث رنجش فرد یا طیفی در جامعه می‌شود که در ایجاد شرایط موجود هیچ‌ نقشی نداشته و خطاکار نیست و در واقع اصلا خطایی رخ نداده است که خطاکاری وجود داشته باشد.

پایتخت 5
پایتخت ۵

مجموعه‌ی پایتخت در کنار بسیاری معایب برشمرده شده، از این دیدگاه دارای یک اشکال اساسی است: جنبه هجو داستان بسیار بیشتر از طنز آن است. شاید در لایه‌های بیرونی بتوان با نگاهی ساده‌انگارانه نکاتی طنزآمیز در سریال پیدا کرد. مثلاً شخصیت نقی می‌تواند مُعرف طیفی از جامعه‌ی ما باشد که باید به‌ شکل طنز گونه‌ای مورد انتقاد قرار گیرد.

یا به عنوان نمونه دیالوگ‌هایی که کنایه‌هایی هرچند کمرنگ به اوضاع سیاسی کشور دارند. ولی نباید فراموش کرد که همین میزان هم بسیار سطحی است و اصلاً به ریشه‌ها نپرداخته است.

واقعیت تلخ داستان این است که بار اصلی جذابیت داستان بر جنبه‌های دیگری استوار است که بیشتر در دسته‌ی هجو، آن هم هجو غیراخلاقی و مذموم قرار می‌گیرد. کافی است به کاراکتر‌های داستان نگاهی کوتاه بیاندازیم.

مشکلات جسمی مؤلفه ی شخصیتهای سریال  پایتخت

« بابا پنجعلی» سالخورده‌ای با مشکلات مغزی و جسمی و ظاهری پیر و درهم شکسته، «بهبود فریبا» چشمانی با عیوب انکساری و بیماری سندروم دست بی‌قرار، «بهروز فریبا» کودک چاق با هیکلی ناموزون،«بهتاش فریبا» با قدی بیشتر از حد معمول جامعه، و در کنار همه اینها اصطلاحات و لهجه مازنی.

مهران احمدی در سریال پایتخت
مهران احمدی در نقش بهبود فریبا سریال پایتخت

با کمی انصاف و اندیشه شاید دور نباشد که هر کدام از این افراد عزیزی از خویشاوندان خود ما باشند. یا اصلاً خود ما باشیم. شاید پس از به اصطلاح ترند شدن این مجموعه در جامعه، باید کمی با احتیاط در اجتماع حاضر شویم.

اما سؤال اینجاست که دستگاهی چنین عریض و طویل با چنان آرمان‌های بزرگی که گوش دنیا را کر کرده و دائماً در حال انتقاد به محصولات فرهنگی غرب و شرق است با چه منطقی اقدام به تبلیغات گسترده و پخش چنین مجموعه‌هایی می‌کند.

پروپاگاندای شبکه یک یا تبلغات بازرگانی برای پایتخت

حتی پس از پخش هم در یک اقدام مضحک به درب منازل مردم رفته و بازخوردهای ایجاد شده را که البته دست بر قضا و بدون هیچگونه جانبداری همگی مثبت‌اند را ثبت و ضبط و پخش می‌کند. آیا واقعا نقش صدا و سیما باید تخریب تربیت فرزندان این جامعه باشد؟!

پساز پایان این مجموعه یک شهروند اخلاق مدار چقدر باید تلاش کند تا به فرزندش بیاموزد که اگر پیرمرد یا پیرزنی با چهره چروکیده را در خیابان دید یا اگر در محفلی فردی را با بیماری خاصی مشاهده کرد حق ندارد به او بخندد، با او شوخی کند و یا درباره او لطیفه سرایی نماید.

شاید بررسی عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر این موضوع خالی از لطف نباشد.طنز به معنای عام و یا به عبارت خاص نمایش کمدی معمولاً بر پایه‌‌های سیاسی، جنسی، اجتماعی، اعتقادی و غیره استوار است که هرکدام به شکلی به یک موضوع اشاره دارند:

وارونه سازی،برجسته سازی و اغراق

ایجاد یک موقعیت جذاب از طریق وارونه سازی، برجسته سازی، اغراق و یا … بهمراه انتقاد از موضوعات خودخواسته بشری، موضوعاتی که به نحوی قابل اصلاح بوده و باید تغییر یابد. اشتباه نکنیم،قرار نیست هیچ‌کس یا هیچ طیفی از طنز ناراحت و دلخور نشود اتفاقا برعکس این ذات طنز است، اما لازم است که فرد یا افراد نخست در ایجاد شرایط مذکور مسئول باشند و همچنین امکان اصلاح نیز وجود داشته باشد.

سریال پایتخت 5
سریال پایتخت ۵

مثلاً در طنز سیاسی بناست تا اشکالات قدرت بیان شود تا مورد بازبینی قرار گیرد. بدینسان با ایجاد یک موقعیت کمدی و جذاب مخاطب را جذب نموده و در لایه‌های پنهانی ایرادات را برجسته کرده و پند اخلاقی را به شکل ناخودآگاه منتقل می‌کنند. اما چرا اکثر مجموعه‌های ساخت صداوسیما به هجو مایل‌تر است؟

شاید در کنار دلایل بسیار یکی این باشد که محدوده امکان نقد در ایران بسیار ناچیز است.از سوی دیگر صحبت از مقوله‌های جنسی با توجه به شرایط اجتماعی، سیاسی موجود تا حدی تابو تلقی شده و امکان خلق چنین موقعیت‌هایی با وجود ممیزی‌های صداوسیما ا زاساس منتفی است.

فقدان نقد قدرت

سیستمی که خود را بری از هرگونه ایراد اساسی می‌داند به هیچ عنوان حاضر نیست انتقادی را آنهم بشکل برجسته شده بپذیرد؛کما اینکه می‌بینیم در همین سریال پایتخت ۶ صدای عوامل تولید از سانسور دیالوگ‌هایی که شاید در ارتباط با نماینده مجلس و دولت باشد، درآمده است.دیالوگ‌هایی که شاید حتی نتوان نام نقد را بر آنها نهاد و آنهم از نهادی برآمده از مردم و نه هسته اصلی قدرت. پس قطعا نقد سیاسی محلی از اعراب ندارد.

از طرف دیگر شوخی و انتقاد در مورد اعتقادات جامعه‌ هم که اساساً حرام است. لاجرم اینگونه است که وجود انحصار، خودکامل پنداری و گریز از پذیرفتن آزادی‌های مدنی و واقع بینی چنان عرصه را بر طنز تنگ نموده که تولید کننده مجبور است تمام آیتم های معنوی طنز را کنار گذاشته و چیزی که باقی می‌ماند یک هجو تمام عیار است.

اتهام زنی به مردم

ولی یک نکته موضوع را حتی جالبتر هم می‌کند و آن اینکه این خود جامعه است که مکرراً در معرض نقد قرار می‌گیرد چرا که تولید کننده می‌بیند راحتتر از هرجا و بدون پرداخت هیچ بهایی می‌تواند از جامعه و تمام زیر مجموعه‌های آن به هر نحو که صلاح دانست انتقاد کند و مجموعه‌های طنز و هجو خود را با اشاره انگشت اتهام به مردم بسازد.

اما این سکه دورو دارد. یک رو ایجاد نارضایتی‌های جمعی و جزئی در جامعه است که بعضاً حتی به اعتراضات گسترده و قطع پخش منجر شده اما روی دوم این است که در گذر زمان جامعه از حکومت پیشی گرفته و در مقام بالاتری از نظر اخلاقی نسبت به حکومت قرار می‌گیرد که این رخداد هم در این چند دهه مشهود است‌‌.

سریال پایتخت 5
سریال پایتخت ۵

به عنوان مثال در گذشته‌ای نه‌چندان دور تحقیر اقوام و لهجه‌ها در میان مردم بسیار رواج داشت در حالیکه طی یک جنبش خودجوش انتقادی این عادت مذموم ترک و اکنون انگشت اتهام به سمت صداوسیما نشانه رفته و حتی تئوری‌های توطئه متوجه حکومت شده است.

ماهواره ها مخربند اما صداوسیما چه می کند؟

لاجرم این وارونگی و دوگانگی حکومت و مردم در نهایت باعث قطع ارتباط منطقی این دو شده و معضلات بسیاری در جامعه بوجود می‌آورد. بارها و بارها گلایه‌های دولتمردان از عدم توجه مردم به توصیه‌های آنها را شاهد بوده‌ایم اما باید دانست که فرزند دانا هرگز به تصمیمات غلط پدر تمکین نخواهد کرد.

اینگونه است که حکومت نه‌تنها باری را از دوش شهروندان خود بر نمی‌دارد بلکه خود باری بر دوش آنها بوده و دائماً در حال بهانه جویی و فرافکنی است.آیا دستگاهها و نهادهایی که با پول مالیات شهروندان اداره می‌شوند نباید در ارتقا فهم و شعور اجتماعی مردم موثر بوده و یا حداقل تاثیر مخرب نداشته باشند؟؟

اگر دولتمردان ما انگشت اتهام خود را به شبکه‌های ماهواره‌ای و به شبکه‌های اجتماعی نشانه رفته‌اند و معتقدند که آنها نهاد خانواده و اخلاق را تخریب می‌کنند چرا حاضر به اصلاح نقش مخرب خود نیستند.

سریال پایتخت 5
سریال پایتخت ۵

مجموعه تلویزیونی پایتخت با تمام کاستی‌ها احتمالاً در جذب مخاطب عام موفق بوده است چرا که در وجه اول طنز یعنی خنده‌دار بودن تا حدودی قابل قبول ظاهر شده اما در بعد معنوی نه‌تنها هیچ موفقیتی نداشته بلکه تاثیر بسیار مخربی بر نوجوانان و کودکان این سرزمین خواهد داشت که خانواده‌ها برای جبران آن باید تلاشی مضاعف داشته باشند.

این مجموعه و بسیاری دیگر برآمد منطقی یک سیستم تمامیت خواه و مدعیست و مادامی که این تفکر در سیستم حاکم غالب باشد انتظاری غیر از این نمی‌توان داشت.

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. test می گوید

    salam

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

58 − 51 =