سرگذشت خادم بیمنّت رادیو ؛ عباس نعمتی
محمد علی دارایی
سرگذشت خادم بیمنّت رادیو ؛ عباس نعمتی | محمدعلی دارایی | سرزمین هنر | رادیو | تازه به جمع رادیوییها پیوسته بود. آراستگی توأم با سادگی پوشش، صدای گرم و حُجب و حیاش نشون میداد که خانوادهی اصل و نسبداری، داره…
هرکاری که مشکل بود، بدون اینکه خم به ابرو بیاره، انجام میداد. تعطیل و غیر تعطیل براش مهّم نبود. تمام زندگیش وقفِ رادیو بود.
از اونجایی که توان اجرایی خوبی داشت، مسئولیت پخش رادیو رو عهده دار شد و الحق والانصاف نظم و ترتیب خوبی به پخش رادیو ایران و جوان و بعد هم رادیو تهران داد.
کارهای سخت و عباس نعمتی پرتوان
ضبط صحبتهای کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری کار سختی بود که البته عباس نعمتی عزیز با دقت و کار تیمی این مرحله از کار خطیر رسانه رو به خوبی به عهده میگرفت و به نحو احسن انجام میداد.
خیلی وقتها با وجود این که شب و نصف شب چراغ دفترش روشن بود، صبح با انرژی مثبت و چهرهای بشاش، آماده به کار بود.
همیشه میگفت کنار کارهای روزمره چه خوبه کاری بتونیم انجام بدیم که ماندگار باشه. برای همین به فکر ایجاد “موزهی رادیو” افتاد. برای این کار، خواب و خوراک نداشت….
خیلی تلاش کرد عمارتِ کلاه فرنگی رو برای این کار مهیا کنه، امّا نشد…
اما خَم به ابرو نیاورد و با رایزنیهای زیادی که کرد بالاخره تونست بخشی از “باغ موزهی زندان قصر” رو به این امر اختصاص بده.
از لحظهی گرفتن موافقت مجموعه، دِرنگ نکرد با ارتباط خوبی که با بخشهای داخلی و خارجی سازمان داشت و با برنامهریزی دقیق و البته با کمترین بودجه، آرزوی همهی ما رو مُحقق کرد و
برای اولین بار تو تاریخ این رسانهی قریب هشتاد ساله، رادیو صاحب موزه شد.
روزهای پایانی راه اندازی موزهی رادیو رفتم پیشش…
برق خاصی تو چشمش موج میزد. صداش موقع تعریف کردن مراحل اجرا میلرزید انصافاً محیط فرهنگی و تاریخیِ شایستهای تو معماری قدیمی که از مارکوف روسی به جا مونده، ایجاد کرده بود…
لابلای حرفای اون روز دوست عزیزم که در مورد مراحل راه اندازی موزه بود. نکتهای از کام و کلامش به عنوان شد که احترام و ارادتم به عباس نعمتی نازنین رو دو چندان کرد.
اون گفت: “همهی بچههای دستاندرکار نمازشون رو تو همین محیط خوندن حتی به جماعت، بعضی از مراسمهای دعا و تضرّع رو هم اینجا تو همین محفل کوچیک برگزار کردیم.
سعی کردیم فضای درد و رنج مبارزین انقلاب که تو همین بندها توسط شکنجهگرها و زندانبانها عذاب میکشیدن، با نماز و دعا آرام کنیم…
نکتهی باریکتر از موی نعمتی عزیز، نشان از اخلاص و تعبدش بود.
عباس نعمتی که به خاطر چهره و مرامش بین بچه ها به “قمر بنی هاشم رادیو” معروف بود، در کنار تمام زحماتش در رادیو، یادگاری از خودش به جا گذاشت، یادگاری که در تاریخ رادیو ثبت شد.
حاج عباس رفت امّا انشااللّه نگاهش به رادیو و نوع خدمتش که عاشقانه بود، باقی بمونه.
خدا عباس ما رو با قمر بنی هاشم محشور کنه و عاقبت همهی همصداهای عزیز رادیو رو که خالصانه در حال خدمت هستند و یا روزگاری افتخار خدمت داشتن، به خیر کنه.
الهی آمین
سپاس برای این متن ارزشمند