ساختار فیلمنامه و الگوی دابلیو(w)

برای شناخت ساختار درام نیاز به دو دسته شناخت داریم:
الف: شناخت ادبیات
ب: شناخت نمایش
نگاه غالب بر ادبیات و نمایش همچنان تحت سلطه قالب کلاسیک آن هاست. هرگاه سخن از قالب کلاسیک درام و نمایش شد، این دیدگاه مدیون نگاه ارسطو در بوطیقاست.
شناخت فیلمنامه را میتوان به طور فشرده و موجز آن بر مبنای آخرین شکل پیشنهادی برای آن بدست آورد. الگوی دابلیو:
در این شکل چهار ضله دابلیو هر کدام نماینده ی یک سکانس از چهار سکانس فیلمنامه است.
الف: سکانس اول:
سکانس اول شیب نزولی دارد و همراستا با آن زندگی قهرمان اصلی (پروتاگونیست) رو به نزول است. نقطه ی اول فیلمنامه همان نقطه ی شروع فیلمنامه است. حالت عادی زندگی قهرمان که در اوایل فیلمنامه ( یعنی مثلا برای یک فیلم یکصد و بیست دقیقه ای، در حدود ده تا دوازده دقیقه ی اول فیلم) حادثه ی محرک اتفاق می افتد و گره بوجود آمده فیلم را به جریا روایی خود میکشاند و مخاطب را به خود جلب می کند.
در دیدگاه ارسطویی، باید در همان اوایل درام گره افکنی اتفاق بیفتد و حادثه ای مخاطب را پای درام، میخکوب کند. آنچه در تعبیر “حادثه ی محرک” صدق می کند.
روند نزولی سکانس اول و نزول زندگی و اوضاع قهرمان اصلی تا پایین ترین نقطه ی نخستین ضلع دابلیو یعنی “نقطه ی عطف اول” ادامه می یابد.
نقطه ی عطف اول نقطه ای است که قهرمان تصمیم میگیرد برای حل مشکل روالی را تغییر دهد و مشکل را حل و فصل کند. از این نقطه دومین ضلع دابلیو (از چپ) و سیر صعودی روایت آغاز میشود.

ب: سکانس دوم:
سکانس دوم روندی صعودی دارد و قهرمان اصلی، مشغول حل و فصل اولیه ی مشکل است. او در این سکانس پیشرفت می کند و تا پایان سکانس به موفقیتی نسبی و رفاهی شکننده دست می یابد. این سکانس در نقطه ی وسط دابلیو موسوم به (نقطه ی میانی) که میانه ی فیلمنامه هم هست تداوم دارد. در نقطه ی میانی قهرمان رفاه نسبی یا موفقیتی شکننده دارد و نخستین نقطه ی ترس فیلمنامه به حساب می آید. نقطه ای که مخاطب ترس دارد که آنچه بدست آمده از بین برود. این ترس معمولا توسط فیلمساز توسط موسیقی و نشانه هایی که تعبیه میشود مورد تاکید قرار میگیرد.

ج: سکانس سوم
سکانس سوم سومین پاره خط یا سومین ضلع دابلیو است. این سکانس با تحقق حادثه ای که همه از آ« هراس داشتیم آغاز میشود. دوباره روند نزولی آغاز میشود و همه چیز تا پایان این سکانس از بین میرود. این روند تا پایان این ضلع یعنی پایین ترین نقطه ی دابلیو ادامه دارد. این ضلع تا نقطه ای موسوم به “عطف دوم” ادامه می یابد. محمدگذرآبادی (محقق و مترجم عرصه ی فیلمنامه نویسی و داستان نویسی) این نقطه یعنی عطف دوم داستان را، “قعر جهنم” میخواند. لذا شاید بهتر است در ترسیم این دابلیو عطف دوم کمی پایین تر از اولی ترسیم شود. در عطف دوم همه چیز از دست میرود. در بسیاری از فیلمنامه ها در این قسمت قهرمان اصلی، علاوه بر شرایط مادی و موقعیت خود، برخی حمایت های معنوی یا محبوب و همراه خود را نیز از دست میدهد.

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

د: سکانس چهارم:
سکانس چهارم فیلمنامه از نقطه ی عطف دوم آغاز میشود و از ابتدای این سکانس، قهرمان اصلی دوباره روال قبلی را تغییر میدهد و اینبار با چشمانی بازتر و دریافت زخمی کاری تر یا آگاهی بیشتر و عمیق بیشتری از مفهوم زیرین قصه عزم حرکت و تغییرات می کند. او دوباره سیر صعودی داستان را بر شانه های خود سوار می کند و قصه را بر واپسین ضلع این دابلیو بالا میبرد. این فیلمنامه تا کمی قبل از پایان داستان، به نقطه ای نرسیده به نقطه ی پایانی موسوم به “نقطه ی اوج” میرسد. در این نقطه معمولا قهرمان با بزرگترین مانع مقابل خود یعنی ضدقهرمان (آنتاگونیست) قرار میگیرد و بر او چیره میشود، تا داستان با دقایقی کوتاه از نمایش، بازخورد و نتایج این پیروزی به نقطه ی پایانی خود برسد.

لذا برای جمع بندی آنچه گفتیم مدول گفته شده از فیلمنامه و الگوی دابلیو را ترسیم کنید، و کلیتی از آنرا مرور کنید:

سکانس اول: نقطه ی شروع، حادثه ی محرک ( یا کاتالیزور)، نقطه ی عطف اول
سکانس دوم: نقطه ی عطف اول، نقطه ی میانی
سکانس سوم: نقطه ی میانی، نقطه ی عطف دوم
سکانس چهارم: مقطه ی عطف دوم ، نقطه ی اوج، نقطه ی پایان

منابع:
بوطیقا… اثر ارسطو
بوطیقای ارسطو برای فیلمنامه نویسان… اثر مایکل تی یرنو.. ترجمه محمد گذرآبادی
داستان…اثر رابرت مک کی…ترجمه محمدگذرآبادی
تکنیک های فیلمنامه نویسی…محمد گذرآبادی

ممکن است شما دوست داشته باشید
3 نظرات
  1. samiyeh(somaye می گوید

    واقعامطالب اموزنده و جالب هستند،ممنون از جناب چهره نگار

  2. samiyeh(somaye می گوید

    واقعامطالب اموزنده و جالب هستند،امیدوارم همچنان مطالبی بگذارند که مااستفاده کنیم،،ممنون از اقای چهره نگار

  3. رضا چهره نگار می گوید

    نکته ی مهم:
    لازم بذکر است که کلیت الگوی مطرح شده توسط جناب محمد گذر ابادی هنوز منتشر نشده است، و هنوز منبعی جز کارگاه های ایشان ندارد. همچنین باید با بذل توجه ایشان به مطالب این مقاله، ایراداتی را وارد دانسته اند که به زودی اصلاح یا حذف خواهد شد. لذا مطالب مذکور تا زمان انتشارشان توسط استاد ارجمند جناب گذرابادی قابل استناد نمیباشد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

− 1 = 1