روز صفر یا زیر صفر؟!| درباره فیلم پر حرف و حدیث سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر

«روز صفر» یا زیر صفر | سیدرضا اورنگ | انتظار مخاطبان در ایام جشنواره فیلم فجر این است ، فیلم هایی به نمایش درآیند که از قوت و کیفیت لازم برخوردار بوده و شایسته اکران در این ایام باشند. انتظار مخاطبان بیهوده نیست و حق شان است، زیرا سینما به مدد نفس های آنان است که می تواند تنفس کرده و به حیات خویش ادامه دهد.
هر سال مخاطبان و منتقدان سینمای ایران، امید دارند تا هیات انتخابی متخصص و مورد وثوق برگزیده شود تا دور از سلیقه و منصفانه، بهترین فیلم ها را برای بخش مسابقه اصلی انتخاب کند،اما چنین اتفاقی نیفتاده و شاید هرگز نیفتد. امسال نیز اکثر فیلم های انتخاب شده فاقد استاندارد لازم و کیفیت مناسب هستند که هم صدای مخاطبان عام را در آورده اند و هم تماشاگران خاص را.یکی از فیلم های انتخابی «روزصفر» است و با وجود اینکه هنوز کامل نشده و بخشی از فیلمبرداری آن باقی بود،توسط هیات انتخاب برگزیده شد!پس از اکران این فیلم، تعداد زیادی از اهالی رسانه و منتقدان به تمجید از آن پرداختند،اما «روزصفر» با وجود زحمتی که سازندگانش کشیده بودند و بودجه کلانی که خرج آن شده بود،شایسته این تمجید نبود و نیست.

فیلمنامه تکه تکه


«روز صفر» فیلمنامه ای آشفته و تکه تکه دارد. مشخص است که نویسندگان آن با جزئیات و کلیات فن فیلمنامه نویسی آشنا نیستند، به خصوص از نوع هالیوودی اش. اگر کمی آشنا بودند می دانستند وقتی قهرمانی را می خواهند به مردم معرفی کرده و به آنان بقبولانند، باید او را درست شخصیت پردازی کرده و پیش از قهرمان بازی هایش، قدرت و توانایی اش را به مخاطب نشان دهند تا آنان چنین قهرمانی را باور کرده و با او همراه شوند.

اصلا چنین اتفاقی در فیلمنامه و فیلم «روز صفر» نیفتاده است.ضد قهرمان نیز در قالبی که باید شخصیت پردازی نشده است،مخاطب هیچ شناختی از وی ندارد و پیشینه اش را نمی داند تا به عنوان یک بدمن او را بپذیرد.نشان دادن چند صحنه از بی رحمی های وی یا سخنرانی های تهییج کننده اش،اصلا قدرت او را به تصویر نمی کشد تا مخاطبان این ضد قهرمان را باور کنند،ضد قهرمانی که باید مقابل قهرمان بایستد تا کنش و واکنش صورت بگیرد و تماشاگران را دچار هیجان کرده و با فیلم درگیر کند.فیلمی که نه قهرمانش ملموس باشد و نه ضد قهرمانش،می شود «روز صفر» که از لحاظ استاندارد فیلمسازی زیر صفر قرار می گیرد.

قهرمان من درآوردی، ضدقهرمان منفعل

برخی، صحنه های درگیری آن را حرفه ای دانسته اند که واقعاً چنین نیست و اگر مجموع صحنه های اکشن را در نظر بگیرند، متوجه خواهند شد که اتفاق مهیجی نیفتاده است. صحنه های انفجار و آتش گرفتن خودروها،کاملاً مصنوعی است و با تمام تلاشی که کارگردان تازه کار و تیم اش به خرج داده اند تا فیلم شبیه به هالیوودی ها شود،این اتفاق هرگز نیفتاده است.مگر قرار نیست قهرمان و ضدقهرمان مدام با یکدیگر کنش و واکنش داشته باشند تا تماشاچی در انتظار بسوزد که کدام یک پیروز می شوند؟
آیا با این ضد قهرمان ضعیف و منفعل و قهرمان من درآوردی،می شود هیجان ایجاد کرد و مخاطب را در تعلیق نگه داشت؟ به غیر از یک بار که تماس تلفنی داشتند،این دو نفر کی با هم برخورد داشتند؟
نمی شود با کنار هم چیدن صحنه های پراکنده ای که با هم سنخیت چندانی ندارند،یک فیلم استاندارد و قابل قبول ساخت و روی پرده فرستاد.
مخاطب چه پیشینه ای از قهرمان و ضد قهرمان دارد تا آنان را باور کند؟
گویا فیلمنامه نویسان «روز صفر» با پیش داستان در فیلمنامه آشنایی نداشته اند که نگاهی اینچنین سطحی و غیر حرفه ای به معرفی قهرمان و ضد قهرمان داشته اند.
عبدالمالک ریگی را مردم از طریق اخبار و فیلم هایی که در فضاهای مجازی و غیر مجازی درباره وی و جنایاتش پخش شد می شناسند.اینها همه کلیات است،زیرا مردم از جزئیات زندگی این تروریست خونریز بی اطلاع هستند.این وظیفه فیلمنامه نویس است که جزئیات شخصیت این ضدقهرمان را بنویسد و فیلمساز آن را به تصویر بکشد تا مخاطب بیش از پیش با این کاراکتر آشنا شود.در فیلم تنها به کلیاتی اشاره شده که همه می دانند،برای همین این ضدقهرمان باورپذیری نیست.وقتی ضدقهرمان ضعیف باشد و ناشناخته،قهرمان نیز ضعیف شده و خاصیت یک قهرمان را از دست داده و بی هویت می شود.

همه شنیده اند که اولیای خدا با اذن او می توانند با طی الارض در کسری از ثانیه به هر کجا که می خواهند سفر کنند یا حاضر باشند.این قهرمان مگر جزو اولیاست که در کسری از ثانیه در تمام صحنه ها حضور دارد،از برلین آلمان تا تهران و بندرعباس ایران گرفته تا دوبی امارات متحده عربی؟!حضرت سلیمان نیز که سوار بر مرکب باد می شد،هرگز به گردپای قهرمان ساختگی فیلم «روزصفر» نرسیده و نمی رسد!ایراد این است که کارگردان توالی و گذشت زمان را برای مخاطب مشخص نکرده است.به همین دلیل برای او سوال پیش می آید،این سوپرقهرمان اسطوره ای چگونه می تواند در آن واحد همه جا باشد،همه کارها به دست وی به سرانجام برسد و همه گره ها نیز با دندان او باز شود؟!
یک فیلمنامه نویس یا فیلمساز می تواند از زمان درونی فیلم که از ابتدای تاریخ تا امروز را شامل می شود استفاده کند،اما باید گذشت زمان هر برهه را مشخص کند تا تماشاگر به سرگیجه نیفتاده و دچار توهم نشود.

قهرمانی مثل شزم

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

در گذشته قهرمانی خیالی در فیلم ها وجود داشت به نام «شزم» که با سرعت پرواز می کرد،اما «شزم» نیز توانایی و سرعت قهرمان «روزصفر» را نداشت! با اینکه به احتمال زیاد اطلاعاتی درباره کلیات یا جزئیات پرونده دستگیری عبدالمالک ریگی در اختیار تیم سازنده فیلم «روزصفر» قرار داده شده بود،اما فیلمنامه نویس و فیلمساز نتوانسته اند آنها را درست نوشته و به تصویر بکشند.
اگر در فیلم های هالیوودی،به خصوص فیلم های استراتژیک و امنیتی،تیم های امنیتی و قهرمانان می توانند کارهای خارق العاده انجام دهند و با هر دشمنی و با هر قدرتی درگیر شده و پیروز شوند و برای مخاطب باورپذیر باشد،به خاطر این است که پیش از درگیری ها، قدرت امنیتی آن کشور و توانایی قهرمانان شان را با نشان دادن صحنه هایی یا آوردن دیالوگ هایی به تماشاگر القا می کنند تا همه چیز را باور کند.در فیلم «روزصفر» کجا این نشانه ها را آورده اند تا مخاطب قدرت قهرمان و دستگاه و تیم امنیتی را باور کرده و بپذیرد؟ با آوردن یک دیالوگ بی روح که یکی از همکاران قهرمان سوالاتی درباره خانواده او می کند،می شود به قدرتش پی برد یا رمزآلودش کرد؟!
شروع فیلم با صحنه هایی است که عده ای تروریست بزرگسال و نوجوان در حال آماده سازی لوازم انفجار و جلیقه های انتحاری هستند تا در شهرهای بزرگ ایران از زاهدان گرفته تا رشت با انفجارهای متعدد مردم را قتل عام کرده و در کشور ناامنی ایجاد کنند، حتی نام فیلم «روزصفر» نیز نام این عملیات تروریستی گرفته شده است.قهرمان و ماموران نیز می دانند که قرار است چنین اتفاقی بیفتد،اما همه به دنبال دستگیری عبدالمالک ریگی هستند.

در این بین یکی از نوجوانانی که قرار است عملیات انتحاری انجام دهد،دچار ترس و دو دلی شده و علی رغم تاکید سرکردگان شان که نباید تماسی با کسی بگیرند، با موبایلی که در اختیارش گذاشته شده با خواهر خود تماس می گیرد و به این طریق با شنود تماس او شناسایی می شود.سؤال اینجاست ، مگر مأموران امنیتی شماره تماس تمام این تروریست ها را داشته اند که توانسته اند رد آنان را بزنند؟ اگر هم از طریقی به دست آورده اند باید برای مخاطب توضیح داده می شد تا این قضیه قابل باور باشد.
نوجوان در مکانی گیر می افتد و می خواهد اقدام به انتحار کند،ناگهان قهرمان فیلم با طی الأرضی که دارد، در طرفه العینی حاضر شده و با چند کلام سحر آمیز و کلیدی،انتحار کننده را خلع سلاح کرده و جلیقه انتحاری را بی دردسر از تن او بیرون می آورد!

روز صفر یک فیلم استراتژیک نیست

عده ای از منتقدان «روزصفر» را یک فیلم استراتژیک دانسته اند،اما چنین نیست،هرچند که با این نیت ساخته شده باشد،زیرا همه کارهای امنیتی و درگیری ها توسط یک نفر انجام می شود،یعنی بقیه ماموران زبده امنیتی توانایی انجام یکی یا تعدادی از این ماموریت ها را نداشته اند که فقط قهرمان فیلم از عهده همه آنها برآید؟ همه می دانند که جمع آوری اطلاعات،شنود، شناسایی و دستگیری و درگیری با دشمنان امنیت هر کشوری،مستلزم داشتن یک تیم قوی امنیتی با ماموران زبده و جان برکف است تا با صبر و تحمل زیاد و دقت بسیار،بتوانند توطئه ها را خنثی کنند.
وقتی کارگردان «روزصفر» تمام این کار ها را بر عهده قهرمان خودساخته فیلم می گذارد،ناخودآگاه دستگاه امنیت و عملکرد ماموران دیگر را زیر سوال می برد،هرچند که نیت خیر در این کار داشته باشد و بخواهد دستگاه و ماموران را قوی نشان دهد.

قهرمان فیلم جوانی است همه فن حریف که حرفش همه جا خریدار دارد،چه در خارج کشور و چه داخل آن،واقعا چنین کسی وجود دارد؟ این مامور زبده چقدر قدرت دارد که همه جا و همه وقت حرف اول و آخر را او می زند ؟ گویی هیچ کس دیگری را قبول ندارد یا کسی غیر از خودش از عهده کارها بر نمی آید!حتی در فیلم های هالیوودی نیز قهرمان فیلم بعضی از ماموریت ها را به همکارانش می سپارد تا خودش کارهای مهم تر را انجام دهد،اما سوپر قهرمان اسطوره ای «روزصفر»، از صفر تا صد کارها و ماموریت ها را باید خودش انجام دهد،انگار به هیچ کس دیگری غیر از خودش اطمینان ندارد!همیشه هم می گوید بگذارید خودم بیایم و انجام دهم!
هنگام دستگیری عبدالمالک ریگی نیز همین اتفاق می افتد، او می گوید کسی در هواپیما را باز نکند تا من بیایم!اینکه قهرمان و ضدقهرمان باید در فینال فیلم روبروی هم قرار بگیرند تا آخرین نبرد شکل بگیرد درست،اما چرا این همه تاکید می کند؟ اصلا لزومی به این کار نبود،زیرا ماموریت او بود و باید خودش انجام می داد.
با دستگیری ریگی،فیلمنامه نویس و کارگردان گویا فراموش کرده اند به موضوع مهم و اصلی فیلم که در آغاز به آن پرداخته بودند،یعنی عملیات تروریستی و انتحاری ای که قرار بود در کشور اتفاق بیفتد بپردازند!آیا انفجارها و انتحارها انجام شد،چگونه؟! در فیلم که به تصویر کشیده نشد! عبدالمالک ریگی بعد از دستگیری با تروریست ها تماس گرفت تا عملیات متوقف شود؟ در فیلم دیده نشد! چرا انفجارها و انتحارها انجام نشد؟مگر به تروریست ها نگفته بودند و در فیلم نیز تکرار نشد که اگر دستور عملیات هم از طرف ریگی صورت نگرفت، سر ساعت موعود کار خود را انجام دهند؟ عبدالمالک ریگی در فاصله زمانی بسیار کمی با ساعت انفجار دستگیر شد، در این زمان کم چه اتفاقی افتاد که همه چیز روال عادی به خود گرفت؟

روز صفر
روز صفر

فیلمنامه نویس و کارگردان نمی دانستند که تکیه اولیه آنان روی عملیات تروریستی بود و همه مخاطبان منتظر بودند تا نتیجه آن را ببینند؟ حتی نام فیلم نیز به خاطر اسم این عملیات، یعنی «روزصفر» انتخاب شده بود. چرا فیلمنامه نویس و کارگردان این مهم را پیگیری و به نتیجه نرسانده اند؟ مهم ترین موضوع در فیلم جلوگیری از این عملیات تروریستی بود،نه دستگیری ریگی. اگر با دستگیری او موضوع عملیات تروریستی حل می شد، ایرادی به این قضیه وارد نبود، اما حل نشد و به امان خدا رها شد تا مخاطب در خماری و نادانی بماند! حل نکردن چنین مشکلی در فیلم ها،یک نوع فرار است که فیلمنامه نویسان و فیلمسازان کارنابلد به آن مبادرت می کنند،زیرا نتوانسته اند مشکلی که خود در فیلمنامه یا فیلم آورده اند را رتق و فتق کنند.
ایرادات فیلم «روزصفر» بیش از این مواردی است که گفته شد، واقعاً مجال نیست به همه آنها پرداخت، فقط به بخش های مهم آن اشاره شد.عملیات شناسایی و دستگیری تروریستی مانند عبدالمالک ریگی که مورد حمایت آمریکا،اسرائیل و برخی کشورهای خاورمیانه بود،بسیار پیچیده ،سخت و زمانبر بود که ماموران زبده امنیتی ایران توانستند آن را به انجام برسانند.این مهم بر کسی پوشیده نیست،اما گروه سازنده فیلم «روزصفر» نتوانستند این عملیات مهم و توانایی تیم امنیتی را آن گونه که شایسته و بایسته است به تصویر بکشند.ساخت این گونه فیلم ها را باید به گروهی کاربلد و حرفه ای سپرد تا چنین پیروزی های مهم و غرورانگیزی را به بهترین وجه به تصویر بکشند تا مردم ایران و جهان به توانایی های دستگاه امنیتی ایران پی ببرند.

ذوق زدگی منتقدی که خود را تافته جدابافته می داند

در انتها باید اشاره کرد بسیار تعجب آور است که برخی از منتقدان با تجربه و جوان،«روزصفر» را بهترین فیلم جشنواره دانسته اند! به خصوص منتقدی که خود را دانای کل و تافته ای جدا بافته می داند!این منتقد که اکثر فیلم ها را از دم تیغ کند نقد خود می گذراند و با زبانی غیر مؤدبانه فیلمسازان را می آزارد،چگونه توانسته و می تواند از فیلم «روزصفر» که پر است از ایرادهای فنی و ساختاری تعریف کرده و آن را بهترین فیلم جشنواره بخواند؟! آیا آشفتگی و پراکندگی فیلمنامه را متوجه نشده و یا خود را به تجاهل زده است؟چگونه است که شخصیت پردازی ضعیف در این فیلم،به خصوص قهرمان و ضد قهرمان به چشمش نیامده،با چشم بسته آن را دیده است؟!
ضعف اکثر فیلمنامه نویسان و فیلمسازان ایرانی آزار دهنده و آسیب زننده است.همیشه بیشترین ضعف سینمای ایران را متوجه این دو گروه می دانستند،اما به نظر می آید مقصر اصلی بعضی از منتقدان هستند که یا توانایی و سواد نقد کردن را ندارند و یا بنا بر مصلحت هایی از نقد منصفانه، عادلانه و حرفه ای پرهیز می کنند! هر کدام از این دو دلیل باشد،مهم نیست،مهم سوق دادن سینمای ایران به سوی نابودی است که اتفاق افتاده و می افتد.

هالیوود و کشورهای صاحب سینما،بخش مهمی از پیشرفت خود را مدیون منتقدان کاربلد و منصف هستند که با نقدهای درست و عادلانه شان باعث شدند تا ایرادات رفع و کیفیت فیلم ها بهتر شود.در آن ممالک منتقدان سعی داشته و دارند تا سطح سینمای کشور خویش را بالا ببرند،اما در ایران معکوس است و اکثر منتقدان خودخوانده،با نقد های غیر منصفانه ، یک سویه و پر شائبه خود،قصد دارند سینمای ایران را به انحطاط و نابودی بکشانند که اگر تدبیری اندیشیده نشود،به زودی این اتفاق خواهد افتاد.
امروز در عرصه سینما و رسانه ایران،تعداد منتقدان کاربلد،مستقل و منصف از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نکرده و به زودی نسل چنین منتقدانی که به سینما عشق ورزیده و می ورزند منقرض خواهد شد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 + 4 =