روایت های تصویر نشده در سینمای ایران | نقد فیلم سرخپوست
عل منصوری | اختصاصی سرزمین هنر از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر
شناسنامه فیلم سرخپوست
نویسنده و کارگردان : نیما جاویدی | بازیگران : نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، آتیلا پسیاتی، مانی حقیقی، ستاره پسیانی، حبیب رضایی، محمدرسول صفری
خلاصه فیلم
سرخپوست داستان احمد سیف ملقب به سرخپوست است که قصد دارد از فرصت تعویض زندان استفاده کرده و خود را از کام چوبهی دار برهاند. تقابل او با سرگرد جاهد (با بازی نوید محمدزاده) در این تعقیب گریز داخلی، داستان سرخپوست را شکل می دهد.
نقد فیلم سرخپوست
فیلم سرخپوست دومین اثر سینمایی نیما جاویدی پس از فیلم ملبورن است. فیلمی متفاوت در سینمای ایران چه در مضمون داستانی و فرم پرداخت به آن و چه در کیفیت ساخت سینمایی و بسیار متفاوت تر از آن چیزی که مخاطب ایرانی از یک فیلم ایرانی انتظار دارد.
سینمای ایران سالهاست که مبنای اصلی خط داستانی و تعلیق را نه مبتنی بر یک موقعیت دراماتیک بلکه بر اساس عدم وجود اطلاعات و علم کاراکترهای داستان به آن اطلاعات بنا کرده است. تزریق قطرهچکانی اطلاعات در داستان و ساختن وضعیت جدید، پنهانکاری، دروغ، خیانت کشف نشده و تمهای داستانی به اصطلاح اخلاقگرا (آن هم بر اساس اخلاق قشر خورده بورژوای تهرانی) تمام آن چیزی است که سینمای ایران مقداری تحت تأثیر شرایط جامعه و مقداری تحت تاثیر سینمای اصغر فرهادی دارد؛ اما فیلم سرخپوست از آن دسته فیلمهایی است که بر اساس یک موقعیت دراماتیک شکل می گیرد و بسیار خوب و زیبا پرورش پیدا می کند و به طرز فوقالعادهای نیز به پایان می رسد.
سرگرد نعمت جاهد مسئول یک زندان است که به علت قرار گرفتن در طرح توسعه یک فرودگاه محلی باید تخریب شود. در انتقال زندانیان، یک زندانی مفقود می شود و همچنین از طرف دیگر حکم ارتقای درجهی او و انتصابش به ریاست شهربانی پیش روی اوست که ممکن است این زندانی گم شده، برایش حسابی دردسر ساز شود.
تعقیب و گریز دراماتیک
داستان بر اساس این موقعیت دراماتیک شروع می شود و رازهای فرار زندانی مفقودی به نام احمد سرخپوست یکی پس از دیگری کشف می شود تا متوجه شویم که سرخپوست همچنان در زندان است و با ترفندهای پیچیده و با استفاده از واکس کفش، خود را سیاه کرده و با این ترفند خود را در فضای تاریک زندان استتار کرده است. تعقیب او شروع می شود و مطابق انتظار بیننده، به نتیجهای نیز نمی رسد.
اگر این تعقیب و گریز به همین شکل در داستان ادامه پیدا می کرد بدون شک فیلم را به ورطهی کسلی می کشاند اما شناخت ریتم و تسلط به خط اصلی داستان توسط نویسنده و کارگردان محترم فیلم باعث می شود در عین حفظ خط اصلی پیرنگ یعنی یافتن سرخپوست، به وجوه شخصیتها و شکلگیری یک رابطهی عاطفی در خلال این تعقیب پرداخته شود.
ورود مددکار سرخپوست (با بازی پریناز ایزدیار) به زندان و دکوپاژ این ورود که همزمان است با یک قاب مینیمال از طبقه بالا و آماده شدن سرگرد برای دیدار با وی، نوید یک موقعیت جدید در داستان را به بیننده می دهد و این اتفاق نیز میافتد.
چاشنی عاطفه
یک رابطه عاطفی نهان بین این دو در زیر نگاهها و لفافههای روابط اداری همراه با یک نوع غیرت مردانه و یک لطافت زنانه بدون اینکه حتی ذرهای بیرون زدن و سخیف شدن اتفاق میافتد اما مهمتر از آن باز شدن یک وجههی دیگر در داستان، از این سکانس است که تا پایان فیلم وجود دارد و نقش مهمی در داستان نیز ایفا میکند و آن مطرح شدن موضوع بیگناهی سرخپوست و محکوم شدن وی صرفا به علت ایستادگی در مقابل ظلم کدخداست.
همین چند موضوع پیرامون کاراکترهای فیلم و تأثیرگذاری آنها در روند تعقیب و گریز، فیلم را کاملاً نجات می دهد و فراتر از آن به یک فیلم درخشان تبدیل می کند. فیلمی که هر آنچه از یک فیلم خوب انتظار داریم در آن پیدا می شود.
شخصیت پردازی درست
شخصیتهای باورپذیر و سمپاتی برانگیز بدون هیچگونه وجوه غیر معمول از چنین شخصی در این جایگاه چنان در فیلمنامه خوب پرداخت شده است که در کمتر فیلم ایرانی همچین شخصیتپردازیای قابل مشاهده است. یک زندانبان نظامی خشن و با دیسیپلین و همچنین جنتلمن که حق دارد عاشق هم باشد اما عقلانیت را نیز فدای آن نکند و به فکر جایگاه اجتماعی خود و پیشرفت در آن باشد و حتی در خلوت خود به آن شکل برایش شادی کند اما وجوه انسانی خود را نیز فراموش نکرده باشد.
یک مددکار اجتماعی با مسئولیت که تمام تلاشش را برای احقاق حق در حد و اندازههای خود انجام می دهد و برای این هدف روی تغییر رفتار زندانبان نیز حساب باز می کند.
تغییر رفتار شخصیتی
تغییر رفتار شخصیت در این فیلم به شدت زیبا و باظرافت پرداخت شده است. بیننده هر لحظه انتظار دارد که سرگرد نعمت جاهد از سرخپوست بگذرد تا جان بیگناهی که یک زن و فرزند مظلوم دارد به ناحق گرفته نشود. و همچنین به تماشای این دوئل بسیار جذاب که در دو طرف آن دو شخصیت قابل احترام ایستادهاند، می نشیند تا ببیند چه کسی پیروز می شود و چه کسی می بازد و در انتها نیز با یک شگفتی به سراغ تیتراژ هدایت می شود و آن شگفتی پیروزی برای هر دو طرف این دوئل است. جایی که کارگردان آخرین آجر از بنای زیبای شخصیت سرگرد را می گذارد تا او را هم توانا در انجام وظیفهاش و هم تواناتر برای گذشت از حق مسلمش نشان دهد.
بافت دراماتیک
بدون شک تغییر دراماتیک شخصیت زندانبان به این ظرافت از گفتگویش با داوود برای ساخت چوبهیدار و مردم ندانستن مجرمان محکوم به اعدام تا گذشتن از فرار احمد سرخپوست وقتی می فهمد که او بیگناه است، آن هم در یک فیلم با ساخت صحنههای دشوار، کاری بس دشوار و قابل ستایش است. همین یک موضوع برای پی بردن به قدرت کارگردانی این فیلم کافی است.
کارگردانی که با انتخاب نوید محمدزاده برای این فیلم و کنترل بازی او با توجه به ظرفیتهای بالای بازیگری وی و بیرون کشیدن او از شکل بازیهای مرسومش و هدایت به سمت خلق چنین کاراکتری _که شاید فقط نوید محمدزاده می توانست ایفاگر این ظرافت شخصیتی باشد_، هم فیلم خود را نجات داد و هم فرصتی برای این بازیگر خوب برای ارائه یک نقش متفاوت ایجاد کرد.
نقش مؤثر فیلمبردار
بدون شک در رسیدن به چنین موفقیتی همهی عوامل نقش مؤثری داشتهاند اما در اینجا به نقش مؤثر فیلمبرداری در این فیلم نمی توان اشاره نکرد. فیلمبرداری سرخپوست بدون شک یک فیلمبرداری کاملاً درست، با منطق و مطابق با شکل روایت داستان است. کافی است به چند سکانس تأثیرگذار این فیلم توجه کنیم تا به این کار خوب هومن بهمنش پی ببریم.
یکی از شیرینترین سکانسهای فیلم سرخپوست سکانس پخش موسیقی در زندان است که از لبخند شیطنتآمیز سرگرد شروع می شود و به دنبال مددکار می رود و او را با نگاههای سربازان روی برجک بدرقه می کند. (البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که به گوش نگارندهی مطلب این آهنگ فریاد انتظار به خوانندگی ویگن است که در حدود سال ۷۰ خوانده شده و با توجه به اینکه فیلم در سال ۴۶ میگذرد به نوعی تطابق ندارد البته اینکه این آهنگ نسخه قدیمیتر دارد را نمی دانم اما به نظر نگارنده مطلب در یک بار دیدن فیلم صدای ویگن می نمود)
pov موفق
خوب است به سکانس دیگر یعنی سکانس آخر فیلم نیز توجه کنیم که یکی از درستترین و بامنطقترین POVهای جشنواره فیلم فجر امسال را دارد. درواقع فیلمبردار -البته تحت هدایت کارگردان- با شناخت این تکنیک و استفاده بسیار درست از آن، سکانس آخر سرخپوست را به یک سکانس ماندگار بدل کرده است.
در پایان باید گفت که فیلم سرخپوست بدون شک یکی از بهترین و مهترین آثار سینمای این روزهای ایران است و نشان می دهد هنوز آنقدر روایتهای تصویر نشده در سینمای ایران وجود دارد که بتوان فیلمهای خوب برای نظرگاه تماشاگران سینما ساخت.علی منصوری | پردیس سینمایی چارسو | سی و هفمین جشنواره فیلم فجر | رسانه سرزمین هنر | تی وی هنرلند | TV Honarland