به وقت شام و پارادایم شیفت از سینمای جشنواره ای به سینمای هالیوودی

محمد آقایی

“به وقت شام ” ابراهیم حاتمی‌کیا حاصل تلاش همه آنهاست که با سینمای داستان گو ، ساده ، روان و جشنواره یی مخالف اند و الگوی خود را سینمای هالیودی و داستانگو می دانند .

“مسعود فراستی ” ، و ” بهروز افخمی ” در برنامه هفت با جنجال آفرینی توانستند تغییر گفتمانی را بر این سینما تحمیل کنند ، سینمای داستان گویی که به شدت با ترفندهای هالیوودی می کوشد انبوه تماشاگر را به خود جلب کند، هر چند خود افخمی فیلم حادثه‌یی – جاسوسی “روباه” را جلوی دوربین برد و به دلایلی با استقبال روبرو نشد.

به نظر می رسد مؤسسه اوج می کوشد با بودجه و امکانات کافی این پاردایم شیفت را تحقق ببخشد، بی تردید این تغییر مثل همه تغییرها با مقاومت ذهن های عادت کرده روبرو می شود ، خشم حاتمی‌کیا در برابر این تغییر باعث شگفتی است ، یک ضرب المثل می گوید هر کس با عادت های زمان بستیزد سخت کیفر می بیند.

آنچه برای من عجیب است آن است که هیچ کس تا کنون راه به این نکته نیافته است که فیلم ” به وقت شام ” بیش از آنکه جدال خونین داعش و دیگران باشد نبرد پنهان پدران و فرزندان است ، فرزندانی که با منش پدران شان مخالف اند و حتی با آنها سر سازش ندارند ولی قهرمانانه با دادن جانشان خود را اثبات می کنند.

نقد فیلم به وقت شام
نقد فیلم به وقت شام

در فیلم پسر خلبان ترس زده پدر رزمنده که شجاعت پدر را ندارد با دلاوری اوج شجاعت را به رخ می کشد و حتی در جبهه  داعش  هم قهرمانی اش را اثبات می کند و به دست قهرمان رزمنده رقیب کشته می شود . دختر دیگر شاهد قهرمانی پدر می شود و درس مقاومت می دهد ، نسل ما بدون آنکه بخواهد فرزندان خود را قربانی آرمانهایی می کند که در عمل نتوانستیم تحقق اش ببخشیم ، اگر می خواهیم به این ماجرای تلخ پایان دهیم باید به سهراب کشی پایان دهیم و رستم هایی نباشیم که میراث مان رنج، درد و زخم برای فرزندان مان است.

نکته جالب دیگر آن است که فیلم تصویری سیاه از همه اهالی داعش ارائه نمی دهد و رگه هایی از تعلقات انسانی در آنها باز می یابد و دست آخر بیانگر خود ویرانی نهایی حاصل نیهلیسم تنیده شده در نظم سرمایه داری است. آنچه فیلم را ناتمام می گذارد این نکته است که ترفندهای تکنیکی فرصت شخصیت پردازی را از فیلمساز گرفته است و ورود به بازنمایی شخصیت فرم را به اعوجاج می کشاند ، در بخش تکنیکی و سینمای هالیودی حاتمی کیا ، مهدویان و… قدمهای مهمی در تلفیق سینمای ارزشی و هالیودی بر داشته اند و مثل همه تغییرات تا بتوانند به ساختار منسجم برسند زمان می برند ، «حاتمی‌کیا» در دورانی برآمده است که در سینمای ساده و عمیق “مهاجر ” ،” آژانس شیشه ای ” ، ” از کرخه تا راین ” ، “ارتفاع پست ” و… مهارت خود را به رخ کشید و در ” چ ” و ” به وقت شام ” تغییراتی را تجربه می کند که در سن و سال او دل به دریا زدن می خواهد.

نقد فیلم به وقت شام
نقد فیلم به وقت شام

به نظر من خشم او علیه تلویزیون و منتقدان در برنامه اختتامیه جشنواره بیشتر حاصل تناقض های ذهنی خودش است، هر چند منتقدان زرد بجای کاووش در تغییر گفتمان ها و یافتن دلایلش با برچسب زنی خیال خود را از سختی های تفکر انتقادی راحت می کنند ، آنها که با سینمای هالیودی مخالفند باید بی پروا دلایل مخالفت خود را بگویند چرا که فیلم های هالیوودی پر از اغراق هایی‌ست که همه مخاطبان به دلایل آنکه منطق آن را می پذیرند آنرا با واقعی و غیر واقعی  بودن سنجش نمی کنند، سینمای هالیوودی دروغی است که همه آن را به خاطر دروغگو بودن اش تحسین می کند ولی وقتی همین تم را یک ایرانی می سازد با تحقیر ساده اندیشانه به ظاهر منتقد ایرانی روبرو می شود. ذهن من نه با سینمای فرهادی و نه با فیلم های آخر حاتمی کیا موافق نیست. ولی تنها راه نجات ایران رسیدن به زبانی است که مخاطبانی عام در سطح منطقه یی بیابد. کار آسانی نیست ولی با صبوری می توان بدست اش آورد

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 89 = 93