برادرم خسرو… فیلمی که حتما باید دید
آنچه پر رنگ تر می نماید چالشهای ایجاد شده از طرف یک بیمار دوقطبی با دوره های شادی و افسردگی است ولی در کنار آن بیماری وسواس جبری-عملی و اختلالات پس از یک آسیب شدید روانی یا PTSD نیز بررسی شده اند.
با ورود برادر کوچکتر به خانه ی برادر بزرگتر نظم زندگی یکنواخت و ریتم کند خانوادگی شان از هم می پاشد و این چیزی است که تحملش برای فرد مبتلا به اختلال وسواس جبری که سعی دارد همه چیز را به کنترل درآورد و برای هرچیز حتی ساعت آب خوردن برنامه ریزی دارد یعنی فاجعه!!!!
در واقع فاجعه ی اصلی رودر رو شدن برادر بزرگتر با خود؛ عقده ها و مسائل حل نشده اش است که سالها سعی میکرده با موفقیت در حوزه کاری خود یعنی پزشکی بر آنها سر پوش گذاشته و انکارشان کند اما با ورود برادر کوچکتر تمام آن زخمها و کینه ها و عقده ها و تله ها مجدد سر باز میکند..
به راستی ارزش درمانی این اثر آنقدر بالاست که آرزو کردم ای کاش وزارت بهداشت و درمان کشور تمهیدی برای نمایش ارزانتر این فیلم در اماکنی چون فرهنگسراها- خانه های بهداشت محلات و …فراهم میکرد تا خانواده های بیشتری میتوانستند این فیلم را ببینند.
شهاب حسینی در فیلم همان بیمار دوقطبی است که عوارض دوره های شیدایی یا به زبان ساده تر شادیه غالب را به همان زیبایی به تصویر میکشد که عوارض و نشانه های دوره دپ یا افسردگی را.
در واقع دوقطبی به این معناست که انگار بیماران مبتلا به این اختلال در دوره های نوسان خلقی مرتب از جهتی به جهت مخالف آن در حال سفر باشند. یا شاید درست ترش این باشد که بگوییم مثلا از قطب شمال به سمت استوا و مجدد از استوا به قطب میروند!!!
اشکال بزرگی که خانواده های این مبتلایان با آن روبه رو هستند بیش از هرچیز به غیر قابل پیش بینی بودن این قطب ها مرتبط است چون غیر از عوامل زمینه ساز که مستعد تشدید حالات هستند خیلی نمیتوان حساب و کتاب خاصی برای بروز یکباره ی هر یک از حالات خلقی آنان پیدا کرد.
از سویی دیگر فراموشی بزرگترین آسیب وارده به خانواده ها و خود افراد درگیر با این موضوع می باشد.
منظور از فراموشی این نیست که بیمار دچار فراموشی شود بلکه متظور آن است که متاسفانه وقتی فرد بیمار وارد فاز شادی یا همان شیدایی و سرخوشی میشود معمولا چنان خونگرم و اجتماعی میشود که همه ی اطرافیان از حضور و همراهی گرم او لذت میبرن
برای چنین خانواده هایی سخت است بپذیرند فردی ممکن است تا به این حد تغییر خلق داشته باشد و به همین دلیل بیشترین موارد درگیری ؛خشونت و پرخاشگری بین خانواده ها و فرد مبتلا مربوط به همین دوره ها می باشد. البته عکس این قضیه هم صادق است. مثلا در خانواده هایی که به لحاظ مذهبی یا اخلاقی قوانین محکمتری دارند تحمل دوره های شیدایی فرد بیمار نیز سخت و خارج از چهارچوبهای خانوادگی خواهد بود.
پذیرش تمایل بیمار به شرکت در دوره ها و میهمانی های هر شبه یا میلش به رقصیدن و کشش به آرایش بیشتر ظاهری و … از جمله مواردی است که میتواند سر منشاء بروز این اختلافات باشد.
این فیلم بدان جهت ارزشمند است که با به تصویر کشیدن حالات غالب این بیماران به خانواده ها آگاهی و دلگرمی میدهد که تنها آنان نیستند که با این عوارض و نشانه ها درگیرند بلکه اکثر بیماران دوقطبی نشانه هایی تقریبا نزدیک به هم دارند که درک متقابل بین خانواده و فرد بیمار و ایجاد همدلی در اجتماع با زمینه سازی فرهنگی توسط این فیلم و امثال آن میتواند کمک شایانی به بهبود وضعیت بیماران روانی و خانواده های آنان کند.
برادر بزرگتر با نقش آفرینی ناصر هاشمی مردی است به ظاهر موفق. پزشکی متبحر با خانواده ای فرهنگی و البته دارای قواعد و دیسیپلین.
تعریفی که در نگاه اول تمام استانداردهای لازم برای خوشبختی و سلامت را دارد ولی جالب است که در انتهای فیلم هر بیننده ای شهادت میدهدکه حال روحی برادر بزرگتر و به اصطلاح سالم از برادر کوچکتر و به اصطلاح مریض بدتر و خرابتر است.
در واقع او فقط صفحات و اصوات را از پدر به ارث نبرده است که وسواس و سخت گیری را هم از او به خانه ی دل خود آورده و در چنگال کمالگرایی اسیر شده است. تاجاییکه حتی غذا خوردن و آب خوردن ساده هم در خانه ی او آداب خاصی دارد و نکته ی جالب و مشترک بین تمام افرادی اینچنبنی آن است که کمتر میپذیرند دچار هرگونه مشکلی هستند و با تکنیکی با نام (فرافکنی) تمام مساله را به اطرافیان خود نسبت میدهند همچنانکه ایشان همسر و برادر و عمو و خلاصه اکثر اطرافیان خود را متوهم میداند!!!
و باز اشاره ی زیرکانه ی فیلمساز و نگارنده ی فیلمنامه به آسیب هراسیه شخصیت زن فیلم ؛ خانم هنگامه قاضیانی بسیار به جاست.
او نیز مانند شوهر خود دندانپزشک است و ناخواسته زبان و لثه ی بیماری را میبرد که پس از آن حادثه دچارحمله های اضطرابی؛ بیخوابی و ترس از تکرار حادثه میشود تا جاییکه در نظم عادی زندگی و کار اولطمه وارد میشود و با برخوردهای ناشایست همسر خود به جای حمایتهای عاطفی نه تنها رو به بهبود نمیرود که روز به روز بر ترسهایش اضافه شده و محدوده ی رفتارهای اجتماعی او را تنگ تر و تنگ تر میکند.
در واقع فیلم با زبان بی زبای میگوید وجود یک بیماره به ظاهر سالم میتواند صدمات بسیار بیشتری به افراد و اجتماع بزند تا یک بیمار واقعی که مشکلش تشخیص داده شده و در حال درمان می باشد.
جامعه ای که به دلیل سرعت فراوانش در تغییرات و گذر از سنتی به مدرن مسایل مختلف زیادی رو به لحاظ روانی و ساختاری پشت سر گذاشته و مسائل بیشتری را پیش رو دارد.
در آخر…فیلم برادرم خسرو را ببینید تا بیشتر و بهتر بدانید.
ریحانه شمس الواعظین. مشاور- کارشناس ارشد روانشناسی