آیا تاریخ نمایش از گودو آغاز می شود |گفتگو با م.ح.عباسپور |قسمت دوم

در انتظار گودو و چند مسأله درباره تاریخ نمایش

گفتگو با م. ح. عباسپور

 

در قسمت اول از آقای م.ح.عباسپور در مورد این پرسیدیم که چرا تحقیق بر کارهای نویسنده های دیگر را انتخاب کردند. در این قسمت گفتگو را با ایشان درباره تاریخ نمایش و  گودو ادامه می دهیم.

هنرلند نویسنده ها را بر اساس چه معیاری برای تحقیق انتخاب میکنید؟

دقیق تر این بود که می گفتید بر اساس چه معیاری انتخاب می کردید. چون قصد ندارم دیگر سراغ این قسم کارها بروم. نه این که چون این قسم کارها در این جا تعریف نشده است یا این که چقدر طاقت فرسا و نفس گیر است. به خصوص این که بخواهی چیزی غیر از همه ی آن چیزهایی بنویسی که تا آن زمان نوشته شده است، اما به هرحال باید پذیرفت این خود کاری ثانوی است و هرگز آن حسی به تو دست نمی دهد که از نوشتن داستان و رمان دست می دهد؛ یک جور اضافه کردن و پیوستن چیزی ولو کوچک، ولو نارس به جهانی که در آن زندگی می کنیم.

ته همه ی این کارها برمی گردد به دیالکتیک اجتناب ناپذیری که در ذات هر آدمی نهفته است و به نسبت تجربه های زیست شده و خیلی چیزهای دیگر در هر کسی به وجهی نمایان می شود.

زندگی همه اش یک جور دُن کیشوت بازی است. اگر آدم چیزی را در بیرون پیدا نکند برای مبارزه، به جنگ آسیاب های درونی می رود و ته همه اش به هیچ ختم می شود و با این که می دانی همه اش جز هیچ نیست، دست از مبارزه بر نمی داری به این امید واهی که شاید بشود از دل این همه تاریکی، این همه هیچ، به چیز تازه ای رسید. به نوعی شاید بشود گفت این تو نیستی که انتخاب می کنی. یا در همان حال که انتخاب می کنی، انتخاب می شوی. با این تفاصیل یک جور کشیده شدن است تا تصمیم گرفتن. از طرفی آدم که با کافکا شروع کند دیگر سمت چارلز دیکنز و بالزاک و حتی تولستوی کشیده نمی شود. و باز این که آدم که با کافکا شروع کند خواه نا خواه سر از بکت در می آورد. پایان همه چیز.

 

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

هنرلند آقای عباسپور این همه سال تحقیق روی یک نفر – ساموئل بکت- مطمئنا باید به یک کار جدی منتهی شده باشد. در مورد کتاب «بازی های ساموئل بکت» و نحوه ی نوشتن آن برایمان بگویید و اصلا چرا ساموئل بکت؟


بهتر است از کلی گویی بپرهیزیم و این که بکت چه معجون غریبی است و بیابانی که اگر در آن گرفتار شوی دیگر نه توان و نه میل بیرون آمدن از آن را نداری. من کار روی بکت را از نه یا ده سال قبل شروع کردم. با ترس و لرز شروع کردم، با ترس و لرز ادامه دادم و با ترس و لرز … نمی شود گفت تمام کردم. شاید یکی از دلایلی که کار این همه طولانی شد این بود که نمی خواستم بیرون بیایم. یا نمی توانستم. حس می کردم اگر جدا شوم … نمی دانم، یک جور احساس بی خانمانی شاید. به همین خاطر بود که از میانه های راه تصمیم گرفتم کار را دو تکه کنم. ابتدا بپردازم به نمایشنامه ها که ملموس تر بودند. بعد با یک وقفه – یکجور نفس گرفتن – بروم سراغ رمان های این آدم، سراغ جلد دوم کتاب «بکت پایان بازی نوشتن».

هنرلند چه چیزی در بکت هست که موجب شده شما نزدیک به چهل بار «در انتظار گودو» را بخوانید؟


این یک عدد است. لابد من جایی گفته ام چهل بار. نباید گول عددها را خورد. شاید هم بیش از چهل بار، نمی دانم. در انتظار گودو نقطه ی عطفی در تاریخ نمایش اروپا است. شاید هم یک جور سقوط باشد یا بازگشت.در هرحال می شود گفت مصداق بارز فراروی است یا تعدی کردن و به لرزه در آوردن مرزها.

همان چیزی که دریدا در مورد بکت می گوید. نمی دام چه کسی این را گفته که تاریخ نمایش به قبل و بعد از گودو تقسیم می شود. من تا حد زیادی با این سخن موافقم ولو این که حاوی مقداری از گزافه گویی باشد. اگر هم اندکی شک داشته باشم از آن جا آب می خورد که همین جمله را می شود در مورد دست آخر، روزهای خوش و تعداد دیگری از نمایشنامه های بکت هم گفت.

نه این که در مورد نمایشنامه ی دیگری از نمایشنامه نویس های دیگری. نه، باید بکت را خواند و خواند و در همان حال نزدیک ترین نام‌ها به بکت را مثل یونسکو، ژان ژنه، آداموف و … تا دریابی که بکت انگار از جنس دیگری است. چیزی غیر از بزرگ تر بودن یا حتی غیر بودن. تا بعد که می فهمی چقدر بیهوده است که آدم در بکت به جستجوی یک معنای غایی باشد، یا یک چیز مشخص لمس پذیر. بیهوده است چون نمی شود به عمق بکت دست یافت یا نزدیک شد. شبیه این جمله ی هیدگر که روزی در مورد سزان گفته بود که: سزان را باید در درک ناشدنی بودنش درک کرد.

 

م.ح.عباسپور

گفتگو با م.ح.عباسپور ادامه دارد…

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 58 = 66