نگاهی متفاوت به ماجرای پلمپ نگارخانه وصال شیراز

نگاهی متفاوت به ماجرای پلمپ نگارخانه وصال شیراز

علیرضا دباغ

در روزهای گذشته پیامهای بسیاری از هنرمندان عزیز شهرِ من شیراز ،برای سرزمین هنر honarland.ir ارسال گردید که از وقوع یک فاجعه در حوزه فرهنگی شهر حکایت داشت.

چرا می گویم فاجعه ؟!

ساده است زیرا:

اولاً فقدان فضای فرهنگی و هنری در کشور بیش از حدی است که تصور می شود.  پس هر میزان از این فضای فیزیکی کاسته شود یک فاجعه است.
ثانیاً شهرهایی مانند شیراز که به نام فرهنگ و هنر شناخته می شوند باید روز به روز به داشته های فرهنگیش از لحاظ مادی و معنوی(ملموس و غیر ملموس) اضافه شود نه از آن کاسته شود .

اما از این دلایل ساده و بسیار موجه که بگذریم پلمپ نگارخانه ی وصال شیراز لایه های دیگری از معنا را تداعی می کند که هر کدام از آنها نیز برای خود مضمون فاجعه آمیزی دارد:

۱- نگارخانه ی وصال شیراز عمری بیش از نیم قرن دارد و از این حیث پیوندهای روحی و معنوی با تمامی هنرمندانی دارد که در این ۵۰ سال در شیراز زندگی کرده اند. مهم  نیست در رشته های تجسمی فعالیت داشته اند  یا در موسیقی یا تئاتر…مهم این است که نگارخانه ی وصال شیراز برای نیم قرن شعله هنر را در یکی از خیابانهای اصلی شهر روشن نگاه داشته بود.

وقتی دردنامه های ارسالی هنرمندانی که هنوز ساکن شیراز هستند را در کنار دلنوشته های هنرمندانی که از شیراز مهاجرت کرده اند می خوانیم به خوبی حس نوستالژی محاط بر این مکان فرهنگی را به عنوان سوژه ای عمیق در کنار ابژه ای به نام نگارخانه وصال درک می نماییم.

پلمپ نگارخانه وصال شیراز
پلمپ نگارخانه وصال شیراز

گستره این اجماع هنرمندان شیراز بر روی این موضوع درنوع خود بی سابقه و ستودنی است به عنوان نمونه بخشهایی از این یادداشتها را مرور می کنیم تا بدانیم حفظ این بنا تا چه حد برای این عزیزان مهم است.

نوید افقه (موسیقی) :

نگارخانه وصال با ۵۰ سال سابقه فرهنگی ۵۰ سال علقه و دل دادگی هنرمندان برای گفتن از آن چه بودیم و چه شدیم ،نامش را از دیرینه خاندان فرهنگی شیراز وام گرفته بود. محلی برای جمع شدن، دیدار، خبر شدن از رخداد های تجسمی، زمانی در اوخر دهه شصت تمرین موسیقی، جلسات نقد ادبی، نقد فیلم ،تمرین تاتر……زندگی، زیستن،در هوای هنر فرهنگ، زندگی در سایه بزرگان هنرش…

مهرداد پرتو آذر(هنرهای تجسمی) :

تاریخ شهرمان آکنده از خطاهای انسانهایی بوده که بعضا در زمان و مکان خود مورد تذکر اصحاب امور قرار گرفته و به دلایل ماهرانه ای با آن بی توجهی شده و در نهایت موقعیت از دست رفته و قابل برگشت نبوده، از آن جمله موقعیتهای فرهنگی و هنری و سرمایه گذاری از این دست در بخش های مختلف است.درج این مقدمه به جهت از دست رفتن مأمن و محل مادر فرهنگ و هنر شهرمان است. نگارخانه وصال
محلی که هر کس در این دیار کهن اگر دستی بر آتش داشته بااو انس و الفتی دارد و دریغ که بعلت سهل انگاری و بی کفایتی و کم کاری و کم محلی به موضوع نگهداری میراث فرهنگ و هنر شهرمان از دست مالک در امان نمانده و پلمب شده است، بله منظور نگارخانه وصال عزیز و محترم است. دیروز با او و تمامی هنرمندان و فرهنگوران بی احترامی شد.
خانه مادری فرهنگ و هنر شهرمان بسته شد همراه با یک نمایشگاه تازه افتتاح نقاشی و مجسمه و ویدئو آرت با نزدیک به ۷۰ اثر از هنرمندان با سابقه و جوانان با استعداد امیدوار به آینده که شاید تعدادی از آنها اولین نمایشگاه آثارشان باشد. واقعا این هنرمندان و علاقمند و شهروندان شهرمان شایستگی داشتن محلی عاریه ای از سال ۱۳۵۴ را نداشتند؟

 

شاهرخ تندرو صالح(نویسنده) :

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

شهر شیراز نه تنها متعلق به شیرازیان که متعلق به همه شهروندان ایرانی و فرهنگ دوستان سراسر جهان است . این که هر روز خبری بدتر از دیروز روی دل و جان آدم آوار می شود نشانه خوبی نیست .
امروز ما نمایه ویرانی و یله بودنمان در سراشیب سقوط است .فرهنگ و هنر و ادببات حیاتبخش است و آبرو بر و نابود کننده نیست .
شماها سکانداری مسوولیت های مهم شهر ما را در ضیافت های رنگارنگ به دست آورده اید. شک نداشته باشید تلاش برای حفظ مظاهر تمدن فرهنگی ایران در شیراز بقای مدیریت شما را ضمانت می کند .از بلعندگان فرصت ها نترسید و حافظ حریم حرکت فرهنگ ایران عزیزمان باشید .

استاندار گرامی استان فارس
مدیر کل ارشاد فارس
شهردار محترم شیراز

اگر نمی توانید و یا به هر عللی نمی خواهید نسبت به بقایا و مظاهر تمدنی ایران عزیز در شهر شیراز رفتار متعهدانه و مسؤولانه و حرفه ای داشته باشید بروید و کار را به کاردانان و وجدان های بیدار بسپارید .

نگارخانه وصال حداقل نیم قرن خاطره شیرین و سرافرازانه از هنرمندان پیشرو ایران و نسل های جستجوگر را در خود,دارد .جلو ویران شدنش را بگبرید آقایان .جلو ویرانی را بگیرید .

همانگونه که از این یادداشتها پیداست پلمپ نگارخانه ی وصال برای تمامی هنرمندان و اهالی فرهنگ و ادب فاجعه تلقی می شود.

پلمپ نگارخانه وصال شیراز
پلمپ نگارخانه وصال شیراز

۲- فاجعه ی دیگر دسته بندی طایفه ای در مقوله ی مدیریت فرهنگی در استان فارس است. در جریان پلمپ نگارخانه وصال گروهی تلاش کردند این ماجرا را به بده بستانهای اهالی منطقه ی لارستان که مدیریت کلان استان را در دست داشته اند گره بزنند.

 گروهی از هنرمندان شیراز معتقدند مدیریت کلان فرهنگی در شیراز را باید به خود اهالی فرهنگ در شیراز سپرد، من هم معتقدم اهالی شیراز برای اداره ی شهرخود بیش از سایر شهروندان استان و یا استانهای دیگر مُحِق هستند اما فارغ از این خواسته ی به حق ، به نظرمی رسد پیوند ماجرای پلمپ نگارخانه ی وصال به مسائل قومیتی نمی تواند در حل مشکل این نگارخانه مؤثر باشد و به نوعی باعث موضع گیری منفی و قطب بندی حیدری-نعمتی می شود.
اگرچه به عنوان یک شیرازی مهاجر اعتقاد دارم شدت عملِ قوم گرایانه ی مدیران کلان استان فارس که اغلب شیرازی نیستند، در سالهای اخیر صدمات جبران ناپذیری به پیکره فرهنگی شهر شیراز زده است و نسل اخیر مدیران نورسیده ی استان برآمده از ساختار فرهنگ اصیل شیرازی نیست؛ اما معتقدم نباید در نقد ماجرای نگارخانه وصال اتحاد و انسجام هنرمندان را قربانی موضوع قوم گرایی کرد. لاری ها و کازرونی ها و جهرمی ها ، قشقایی ها و لرهای عزیز مقیم شیراز هم همه باید متحد و یکپارچه از تمامیت فرهنگ و هنر شیراز حمایت کنند و نگارخانه وصال را به عنوان یک سمبل وحدت آفرین در مقوله ی فرهنگ حمایت کنند.

 

  ۳- فاجعه ی دیگر عدم کارایی مدیران فرهنگی شیراز در دوره های مختلف در دهه های گذشته در زمینه تملک این ملک با ارزش فرهنگی به نفع جامعه ی فرهنگ و هنر شیراز است.

پس از دریافت خبر ناگوار پلمپ نگارخانه وصال و دریافت پیامهای مختلفی که بخشی از آن را خواندید، در حد بضاعت خویش با وجود دوری از شیراز با تعدادی از هنرمندان مطرح شیراز در این باره گفتگو کردم و  در پی آن با دکتر مریدی (مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران) که به تازگی همین پست را در شیراز تحویل داده و به تهران آمده است ملاقاتی داشتم.

ایشان معتقد بود مالک زرتشتی این نگارخانه سالها بود که آماده فروش این ملک به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس بفروشد اما مدیران سابق نتوانسته بودند مبلغ مورد نظر وی را که ظاهراً رقم زیادی هم نبودتأمین نمایند و در نهایت به شخص ثالثی که از اهالی لارستان است فروخته شده و او قصد دارد در ملک خود کار دیگری راه بیاندازد. وی از تلاشهایش برای جلوگیری از تخریب این مجموعه به دست مالک جدید سخن گفت.

گفتگوی ما که تا شامگاه به طول کشید، ولی با رسیدن تصویر نامه ی مقام قضایی در شیراز مبنی بر رفع پلمپ نگارخانه وصال با شادمانی به پایان رسید اماغم این فاجعه مدیریتی باقی ماند که چرا مدیران فرهنگی در ادوار مختلف این مشکل را از اساس حل نکردند تا اکنون کار به همین اما و اگرها برسد؟

نگارخانه وصال شیراز
نگارخانه وصال شیراز

۴- اما بزرگترین فاجعه از لحاظ معناشناسی وقتی  رخ می دهد که تمام ماجرا با ذبح فرهنگ و هنر در مسلخ پول ومنفعت ختم می شود.

مالک محترم حق دارد که ملک خویش را برای مقاصد تجاری تخریب یا تعمیر کند و آنچه که محتمل می نماید در نهایت اگر ماجرا اینگونه که پیش رفته است ادامه یابد این اتفاق محتمل به نظر می رسد و این به معنای همان جدال قدیمی میان فرهنگ و اقتصاد است  یعنی قربانی کردن فرهنگ وهنر به نفع اقتصاد و منافع شخصی .

تخریب مکانهای فرهنگی هنری،  برای تبدیل به یک محیط اقتصادی امری است که به کرات در شیراز رخ  داده است و متأسفانه مسؤلان غیر بومی شیراز در سطح کلان استان در انجام آن همراهمی داشته اند.

 اکنون که کار به اما و اگرها کشیده شده است باید منتظر ماند و دعا کرد تا باد صبا گرد وغبار را از آسمان شهر حافظ ویادگاران فرهنگ و هنر این مرز و بوم  پاک نماید.

ممکن است شما دوست داشته باشید
1 نظر
  1. ehsan می گوید

    عجیب است . شما معلوم است چی می گید؟ طرفدار هنرمندان هستید یا طرفدار مدیرکل ارشاد ؟ بالاخره تکلیف خودتان را روشن کنید یا کنار هنرمندان واقعی باشید و از حقوق آ«ها دفاع کنید یا مشخصا بگید که دستتان با ارشاد در یک کاسه هست….

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

35 − = 33