علی اشرف درویشیان به روایت قاسم آهنین جان

به قطع و یقین برای علی اشرف میتوانم بگویم:زادنش به دیرخواهد انجامید/خود اگر زاده تواند شد.
علی اشرف به یقین و به زعم این قلم یگانه بود، چه به رفتار و چه در نوشتن هاش او را نمیتوان در تذکره ها و یادنامه ها کنار خیلی ها نشاند الّا معدودی چون احمد محمود، وقطعاً برادرش، برادر بزرگش صمد بهرنگی.
از نویسندگان مهم روزگار ما بود. بخش بزرگی از ادبیات داستانی را معلمی کرد بی ادعا و هیاهو،و کارگاه و عکس و مصاحبه ها.
هرگزهراس آن نداشت که او را داستان نویس سنتی بدانند.هرگز سودای آن نداشت که به روز بنویسدو….مثلا از غافله عقب نماند و پست مدرن بخوانندش.
راه و روش خود را در ادبیات تبدیل به آیینی شخصی کرده بود.
اگرچه ویرجینیا ولف را میشناخت و جویس را،اما اعتقادش بر این بود که ماکسیم گورکی،و جک لندن وجان اشتاین بک هم نویسندگانی بزرگند،و خود سلیقه ای منفرد داشت وچهره های مستقل که همین او را برجسته می کرد از دیگران.دوستی از دوران کودکی داشتم حمید جوانمرد؛،استعدادی خوب بود در سینما و ادبیات،دو داستان بلند نوشت به نام بیکاران و چکش.سال پنجاه ونه داستانها را دادیم علی اشرف خواند و تشویق کرد و از انتشارات نگاه خواست حمایت کند.دو کتاب دوستم حمید جوانمرد چاپ شد. حمید دیگر ننوشت،خودش را مبتلا کرده بود عاقبت به دست خود تلف شد در شبی سرد و زمستانی به کنج کوچه ای بن بست و به خاک شد بی نام و بی نشان.
علی اشرف به شور می نوشت و در این شور بود که عرصه ای آفرید به نام سالهای ابری که همیشه میتوان خواندش.
به هرحال قلم او از خانه روشنان ادبیات ماست.
او رفته امروز،برادرش دولت آبادی را تنها گذاشته،و ما را.
اورفته امروز وجهان تهی تر شده وخالی تر،
وتنها این کلام میتوانم بگویم که :علی اشرف جان ،من نگرانم که مبادا خانه ات سرد باشد
تنها چراغ راروشن کن
من هم در راهم.
قاسم آهنین جان

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

38 − = 34