تقابل مؤلف و ناشران به قلم گلپرفصاحت-بخش دوم

در قسمت اول بررسی تقابل مؤلف و ناشران ، در مورد مشکلات مابین نویسنده و ناشر حرف زدم. در این قسمت در مورد چاپ افست و  نارضایتی ناشران از فروش، و تناقض آن با افزایش ناشران فعال صحبت میکنم. 

چاپ افست کتابهای بدون نویسنده و مترجم

تا حدودی در مورد کتابهایی که نویسنده مشخص و حاضر دارند صحبت کردیم. اما نوعی دیگر از نویسنده ها یا مترجم ها هستند که یا در قید حیات نمیباشند، و یا ساکن ایران نیستند و عموما دستشان به جایی بند نیست. چاپ افست این کتابها بیداد میکند. مخصوصا کتابهایی که نویسنده یا مترجم آنها در قید حیات نمیباشند، لقمه مناسبی برای قاچاقچیان کتاب است . شما وارد اولین کتابفروشی سر راهتان بشوید و از کتابهای ترجمه آرش حجازی، کتابهای سیمین دانشور، جلال آل احمد، احمد محمود ، عباس معروفی  … و بسیاری از نویسندگان و مترجمان دیگر کتابی بخواهید . تقریبا در اکثر موارد با نسخه چاپ افست آنها مواجه میشوید . نسخه هایی که درآمد حاصل از آن به جیب دلال های کتاب میرود.آن هم دلال هایی که هیچ سر رشته ای از ادبیات ندارند و تنها به چشم تجارت به آن نگاه میکنند. در این مورد از مافیا، خالق یا مترجم اثر به راحتی از چرخه حذف میشود .

حالا بماند که به تازگی با وجود چاپهای دیجیتال ، شاید بشود گفت که کار راحت تر ، اما نادیده گرفتن مولف بسیار بیشتر شده است. چاپ های دیجیتال ارزان تر ، با ضایعات کمتر ، و در هر تعدادی که مورد نظر ناشر یا مولف باشد قابل استفاده است. به گونه ای که میشود جلوی ضرر احتمالی انتشارات را از چاپ های هزار تایی و فروش نرفتن کتابها گرفت.

آمار ناشر های فعال و کتابهای چاپ شده

شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید

تقریبا هیچ منبع رسمی برای پیدا کردن تعداد ناشران فعال پیدا نکردم . تنها یک نمودار از سامانه آمار و اطلاعات در سایت فرهنگ و هنر از سال ۱۳۹۱ موجود بود که نشان میداد رقمی نزدیک به چهار هزار ناشر فعال در آن سال وجود داشته است . با توجه به سیر صعودی ناشران در آمار ده ساله آن سازمان _ از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۱_ ، بنابراین در حال حاضر باید بیش از این تعداد ناشر فعال داشته باشیم. تعداد کتابهای منتشر شده، از سوی خانه کتاب در سال ۱۳۹۴ هشتاد هزار جلد کتاب عنوان شد. این آمار باعث میشود به حرف ناشرانی که اعتقاد دارند بازار کتاب رکود داشته و کسی این روزها کتاب نمی خواند کمی شک کنیم. ناشران مدام مینالند که کتابها فروش نمیروند و آنها با چاپ هر کتاب متحمل ضرر میشوند. اما چرا با این همه حجم ضرر انتشارات خود را تعطیل نمیکنند و دنبال کار دیگری نمیروند؟

قوانین موجود ، حامی مولفان نیست. تقریبا هیچ نویسنده ای ، اگر در مافیای این روند ورود پیدا نکند ، به سود دهی مالی نخواهد رسید. درآمد داشتن ، خود انگیزه ای برای نوشتن و خاطری آسوده از بابت ارتزاق را به همراه دارد. نویسندگان بیمه نیستند. بازنشستگی ندارد. و باور کنید مردم کتاب میخوانند. به خودتان نگاه کنید.  در شهری آرمانی ، در چنین حالتی یا ناشران از سر صدق وارد میشوند؛ و یا نویسندگان همراه هم دست از انتشار کتابهایشان برمیدارند تا قوانین مناسبی در جهت حمایت از آنها تصویب شود.

نمیدانم آمار سرانه مطالعه را چه کسی و با چه معیاری سنجیده. چرا کسی از من و اطرافیانم نپرسیده که مثلا در روز چقدر کتاب میخوانید؟ فقط رقم های ناامید کننده آمار را میشنویم. اما اعتقاد دارم که این وسط یک چیز سر جایش نیست.  یک چیز که دودش فقط به چشم نویسنده ها میرود. نویسنده هایی که به هر حال دست از قلم نمیکشند. که در هر شرایطی خود را موظف به انتقال دانش و آگاهی خود به مخاطبانشان میداند.

امید که یک روز هر چیز در جای درست خود قرار بگیرد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

+ 71 = 72